سرویس اقتصادی «انتخاب»: نوشته ای تحت عنوان " چرا می گويند مسعود نيلی دشمن مردم است" در فضای مجازی انتشار يافته است که نشان می دهد چگونه می توان چهره سازی و مواردی را مطرح کرد که در واقع به کلی خلاف واقع است.
نخستين نقطه ی بحث اين است که پرسيده شود، در کدام متن و توسط چه کسی اين عنوان به آقای دکتر مسعود نيلی نسبت داده شده است؟ در واقع تا زمان حاضر نتوانسته ام متنی را پيدا کنم که با اين عنوان از آقای دکتر مسعود نيلی سخن گفته باشد. جالب است که اين عنوان در برخی رسانه ها در سرفصل اخبار آمده است ، حال آن که کوچک ترين اشاره ای به مرجعی که از آقای دکتر نيلی با اين عنوان ياد کرده باشد، ديده نمی شود.
اما، عنوان "دشمن مردم (Enemy of the Nation)" از کجا آمده است؟ در ادبيات جهان و در شاخه ی نمايشنامه نويسی، کمتر کسی است که نمايشنامه ی هنريک ابسن (Henrik Ibsen) را که در سال 1883 به زبان آلمانی چاپ شد و عنوان اصلی آن (En Folkefiende) بود، نشناسد. ترجمه ی اين نمايشنامه به زبان انگليسی توسط مترجم های مختلف، با عنوان دشمن ملت، انجام شده است. داستان دکتر توماس استاکمان (Thomas Stockmann) در واقع نمادی از کسانی است که نخستين هشداردهندگان (whistleblower) در زمينه های کليدی اند و هراسی ندارند که بر باورهای خود تأکيد آشکار داشته باشند. بحث کليدی در نمايشنامه ، امکان مخالفت عمومی در مواجهه با وضعيت هايی است که منافع کوتاه مدت مورد تهديد قرار می گيرد. يکی از جذاب ترين جمله های کتاب ابسن اين است که جامعه مانند يک کشتی است و همه بايد تلاش کنند که زمانی سکان دار اين کشتی باشند. کدام يک از مفاهيم نمايشنامه در مورد آقای دکتر نيلی مصداق دارد؟ جامعه ی ايرانی که سرگرم دست وپنجه نرم کردن با مشکلات خويش است و در هر صورت کاری به آقای دکتر نيلی ندارد. اگر باور نداريد، در يک پرسشگری عمومی از مردم کوچه و خيابان بپرسيد آيا آقای دکتر نيلی را می شناسند يا خير؟ اين بزرگ نمايی از چه مرجعی برمی خيزد؟ در کجا شنيده شده است که ايرانيان برضد آقای دکتر نيلی حرکت کرده باشند؟ کدام پيشگامی در مورد آقای دکتر نيلی مطرح شده است که جامعه و مردم آن را ناديده گرفته اند. بحث اقتصادی جمعی از اقتصاددانان کشور در مورد نظريه های نسبت داده شده به آقای دکتر نيلی، يک حرکت عمومی نبوده است که اين همه هياهو را بطلبد.
اين که نگارنده ای آقای دکتر مسعود نيلی را به شخصيت نمايشنامه ای هنريک ابسن تشبيه کرده باشد، بدون ترديد نظر شخصی آن نگارنده ی محترم است و شايد کسی نتواند در مورد آن سخنی بر زبان آورد.
