علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور با اشاره به حوادث رخ داده در موسسه ایران ، آنرا حاصل بی تدبیری مسئولان دادستانی تهران و نیروی انتظامی دانست و در سرمقاله روزنامه ایران نوشت:
گاهي رويدادهايي به وقوع مي پيوندد كه انسان آرزو مي كند
اي كاش آنچه مي بيند در خواب باشد، اي كاش صحنه پيش رو واقعي نباشد. اما
نه، گريزي از مواجهه با حقيقت نيست، بله آنچه در جلوي چشم ما قرار دارد نه
يك رويا بلكه عين واقعيت است. بايد با آن مواجه شد، آن را پذيرفت و دريافت
كه چگونه مي توان با آن تعامل و ارتباط برقرار كرد.
از جمله اين
رويدادها كه بارها آرزو كردم اي كاش واقعيت خارجي نداشته باشد، وقوع حادثه
تلخ، غم انگيز، اسفبار و بشدت نكوهيده و محكومي است كه ماموران دادستاني و
پليس امنيت تهران در روز دوشنبه گذشته با ورود غيرقانوني به موسسه فرهنگي و
مطبوعاتي ايران، مرتكب آن شدند. آنها طبقات مختلف موسسه ايران را كه يك
مركز مهم فرهنگي است، به كنترل خود درآوردند و روند اجراي فعاليت در موسسه
بزرگ فرهنگي – مطبوعاتي ايران را مختل كردند. با كمال تاسف به داخل تحريريه
روزنامه گاز اشك آور پرتاب شد، به صورت افراد مختلف از جمله برخي از
بانوان و حتي خانمي كه از ناحيه دوپا فلج مي باشد، گاز فلفل زدند، با
استفاده از باتوم، افراد مختلف از جمله خبرنگاران، دبيران و عكاسان كتك
خوردند، از شوك برقي براي بي حس كردن افراد استفاده شد و با فحاشي و توهين
هاي زننده به كاركنان از جمله همكاران زن، احساسات آنان جريحه دار گرديد.
عوامل
دادستاني هيچ حكمي براي بازداشت مشاور مطبوعاتي رئيس جمهور به همراه
نداشتند! و مي گفتند ما خودمان به مثابه حكم هستيم! و در صحنه (كنفرانس
مطبوعاتي) شاهد وقوع جرم بوده ايم!
نماينده ويژه دادستان تهران و
سرپرست دادسراي ناحيه... را به آرامش و صبر دعوت كردم و يادآور شدم كه شما
حكم نداريد و مقامات عالي كشور در حال بررسي موضوع هستند و تا دقايقي ديگر،
نتيجه بررسي اعلام مي شود و اگر قرار بر آمدن باشد، حتماً با شما خواهم
آمد اما آنها به جاي احترام به تاكيدات رئيس جمهور محترم در اين زمينه، با
خودرايي تصريح كردند كه كاري به رئيس جمهور! و رئيس قوه قضائيه! ندارند و
آنها از جاي ديگري دستور مي گيرند.
به دنبال اين رفتار دور از
انتظار مسئولان دادستاني، اينجانب با عذرخواهي از رئيس جمهور محترم، آماده
همراهي با آنها شدم اما در مقابل در خروجي، با اعتراض يكپارچه همكارانم
مواجه شديم كه بازداشت بنده را اقدامي مغاير قانون و غيرقابل توجيه قلمداد
مي كردند و بر اين باور بودند كه هرگاه دستگاه قضايي آقاي جوانفكر را احضار
كرده، ايشان در بازپرسي و دادگاه حضور يافته و دليلي براي توسل به اينگونه
رفتارها وجود ندارد.
