از وقتي خودم را شناختم او را در كنارم يافتم،سالهاي سال شريك غم و شادي يكديگر بوديم وقتي بزرگ شديم همسرم شد و زندگيمان را زير يك سقف با تمام سختيها و مشكلات آغاز كرديم.
هر روز صبح سركار ميرفتيم و شب برمي گشتيم خانه. نگاهش، حرف زدنش،خنديدن و غر زدنهايش برايم تكراري شده بود.
روزها را يكي بعد از ديگري سپري ميكرديم و در طي اين سالها هرگز متوجه نشده بودم كه همسرم چه نقش مهمي را در زندگي ام بازي ميكند تا اينكه متوجه شدم همسرم به سرطان مبتلا شده است به يكباره تمام زندگيم دگرگون شد. با خودم فكر كردم اين همه سال چرا هيچ وقت عاشقانه نگاهش نكردم و از زحماتش قدرداني نكردم.
كارشناسان معتقدند،ازدواجها اغلب با يک حال خوب شروع ميشوند. دوست داشتن، دوست داشته شدن و رسيدن به فردي که پسنديدهايم يا به دلمان نشسته، شور و هيجاني ايجاد ميکند که به زندگي مان عطر و رنگ ميبخشد.
تجربه چنين شور و هيجاني نه تنها حال خود ما که حال اطرافيان را هم خوب ميکند. زن و شوهرها به تجربه ميگويند اين حال خيلي خوب تا ابد ماندگار نيست و بالاخره يک روز همه چيز معمولي ميشود.
فرشته مرگ خبر نميكند
دكتر مجيد ابهري رفتار شناس اجتماعي درمورد روابط زوجين ميگويد: انسان به عنوان اشرف مخلوقات داراي سيستم پيچيدهاي احساسات و عواطف است كه براي شناخت وي بايد انسان را جداگانه مورد تحليل و مطالعه قرار داد.
يكي از اين ابعاد ناشناخته ما انسانها روابط عاطفي و وابستگيهاي احساسي است. در زندگي زناشويي بسياراتفاق ميافتد كه زوجين به يكديگر وابستگي عاطفي پيدا ميكنند و عليرغم اين وابستگي باز موجب آزار و دل شكستگي همديگر ميشوند و تازه بعد از از دست دادن همديگر متوجه ميشوند كه چه نعمتي را از دست دادهاند و آنگاه شروع به غمگساري ميكنند.
وي با بيان اين مطلب كه هر انساني زنده است قدر وجوديش هويدا نيست و همين كه از دنيا رفت اطرافيان ميفهمند كه چه جواهر گرانبهايي را از دست دادهاند ميافزايد: اين مساله در مورد دانشمندان،علما و صاحب نظران بيشتر صدق پيدا ميكند.
اما زوجين بدانند و باور كنند كه فرشته مرگ هيچگاه با اطلاع قبلي به منزل كسي نميرود از اينرو بايد قدر يكديگر را بدانيم و بوسهاي كه ميخواهيم بر سنگ سرد مزار بگذاريم بر گونه گرم شان بنشانيم و گلهايي را كه ميخواهيم بر مزار كسي بگذاريم در زمان حياتشان به آنان بدهيم.
واقعيت اين است كه انسان موجودي است ناپايدارو زندگي ابدي مختص به ذات خداوند است و چون حيات انسان ناپايدار است بهتر است تا وقتي زنده هستيم قدر ارزش وجودي يكديگر را دانسته و به همديگر احترام بگذاريم و اجازه ندهيم مرگ موجب علاقه مندي مان به يكديگر شود.
متاسفانه در حال حاضر زوجين خيلي از همديگر دور شدهاند به طوري كه بررسيها نشان ميدهد حداكثر ضوابط گفتاري بين خانوادههاي ايراني به 17 دقيقه در روز رسيده است. يعني خانواده ايراني زندگي زناشوييهايشان را به جاي اينكه در كنار هم باشند در كنار ماهواره و تلويزيون و يا پاي ثابت گوشيهاي تلفن همراه ميگذارنند.
وب گردي و گردش در شبكههاي اجتماعي آنچنان مشغولشان كرده است كه عشق را از ياد بردهاند و اين مساله باعث شده است كه زوجين از نظر جسماني پيش هم ولي از نظر روحي و عاطفي كيلومترها دور از هم باشند. بنابراين هرچقدر فاصله زياد باشد زندگي زودتر به مرز مخاطره و چالش ميرسد.
روابط عاطفي با ماديات گرم و صميمي نميشود و ما نبايد در هرزمينهاي وابسته ماديات باشيم. اين در حالي است كه دربسياري از خانوادههاي فقير روابط عاطفي بسيار گرم است و مسائل مادي همه بهانه است براي توجيه سردي روابط زوجين نسبت به هم.