يک موضوع مهم نيز وجود دارد که نگارنده ی محترم از آن غفلت ورزيده است. در نمايشنامه ی ابسن، دکتر استاکمان در مقابل دعوت هيچ يک از شهروندان برای سکوت، سر خم نکرد و بدون هراس از دشمنی جامعه، آن چه را که به نفع جامعه می دانست، با صدای رسا مطرح می کرد. آقای دکتر نيلی در مدت درازی که در دولت آقای روحانی در جايگاه هايی مانند مشاور رياست جمهوری در امور اقتصادي، دبير ستاد هماهنگي اقتصادي دولت، رياست مؤسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامهريزي و دستيار ويژه ی رياست جمهوری در امور اقتصادي فعاليت داشته اند و محافل اقتصادی ايشان را به عنوان مغز متفکر تصميمات اقتصادي معرفی کرده اند، هرگز با صدای رسا جهت گيری ارزی خود را بيان نکرده و منطق مربوط به آن را اعلام نکرده اند. حتی دو برنامه ی ويژه ی خروج غيرتورمی از رکود در هيچ زمان از طرف دولت به ايشان منسوب نشد و ايشان هم به صورت رسمی پذيرای مداخله ی مستقيم خود در اين متون نشدند و از محتوای آن دفاع نکردند. به نظر می رسد که انتخاب قهرمان داستانی توسط نگارنده ی محترم با دقت کافی انجام نشده است. آقای دکتر مسعود نيلی هميشه صحنه گردان بدون نام در دولت های يازدهم و دوازدهم بوده اند و هرگز حاضر نشده اند از آن چه که نگارنده ی محترم به بينش اقتصادی ايشان نسبت داده است، دفاع کنند يا مستنداتی در اعتبار فرمايشات خودشان ارائه نمايند. در نمايشنامه ی هنريک ابسن، دکتر توماس استاکمان مظهر ايستادگی برای دفاع از نظريه های خود ديده می شود. بخش بزرگی از نمايشنامه به اظهارات دکتر استاکمان در دفاع از يافته های خويش می گذرد و استدلال های ايشان بسيار قابل تعمق است. نمايشنامه بحث تعامل بين منافع مالی کوتاه مدت و منافع جانی درازمدت را مطرح کرده است. مدافع منافع جانی درازمدت، در هيچ نقطه از مطرح کردن يافته های خود امتناع نمی کند.
وقتی مخالفان نظرهای اجراءشده ی آقای دکتر نيلی، ايشان را به صورت مستقيم مخاطب قرار دادند، ايشان به جای پاسخگويی، استعفاء دادند و دليل کناره گيري خودشان از سمت دستياری ويژه ی اقتصادي رياست جمهوری را عارضه ی قلبي و فشار روحي عنوان کردند. ايشان در نوشته ی خود اشاره کرده بودند که غيبت 10 ماهه ی ايشان از نشست های هيأت دولت صحت ندارد و استعفاي ايشان پس از کش و قوس هاي فراوان، در تاريخ 22 آبان 1397 پذيرفته شده است. اين رفتار را نگارنده ی محترم چگونه با رفتار دکتر استاکمان مشابه می شمرند؟ البته مطالب دیگری هم برای مبراکردن آقای دکتر نيلی از اتهامات گروهی از اقتصاددانان، نگاشته شده اما باز هم دفاعی ارائه نشده است.
از اين تشابه انتسابی که بگذريم، توجيه نگارنده ی محترم برای وجود اين تشابه بسيار قابل تعمق است. ايشان گفته است که: "مسعود نيلي از طيف اقتصادداناني است که متوجه يک آفت ضدمردمي در اقتصاد ايران شدهاند که اين آفت هر از چند سالي به صورت جهش ارزي و مسکن همراه با يک شوک تورمي به مردم تحميل ميشود و باعث فقيرتر شدن عده زيادي از مردم ميشود. مسعود نيلي چاره ی کار را يافته است، اما وقتي آن را ميگويد، عدهاي با ايجاد نويز مانع شنيده شدن صداي او ميشوند." اين موضوع بسيار چالش برانگيز است و جا دارد که از نگارنده ی محترم خواسته شود با دقت بيشتر در مورد آن توضيح بدهد.
