به بهانه پنجاه و یکمین سالگرد درگذشت پهلوان ماندگار تاریخ که همیشه برای ورزشکاران و مردم زنده خواهد ماند.
از جهان پهلوان تختی بسیار نوشته اند و بیگمان بعدها نیز بسیار خواهند نوشت، بیش از نیم قرن است که از درگذشت غلامرضا تختی میگذرد، اما واقعاَ چرا او همچنان برای مردم زنده است و هر کجا صحبت از مرام پهلوانی و انسانیت میشود بی درنگ نام تختی بَر سر زبان جاری میشود.
چیزی که باعث شد جهان پهلوان سوای افتخارات فراوان ورزشی اش برای همیشه در تاریخ ماندگار شود این بود که با تمامی وجود سعی کرد شبیه به همه مردم و برای خدمت به مردم زندگی کند، تختی آنقدر 'مَرد' بود که هر چه داشت را گذاشت و رفت تا خداوند به برکت خلوص، مرام، انسان دوستی، گذشت و ایثار، مردانگی و جوانمردی، غیرت، دلاوری و شجاعتش آوازه اش را جاویدان کند.
دوران ستمشاهی در ایران اگر چه به دلیل استبداد حکومتی در خفقان کامل برخی مشاهیر و بزرگان سپری شد، اما جرقههایی از افرادی همچون جهان پهلوان تختی روح انقلابی را در قشری از جامعه بیدار کرد و درست زمانی که جامعه در تسلط زور و اسلحه بود یک ورزشکار نشان داد میتوان در اوج سختگیریها بر اصول انسانی و دینی پایدار ماند و این از دیدگاه امام خمینی (ره) پنهان نماند تا جایی که در دیدار با فرزند غلامرضا تختی (بابک تختی)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند: «پسرم، سعی کن همیشه پهلوان باشی نه قهرمان».
این نشان میدهد که اهمیت انقلاب درونی افراد بر حسب اعتقادات مذهبی و انسانی سر آغاز رسیدن به کمال و روح جوانمردی انسان است و تمامی ارکان یک انقلاب از اینجا شکل میگیرد که فردی که در دنیای ورزش و در کشور خودش اگر سر تعطیم فرود میآورد صاحب دنیای پر زرق و برق میشد، اما روح انقلاب یافته اش راضی به کُرنش در برابر ستم نبود.
برای همین است که ۳ تن از چهرهترین رقبای آقا تختی درباره او این چنین میگویند:
الکساندر مدوید: از تختی چیزهای زیادی آموختم
پرافتخارترین کشتی گیر تاریخ، سه بار در برابر تختی ایستاد. مدوید خود را بسیار نزدیک به تختی احساس میکند و از تمجید و تکریم او هیچگاه غافل نیست.
آشنایی با تختی برای من افتخار بزرگی به حساب میآید. تختی بسیار خوب و فنی کشتی میگرفت و من چیزهای زیادی از او آموختم.
آشنایی ما از سال ۱۹۶۱ در جریان مسابقههای قهرمانی جهان در یوکوهاما (ژاپن) آغاز شد در آن میدان بزرگ، تختی برنده مدال طلای وزن هفتم شد و من در وزن هشتم مدال برنز گرفتم.
این نخستین حضور من در مسابقات جهانی بود. در همین مسابقات بود که تختی را شناختم و از نزدیک به قدرت و بزرگی اش پی بردم، تختی اصولاً برای ملتش زندگی میکرد.
احمدآئیک: از جوانی هم میخواستم راه تختی را بروم
احمدآئیک، قهرمان نامدار جهان و المپیک آخرین رقیب شاخص تختی محسوب میشود که دو بار در بازیهای المپیک ۱۹۶۴ توکیو (ژاپن) و مسابقات قهرمانی جهان درسال ۱۹۶۶ تولیدو (آمریکا)، با جهان پهلوان مبارزه کرد و هر ۲ بار با یک خاک بر تختی پیروز شد.
در آن سالها، آئیک یک کشتی گیر جوان و تازه نفس بود و تختی در پایان خط قهرمانی.
آئیک، تختی را در کشتی الگوی خود میداند و بارها به این موضوع اشاره کرده است. وی در مورد اینکه چگونه تختی را شناخته است میگوید:
من تختی را نخستین بار در سال ۱۹۶۰ در جریان یک مسابقه دوستانه کشتی بین ایران و ترکیه دیدم و میدانستم که او قهرمان بزرگی است و توانسته کشتی گیران نیرومندی همچون مصطفی کورت، بکربوکر، وایکنگ پالم و ... را ضربه فنی کند. در آن زمان من یک تماشاچی مسابقات بودم. خوب تمرین میکردم و تختی را درخیال خود بالاتر از همه میدانستم.