تلاش هاي بنده براي آرام كردن فضا به جايي
نرسيد و يكي از ماموران همراه عوامل دادستاني با استفاده از كلت كمري تهديد
كرد كه هركس جلو بيايد او را با تير خواهد زد اما بنده در مقابل او
ايستادم و گفتم اگر اهل شليك هستي به طرف بنده شليك كن كه ناگزير از عقب
نشيني شد اما به جاي آن به سوي همكارانم گاز فلفل و اشك آور پرتاب كردند كه
اين اقدام آنها، تشنج را به اوج رساند و به دنبال آن نيز پليس امنيت با
استفاده از گاز اشك آور ساير طبقات روزنامه از جمله تحريريه را مورد تعرض
قرار دادند و براي جلوگيري از ضبط تصاوير اقداماتشان، تمامي دوربين هاي
موسسه را شكستند و كيس هاي ضبط كننده تصاوير را با خود بردند.
بر
اين باورم كه در حادثه غم انگيز روز دوشنبه، نه فقط حيثيت و منزلت فرهنگي و
اجتماعي دبيران، خبرنگاران، مقاله نويسان و عكاسان روزنامه ناديده گرفته
شد، بلكه شان و جايگاه همه مطبوعات مخدوش شد و بنده از اين بابت و آسيب
وارده به ساحت همه همكاران عزيزم در روزنامه و ساير مطبوعات و نشريات كشور
عميقاً متاسفم و از همه آنها عذرخواهي مي كنم.
به طور قطع اين
حادثه نه تنها هيچ نسبتي و ارتباطي با نظام اسلامي و آموزه هاي ديني و
انقلابي ندارد بلكه به نوبه خود به نظام اسلامي نيز آسيب زده است. حادثه
مزبور را بايد صرفاً اقدامي برآمده از بي تدبيري، خودرايي و عدم درك صحيح
از قوانين و جايگاه مطبوعات و خبرنگاران در نظر گرفت. اميدواريم كه يك بار و
براي هميشه، جلوي اينگونه رفتارهاي غلط و آسيب هاي غيرقابل جبران آن گرفته
شود و در اين مرحله بنده درخواست كرده ام كه آمران و ماموران خاطي در هر
رده و مسئوليتي كه هستند، بدون غمض عين تحت پيگرد و مجازات قرار گيرند و در
اين ارتباط افراد بي تدبير و فاقد صلاحيت مديريتي شناسايي و از مناصب مهم و
حساس كنار گذاشته شوند.
از جمله اين رويدادها كه بارها
آرزو كردم اي كاش واقعيت خارجي نداشته باشد، وقوع حادثه تلخ، غم انگيز،
اسفبار و بشدت نكوهيده و محكومي است كه ماموران دادستاني و پليس امنيت
تهران در روز دوشنبه گذشته با ورود غيرقانوني به موسسه فرهنگي و مطبوعاتي
ايران، مرتكب آن شدند. آنها طبقات مختلف موسسه ايران را كه يك مركز مهم
فرهنگي است، به كنترل خود درآوردند و روند اجراي فعاليت در موسسه بزرگ
فرهنگي – مطبوعاتي ايران را مختل كردند. با كمال تاسف به داخل تحريريه
روزنامه گاز اشك آور پرتاب شد، به صورت افراد مختلف از جمله برخي از بانوان
و حتي خانمي كه از ناحيه دوپا فلج مي باشد، گاز فلفل زدند، با استفاده از
باتوم، افراد مختلف از جمله خبرنگاران، دبيران و عكاسان كتك خوردند، از شوك
برقي براي بي حس كردن افراد استفاده شد و با فحاشي و توهين هاي زننده به
كاركنان از جمله همكاران زن، احساسات آنان جريحه دار گرديد.
عوامل
دادستاني هيچ حكمي براي بازداشت مشاور مطبوعاتي رئيس جمهور به همراه
نداشتند! و مي گفتند ما خودمان به مثابه حكم هستيم! و در صحنه (كنفرانس
مطبوعاتي) شاهد وقوع جرم بوده ايم!