وي با بيان اين مطلب كه در حال حاضر متاسفانه روابط زناشويي بسيار سرد شده و طلاق عاطفي جايگزين آن شده است ميافزايد: زن و شوهر از يكديگر از نظر حقوقي و قانوني جدا نشدهاند اما طلاق عاطفي در بين آنان جاري شده است.
در اتاقهاي جدا از هم ميخوابند وحرفي براي گفتن با هم ندارند. اين در حالي است كه اين روابط سرد تاثير بسيار آزار دهندهاي بر روي فرزندان آنان دارد زيرا كه طلاق عاطفي، پايان يک زندگي عاشقانه و وضعيتي است که اگرچه در ظاهر ساختار خانواده حفظ ميشود ولي درواقع خانواده از درون تهي ميشود.
در طلاق عاطفي رابطه عاطفي مثبت ميان زوجين از ميان رفته و روابط منفي عاطفي جاي آن را ميگيرد و فاصله عميق عاطفي بين زوجين بوجود ميآيد.
زوجهايي هم كه ناپخته هستند به جاي حمايت از هم در جهت اذيت وآزار، ناکامي و کاهش عزت نفس يکديگر عمل ميکنند و به دنبال يافتن دليلي براي اثبات کوتاهي ديگري درصدد طرد همسرشان بر ميآيند.
بي احترامي بين زوجها
دكترعلي فرجام روانشناس اجتماعي هم ميگويد: بررسيهاي انجام شده در كشور حاكي از اين است كه متاسفانه چيزي در حدود 50 درصد از ازدواجها با شکست روبرو ميشوند به طوري كه زندگي زناشويي بسياري از آنان حتي يک سال هم دوام نميآورد.
وي با بيان اين مطلب كه يکي از علل مهم بي تفاوتي در زندگي زوجين، بياحترامي به خواستههاي يکديگر است ميافزايد: گاهي زوجين در زندگي خود به واسطه اينکه رابطهشان در طول زمان عادي ميشود ديگر احترام اوليه را به هم نميگذارند. اين در حالي است كه توهين به همسر موجب ميشود که ديگر جايي براي ابراز عشق باقي نماند و همين امر همسر را به سمت بي تفاوتي سوق ميدهد.
وقتي يک همسر براي امور خود اقدام به مشورت با شريک زندگي اش نميکند و تصميمات مهم زندگي را به تنهايي ميگيرد، اين مساله نقش مهمي در ايجاد بيتفاوتي دارد در حالي که مشورت کردن ميتواند پايههاي زندگي را مستحکم سازد و راهکارهاي بهتري را ايجاد کند.
اين استاد دانشگاه در مورد انتقاد كردن زوجها از يكديگر ياد آوري ميكند: انتقاد مداوم نه تنها بزرگترين آسيب را به رابطه زناشويي ميزند بلكه عشق را نيز از بين ميبرد. واقعيت اين است كه هر عشقي روزي از آن تب و تاب ميافتد و وارد فاز جديد واقعيات زندگي ميشود و اين عشق آسيب پذير است و بايد از آن مراقبت کرد آسيب پذيري عشق به چشم نميآيد.
مهمترين عاملي که بيشترين اثر پيش بيني کننده را در طلاق دارد انتقاد از همسر است زيرا كه انتقاد مداوم، بزرگترين آسيب را به رابطه ميزند و عشق را نابود ميکند. انتقاد کردن ويروسي است که آرام وارد رابطه و به تدريج بيشتر ميشود و روز به روز اعتماد به نفس طرف مقابل را کمتر ميکند. عشق ورزيدن به اعتماد به نفس نياز دارد و افرادي که مرتب از همسرشان انتقاد ميكنند پايههاي زندگي زناشوييشان را متزلزل ميكنند.
اثرات منفي کمبود عزت نفس
اين استاد دانشگاه در مورد اثرات منفي كمبود عزت نفس ميافزايد: اگر يکي از زوجين يا هر دو از کمبود عزت نفس رنج ببرد، حفظ يک رابطه سالم بينهايت دشوار ميشود.
علايم كمبود عزت نفس عبارتند از: دعوا و جر و بحث مداوم،بياعتمادي به همسر،حسادت بيش از حد،حساس و آسيبپذير شدن،کاهش رضايت و خشنودي زوجين ومخدوش شدن وجهه عمومي فرد در نظر همسرش.
در يک پژوهش کيفي روي زنان،11 عامل طلاق عبارتند از: بي توجهي مرد، مشکلات ارتباطي، عدم تأمين نيازهاي عاطفي، رفتارهاي خشونت آميز، عدم همدلي، عدم گذراندن زمان با يکديگر، انتخاب نادرست همسر، بي اعتمادي، عدم احساس مسئوليت مرد و عدم تعادل روحي مرد.