در هفته های اخير بارها سخنان و صدای بسيار رسای آقای دکتر نيلی در هجمه به اقتصاددانان نهادگرا در رسانه ها مشاهده شده است. ايشان با لحنی که در ادبيات اقتصادی نامتعارف است، اقتصاددانهاي نهادگرا را کجفهم، نفرتپراکن و پرچم دار خشونت معرفي کرده و گفته است: "شما چهرههاي دانشگاهي هستيد. شما چهرههايي با ادعاي تدين و خداباوري هستيد. شما چهرههايي با ادعاي آزادمنشي و اصلاحطلبي هستيد. اين شيوه ی کار شما با کدام يک از اين صفات سازگار است؟ چرا پرچمدار خشونت جديد شدهايد؟ چرا از قلمتان نفرت ميبارد؟ نفرت مقدمه خشونت است و خشونت مقدمه ی انحطاط. دانشمندان، مظهر آرامش و تواضع اند. نشانه ی تجلي علم در افراد، ابتدا کلام و رفتار اخلاقي است و در مرحله ی بعد، منش علمي. شما چند نفر کاري کردهايد که اقتصاددانان نهادگرا به مخالفان در همه ی فصول شناخته شوند که مبداء تاريخ شان سال اعمال سياستهاي تعديل ساختاري است و ساعت شان در سال ۱۳۶۸ يخ زده و عقربههايش حرکت نميکند. هيچ بعيد نيست که اختلاف هابيل و قابيل را هم ناشي از سياستهاي تعديل ساختاري بدانيد." در اين جا بحث مکاتب اقتصادی مطرح نيست ولی لحن بيان آقای دکتر نيلی بسيار مهم است. ايشان که اعلام کرده اند دانشمندان مظهر آرامش و تواضع اند، چگونه با اين واژه ها نسبت به منتقدان خود سخن می رانند؟
نوشته هاي انتشاريافته ای که در مورد آقای دکتر نيلی وجود دارد، راه حلی برای وضعيت بحران در اقتصاد کشور بيان نکرده است. چه خوب بود که نگارنده ی محترم دست کم با اشاره به عناوين نوشته های آقای دکتر نيلی، مشخص می کردند که کدام محور از نوشته های ايشان مد نظر بوده است. در گذشته ای نه چندان دور ايشان در اتاق تهران اعلام کردند که اقتصاد کشور از رکود خارج شده است و با سربلندی گفته بودند که رونق در راه است. به روال متعارف، در آن نوشته هم ايشان اعلام کرده بودند که متن پژوهش ايشان ارائه خواهد شد، ولی هنوز اين متن در اختيار اقتصاددانان کشور قرار داده نشده است. آقای دکتر نيلی حتی در جمع اقتصاددانان دعوت شده از طرف رياست جمهوری حاضر نشدند. بنابراين مشخص نيست نحوه ی ارائه ی اين راه حل مشکل گشا برای اقتصاد ايران چه بوده است که تا اين حد نارسا عمل کرده است.
اين که نگارنده ی محترم از آقای دکتر مسعود نيلی در گروه عالمان اقتصادی نام برده اند، باز هم نظر ايشان است و به روايتی اعتبار مرجع در مورد ارزيابی ايشان هم مصداق دارد، ولی هيچ نوع ارزيابی از اين اعتبار امکان پذير نيست. در هر صورت، مزيد اطلاع اين نگارنده ی محترم، ارزيابی پژوهشگران در دنيای امروز با استفاده از نرم افزارهای ارزيابی تخصصی انجام می شود. با کمال احترام، شاخص اچ (h-index) در مورد آقای دکتر مسعود نيلی عدد 18 است. برای ارزيابی دقيق تر می توان از ابزارهايی مانند سای ول (SciVal)، استفاده کرد و با دقت کامل نشان داد که دست آوردهای علمی هر شخص، عمق نفوذ يافته های علمی ايشان در جهان دانش و زمينه ی تخصصی آن شخص، تعامل های علمی هر شخص با ساير دانايان رشته ی مرتبط و موارد مشابه، استفاده کرد. در دنيای دانش پايه ی امروز، ديگر القاب شعاری جايگاه ندارد و عالمان با تکيه بر دست آوردهای خود، از پله های القاب دانشی بالا می روند. با اين اوصاف، دسته بندی کردن اشخاص در گروه عالمان اقتصادی، که شايد بايد اسامی اشخاصی مانند کينز و آدام اسميت را شامل شود، در نفس خود نشان دهنده ی اين نکته است که نگارنده ی محترم ابزارهای شناخته شده ی ارزيابی علمی را مورد استفاده قرار نداده است.
آقای دکتر نيلی چه راهکاری برای اقتصاد کشور طی پنج سال اخير ارائه کرده بودند که اجرايی نشد؟ چرا در آن زمان کسی صدايی بلند نکرد که راهکارهای آقای دکتر نيلی راه نجات ملت است؟ در هر صورت نگارنده ی محترم ادعا کرده است که حرف آقای دکتر نيلي "اين بود که اگر نرخ ارز در طول چهار سال گذشته (۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶) به تدريج (تأکيد ميکنيم به تدريج) به ۶۰۰۰ تومان ، ميرسيد، شوک ارزي و جهش تورمي غيرممکن ميشد" و بعد هم با شهامت فراوان نگارنده ی محترم اعلام کرده است که: "اين فرمولي است که هرکس الفباي اقتصاد را بداند بر آن مهر تاييد ميزند".
بديهی است که متن نگارنده ی محترم به روشنی نشان می دهد که ايشان خودشان در گروهی قرار می گيرند که دانش اقتصادی شان بايد با تعمق نگريسته شود.