نماينده ويژه دادستان تهران و
سرپرست دادسراي ناحيه... را به آرامش و صبر دعوت كردم و يادآور شدم كه شما
حكم نداريد و مقامات عالي كشور در حال بررسي موضوع هستند و تا دقايقي ديگر،
نتيجه بررسي اعلام مي شود و اگر قرار بر آمدن باشد، حتماً با شما خواهم
آمد اما آنها به جاي احترام به تاكيدات رئيس جمهور محترم در اين زمينه، با
خودرايي تصريح كردند كه كاري به رئيس جمهور! و رئيس قوه قضائيه! ندارند و
آنها از جاي ديگري دستور مي گيرند.
به دنبال اين رفتار دور از
انتظار مسئولان دادستاني، اينجانب با عذرخواهي از رئيس جمهور محترم، آماده
همراهي با آنها شدم اما در مقابل در خروجي، با اعتراض يكپارچه همكارانم
مواجه شديم كه بازداشت بنده را اقدامي مغاير قانون و غيرقابل توجيه قلمداد
مي كردند و بر اين باور بودند كه هرگاه دستگاه قضايي آقاي جوانفكر را احضار
كرده، ايشان در بازپرسي و دادگاه حضور يافته و دليلي براي توسل به اينگونه
رفتارها وجود ندارد.
تلاش هاي بنده براي آرام كردن فضا به
جايي نرسيد و يكي از ماموران همراه عوامل دادستاني با استفاده از كلت كمري
تهديد كرد كه هركس جلو بيايد او را با تير خواهد زد اما بنده در مقابل او
ايستادم و گفتم اگر اهل شليك هستي به طرف بنده شليك كن كه ناگزير از عقب
نشيني شد اما به جاي آن به سوي همكارانم گاز فلفل و اشك آور پرتاب كردند كه
اين اقدام آنها، تشنج را به اوج رساند و به دنبال آن نيز پليس امنيت با
استفاده از گاز اشك آور ساير طبقات روزنامه از جمله تحريريه را مورد تعرض
قرار دادند و براي جلوگيري از ضبط تصاوير اقداماتشان، تمامي دوربين هاي
موسسه را شكستند و كيس هاي ضبط كننده تصاوير را با خود بردند.
بر
اين باورم كه در حادثه غم انگيز روز دوشنبه، نه فقط حيثيت و منزلت فرهنگي و
اجتماعي دبيران، خبرنگاران، مقاله نويسان و عكاسان
روزنامه ناديده
گرفته شد، بلكه شان و جايگاه همه مطبوعات مخدوش شد و بنده از اين بابت و
آسيب وارده به ساحت همه همكاران عزيزم در روزنامه و ساير مطبوعات و نشريات
كشور عميقاً متاسفم و از همه آنها عذرخواهي مي كنم.
به طور قطع اين
حادثه نه تنها هيچ نسبتي و ارتباطي با نظام اسلامي و آموزه هاي ديني و
انقلابي ندارد بلكه به نوبه خود به نظام اسلامي نيز آسيب زده است. حادثه
مزبور را بايد صرفاً اقدامي برآمده از بي تدبيري، خودرايي و عدم درك صحيح
از قوانين و جايگاه مطبوعات و خبرنگاران در نظر گرفت. اميدواريم كه يك بار و
براي هميشه، جلوي اينگونه رفتارهاي غلط و آسيب هاي غيرقابل جبران آن گرفته
شود و در اين مرحله بنده درخواست كرده ام كه آمران و ماموران خاطي در هر
رده و مسئوليتي كه هستند، بدون غمض عين تحت پيگرد و مجازات قرار گيرند و در
اين ارتباط افراد بي تدبير و فاقد صلاحيت مديريتي شناسايي و از مناصب مهم و
حساس كنار گذاشته شوند.
برید حالا حالشو ببرید.
شان و جايگاه همه مطبوعات مخدوش شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مرگ خوبه اما برای همسایه! این طور نیست؟!
ولی وقتی بی قانونی باب شود،دودش به چشم همه می رود،حتی کسانی که آن را رواج دادند!