در المپیک ۱۹۶۴ توکیو، من جوان و سرحال بودم. معلوم بود که تختی انرژی سابق را ندارد. چندان سرحال بنظر نمیرسید. دراین بازیها علاوه بر تختی، روی آلکساندرمدوید از شوروی و سعید مصطفی اف از بلغارستان نیز حساب میکردم که قدرتمندان وزن ۹۷ کیلو بودند. قبل از آغاز مسابقهها، وقتی تختی مرا در اردو دید، گل از گلش شکفت! با آنکه زیاد مرا نمیشناخت بغلم کرد.
یکدیگر را در آغوش گرفتیم. من او را به عنوان یک سمبل بزرگ قبول کرده بودم و در حقیقت او الگوی من بود.
از جوانی هم میخواستم راه تختی را بروم. او هشت سال از من بزرگتر بود. کشتی من و او در توکیو بسیار مهیج و جالب شده بود. تختی یک کشتی گیر «زیرگیر» بود و برای گرفتن (یک خم و دوخم) من چند بار هجوم آورد و هر بار من رویش خیمه میزدم و سرانجام کشتی با یک خاک به نفع من تمام شد.
پهلوانی ماندگار، مثل
عصمت آتلی: تختی، قهرمانی بود که شاید مثل او، ۲ یا سه نفر دیگر نیامده باشند
عصمت آتلی دیگر کشتی گیر شاخص ترکیه، جمعاً سه بار با تختی مبارزه کرد. ۲ کشتی را باخت و یکبار برد. پیروزی اش بر تختی در فینال المپیک ۱۹۶۰ رم بسیار پر سر و صدا بود، اما ۲ سال بعد در تولیدو آمریکا مسابقات جهانی سال ۱۹۶۲ خیلی راحت مغلوب تختی شد و از دور مسابقات کنار رفت.
عصمت آتلی، خاطرات جالب توجهی از تختی دارد:
در سالهای دور، تختی به همراه تیم کشتی ایران به شهر «آدانا» آمده بود. او در آن زمان از شهرت زیاد برخوردار بود و در ترکیه میگفتند کسی قادر نیست تختی را شکست دهد.
قهرمان مشهور ترک اعلام کرد که میتواند تختی را با فن «لنگ» مغلوب کند. اما از شما چه پنهان که هنوز سه دقیقه از کشتی این دو نگذشته بود که قهرمان ترک با ضربه فنی باخت و به علت فشاری که به او وارد شده بود، برای معالجه به بیمارستان فرستاده شد. حریف دوم تختی در این سفر، «مصطفی کورت» بود که ایرانیها او را خوب میشناسند. کورت هم ادعا داشت که فقط او قادر است تختی را شکست دهد. وقتی کشتی این دو آغاز شد، مصطفی کورت در دستان تختی، همچون یک بچه اسیر بود و نتوانست بیش از یک دقیقه مقاومت کند. تختی با این دو پیروزی بزرگ، در ترکیه غوغا کرد.
در سال ۱۹۵۸ به همراه تیم ملی ترکیه برای شرکت در دو دیدار دوستانه با تیم ملی ایران به تهران آمدم. تختی، ابتدا «محمد علی یاخچی» که یکی از قهرمانان کشتیهای سنتی ترکیه بود را ضربه فنی کرد.
من تصور میکردم حداقل بتوانم با تختی مساوی کنم، اما صادقانه میگویم که در این کشتی، پهلوان بزرگ شما، با قدرت فراوان امتیازهای زیادی از من گرفت و با امتیاز صفر -۱۳ شکستم داد. این سختترین کشتی من و مهمترین باخت ام طی سالها مبارزه در میدانهای بین المللی بود که هیچ وقت آن را فراموش نمیکنم.
در سال ۱۹۶۲ در مسابقات جهانی تولیدو، حتی به الکساندر مدوید که مدال طلا گرفت با یک خاک بازنده شدم، اما خوب میدانستم که هیچگاه نمیتوانم در برابر قدرت و تکنیک تختی مقاوم باشم و کشتی را در تولیدو آمریکا با نتیجه ۳ بر یک به وی واگذار کردم.
عصمت آتلی در مورد خصوصیات اخلاقی تختی میگوید:
تختی، قهرمانی بود که شاید مثل او، ۲ یا سه نفر دیگر نیامده باشند. از همه مهمتر، او انسانی والا بود. خصوصیات اخلاقی و صمیمیت او را در هیچ کشتی گیر دیگری ندیده ام.
غلامرضا تختی در روز ۵ شهریور ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط در محله خانیآباد در تهران به دنیا آمد. رجب خان (پدر تختی) غیر از وی ۲ پسر و ۲ دختر دیگر نیز داشت که همه آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. حاج قلی، پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده خواربار بود. از قول رجب خان، تعریف میکنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانیآباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانوادههای رجب خان منتقل شد و به نام خانوادگی آنها تبدیل شد.
وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر ورزشی خود (تولیدو، ۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد که حاصل آن، تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود. وی پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۴۶ به دیار باقی شتافت.
از مرحوم تختی ۲ وصیت نامه به جای مانده است که متن وصیتنامه اول غلامرضا تختی را روزنامه اطلاعات در صفحه چهار شماره ۱۲۴۸۱ مورخ نوزده دی ماه به چاپ رساند، اما هنوز معمای مرگ تختی با اعتقاداتش گره خورده است و با وجود شواهدی دال بر خودکشی که بسیار ساختگی به نظر میرسد، برخی معتقدند تختی جانش را در راه اعتقاداتش داد.
متن وصیت نامه غلامرضا تختی
بسمالله الرحمنالرحیم
سپاس خدای را که برانگیخت بندگانش بر وصیت و درود بر پیغمبر و آل او (ص). خدای در قرآن کریم فرموده هر شخصی که شربت ناگوار مرگ را میچشد باید برای سفر دور و دراز تهیه توشه کند؛ لذا توفیق رضا ربانی شامل حال غلامرضا تختی فرزند رجب شماره شناسنامه ۵۰۰ از بخش ۵ تهران شده در حال صحت بدن و کمال عقل پس از احراز به وحدانیت خدا وصی شرعی و قائم مقام قانونی خود قرار داده برادر! ابوینی آقای محمد مهدی تختی را که ثلث مالش را به مصرف دفن، کفن و چهلم او برساند و مابقی این ثلث را به دو خواهر و یک برادرش بدهد و دو سوم مالش را طبق قانون بین وراث تقسیم کند.
و، اما متن وصیتنامه دوم غلامرضا تختی به این ترتیب است که تلفن داخلی هتل را میگیرد و از مسئول شیفت هتل برای اتاق ۲۳ درخواست قلم و کاغذی میکند و روی کاغذ آرمدار هتل در غروب ۱۶ دی ماه سال ۴۶، وصیتنامه دوماش را اینگونه تنظیم میکند:
خانه شمیران به ۲ خواهرهایم واگذاردم، تا موقعی که زنده هستند از آن استفاده کرده، در صورتی که پسرم باقی بود بعد از مرگشان به بابکم واگذار کنند. مدالهایم را البته اگر بابک عزیزم بزرگ بود مال ایشان بود، اما چون چهار ماه بیشتر ندارد به اسم فرزند دلبندم بگذارید در موزه حضرت رضا (ع).
دیگر عرضی ندارم صورت بدهیهایم این است:
بانکها - آنها رهن است
اشخاص:
شرکت مریخ ۵ بنز ۵۰۰۰۰ ریال
نیکو سلیمی ۴۰۰۰۰ ریال
امیر خان ۲۰۰۰ ریال
پرویز خان بیضایی ۲۰۰۰ ریال
روحالله سلیمی ۵۰۰۰ ریال
حاج حسین خاله ۵۰۰۰ ریال
طلب از خسرو ضابطی ۲۰۰۰۰ ریال
غلامرضا تختی
۱۷/۱۰/۴۶
و این بود آخرین دست نوشته جهان پهلوان در هنگام عزیمت به سفر ابدی. مردی که در مقابل هیچ کسی سرخم نکرد و با هیچ صاحب منصبی، هم کلام و هم سفره نشد، هیچگاه طلب جایگاه، پست و مقام نکرد و به همین دلیل برای مردم، شکستها و پیروزی هایش یکی بود تا بهترین الگو برای تاریخ ورزش ایران باشد.
در پایان نگاهی گذار داشته باشیم به کلکسیون افتخارات "جهان پهلوان تختی":
سال ۱۹۵۱: رقابتهای جهانی هلسینکی فنلاند، مدال نقره.
سال ۱۹۵۲: بازیهای المپیک هلسینکی فنلاند، مدال نقره.
سال ۱۹۵۵: جشنواره جهانی ورشو لهستان، مدال نقره.
سال ۱۹۵۶: بازیهای المپیک ملبورن استرالیا، مدال طلا.
سال ۱۹۵۸: مسابقههای جهانی صوفیه بلغارستان، مدال نقره.
سال ۱۹۵۸: بازیهای آسیایی توکیو ژاپن، مدال طلا.
سال ۱۹۵۹: رقابتهای جهانی تهران - ایران، مدال طلا.
سال ۱۹۶۰: بازیهای المپیک رم ایتالیا، مدال نقره.
سال ۱۹۶۱: رقابتهای جهانی یوکوهاما ژاپن، مدال طلا.
سال ۱۹۶۲: رقابتهای جهانی تولیدو آمریکا، مدال نقره.