1) کدام نظريه ی اقتصادی ادعای اين نگارنده ی محترم را تأييد می کند؟
2) کدام کشور جهان، از ابتدای تاريخ اقتصادی تا زمان حاضر، اين سياست را اجراء کرده است؟ و
3) با استفاده از کدام نظريه ی اقتصادی نگارنده ی محترم با چنين صراحتی اعلام می کنند که با اجرای سياست نسبت داده شده به آقای دکتر نيلی، جهش تورمی غيرممکن می شد؟ آيا خود آقای دکتر نيلی هم اين مطلب را مکتوب فرموده اند؟
در اين مورد، بايد گفت که باور بفرماييد اقتصاد يک علم است و شوخی نيست. با گفتن من و شما، اقتصاد عملياتی نمی شود.
شايد بر اساس شنيده ها بتوان گفت که سروران محترم، به نظريه ی برابری قدرت خريد اشاره می کنند. اين نظريه که توسط گوستاو کسل نوشته شد، يک نظريه ی متکی به گذشته (ex-post) است که فقط در درازمدت مصداق می يابد و در هر صورت بايد سطح قيمت ها مد نظر قرار بگيرد. حتی با فرض فقدان کالاهای غيرقابل تجارت، تسری رابطه به دستمزدها انکارناپذير است. اصل کتاب کسل در کتابخانه های اقتصادی کشور وجود دارد و از اينترنت قابل دريافت است. با مراجعه به اين نوشته می توان دريافت که نظريه ی برابری قدرت خريد در واقع آيينه ی درازمدت عملکرد مقام پولی کشور است. بحث سياست گذاری و حل مشکلات موضوعی متکی به آينده است. مقام پولی بايد چنان عمل کند که اگر نظريه ی برابری قدرت خريد به عنوان يک راهنمای درازمدت مد نظر قرار بگيرد، روند ارزش پول ملی، تضعيف مداوم ارزش پول ملی نباشد. اين که حتی پيش از آن که نظريه ی مورد بحث، فعال شود، مسئولان مملکت، ارزش پول را تضعيف کنند تا در آينده اين تضعيف رخ ندهد، به واقع فقط جلوی بحران دويدن است و اصلاح بحران نيست.
قابل توجه است که آقای دکتر نيلی از مدافعان استفاده از نظريه ی برابری قدرت خريد برای کوتاه مدت و حتی به صورت سياست، محسوب می شوند و دفاع ايشان از آقای سيف با دعوت ايشان از آقای دکتر محمدهاشم پسران و برپايی همايش ارزی با مشارکت آقای دکتر اکبر کميجانی، در سال 1393 همراه شد . هيچ يک از مباحث انتشاريافته در اين چارچوب به گزينه ی قابل قبول برای اقتصاد ايران بر اساس اصل سه گانه ی ناممکن (impossible trinity) نپرداختند و بنابراين اين موضوع در پرده ی ابهام باقی ماند که با فرض آن که ايران بخواهد پول ملی مستقل خود را داشته باشد، در انتخاب بين الف) شناوری ارزش برابری ريال ايران همراه با آزادگذاشتن بازار ورود و خروج سرمايه، و ب) غيرشناورسازی ارزش برابری ريال ايران همراه مديريت کردن ورود و خروج سرمايه، کدام روش را بايد انتخاب کند. فقدان شناخت در مورد اين اصل کليدی سبب شد که بحران های متعددی در اقتصاد کشور ايجاد شود که تا زمان حاضر آقای دکتر مسعود نيلی در هيچ نوشته يا گفته ای، مطلبی در مورد آن بيان نفرموده اند.
به طور خلاصه، آقای دکتر نيلی که ناراحتی قلبی را دليل کناره گيری خود خوانده اند. با وجود اين، تعمق در متن نگارش يافته، با اين هدف بوده است که چاره ای برای وضعيت های نامعلومی که فقط ملت با جان و مال خود بهای آن را می پردازند، انديشيده و پيشنهاد شود. شايد جا داشته باشد، در کالبدشکافی عملکرد آقای دکتر مسعود نيلی و البته تمام مسئولان اجرايی محترم کشور، الگوگذاری ويژه ای وجود داشته باشد که چه بر مصدر کار و چه خارج از آن، بر اساس اصل پاسخگويی، هرکس جوابگوی سياست های پيشنهادی و اجراشده ی خويش باشد. اين کار بايد بدون پرخاشگری انجام شود و مشخص شود که چه خواسته ای در اين سياست ها وجود داشته است. بزرگ ترين مزيت اين الگوگذاری آن است که ديگر کسی بر اساس ذهنيت های سايرين به عرش يا به قعر کشيده نمی شود و همه افق درستی از سياست های خود را درنظر می گيرند.