وي با بيان اين مطلب كه متاسفانه امروز طلاق عاطفي بيشتر در جامعه به چشم ميخورد ياد آوري ميكند: طلاق عاطفي به سردي رابطه ميان زن و شوهر گفته ميشود، در واقع در اين رابطه ضعف ارتباط عاطفي زن و شوهر منجر به سردي تمامي روابط زوجين ميشود به طوري كه زوجها روزانه پس از 10 ساعت دوري از يکديگر هنگامي که در پايان روز يکديگر را ميبينند،حرفي براي گفتن ندارند و در واقع با يکديگر غريبه هستند.
وجود اين مشکل در يک رابطه باعث بيمهري و کم شدن انرژي مثبت در خانواده ميشود، زوجها در بيگانگي دنياي يکديگر گم شدهاند و فقط در يک خانه با هم زندگي ميکنند اين افراد با فاصلهاي که از لحاظ روحي و جسمي با يکديگر دارند، خط قرمزهايي را براي هم مشخص ميکنند و هر يک در خلوت خود ديگري را متهم ميکند.
دكتر فرجام با اشاره به اين مطلب كه متاسفانه هيچ آمار دقيقي از ميزان طلاق عاطفي در دست نيست،ولي ميتوان به جرات گفت آمار طلاق عاطفي در کشورما از طلاق قانوني بيشتر است ميگويد: درک نکردن صحيح از رفتار و گفتار يکديگر، نداشتن شناخت کافي از روحيات طرف مقابل و عاقبت بيعلاقگي و سردي نسبت به شريک زندگي،دست به دست هم ميدهد تا يک طلاق عاطفي را در زندگي زوجها رقم بزند.
خانوادهاي كه دچار طلاق عاطفي شده است افراد نسبت به خانه خود حسي که بايد داشته باشند را ندارند و همه افراد خانواده به هر نحوي ميخواهند زمان کمتري را در خانه سپري کنند، شور و نشاط در خانه حاکم نيست به طوري كه اين جو همه را فراري ميدهد.
بچهها در اين خانه هيچ حس امنيت و آرامشي ندارند و بيشتر تمايل دارند وقت خود را بيرون از خانه و با دوستان خود سپري کنند، و متاسفانه اين بچهها تمايل به استفاده از موادمخدر، ارتباطهاي ناسالم و نامشروع و انجام کارهاي خلاف و غيرعرف نشان ميدهند كه هم به خود و هم به جامعه آسيب وارد ميکند.
اتفاقي که در اکثر زندگيهاي زناشويي ميافتد، اين است که زن و شوهر به جاي توجه به لحظات عاطفي، به مسايل ديگري مانند ساختن منزل، چيدمان وسايل و ديگر مسايل حاشيهاي ميپردازند که به نظرشان ضروري است و غرق در امور روزانه ميشوند. در نتيجه کم کم از حضور عاطفي غافل و دچار فراموشي ميشوند و صفا و صميميت در کانون خانواده کمرنگ ميشود.
وي ميافزايد: اگر زندگي با هوشياري همراه نباشد، افراد نسبت به اهميت دادن به روابط بيتوجه ميشوند. يکي از پايههاي هوشياري، ايجاد حضور عاطفي در ابعاد مختلف است.
در اين صورت پيوندها با هم مرتبط خواهد شد. برخوردهاي عاطفي مناسب همراه با اتصالهاي مناسب ميتواند يکي از اصليترين پايههاي گفتگو باشد. آنقدر بايد هوشيار باشيم که از نوع نگاه و لحن صداي همسرمان، حال او را درک کنيم و لازمه اين شناخت اين است که او را ببينيم.
اين روانشناس اجتماعي با بيان اين مطلب كه همه ما انسانها نياز داريم که روابط دوستانه مان را با دوستان قديمي خود حفظ کنيم ياد آوري ميكند: همسرتان اوقاتي را بايد با دوستانش سپري كند زيرا هر کسي نياز دارد ساعاتي را فقط به خودش بپردازد. اگر تمام ذهن و انرژي خود را صرف مشغلههاي زندگي کند لذتي از زندگي نخواهد برد.
داشتن کمي تنوع و تفريح به ما انرژي بيشتري براي انجام مسئوليت و مقابله با مشکلات ميدهد. همسر شما بيشتر اوقاتش را صرف مهيا کردن امکانات لازم براي آسايش خانواده اش ميکند و در مقابل انتظار عشق و محبت از جانب شما دارد هرگز از گفتن دوستت دارم به او غافل نشويد و او را از شنيدن اين جمله بسيار ساده محروم نکنيد.
راهكارهايي براي داشتن زندگي خوب
- يادگيري: شما بايد عواملي را که باعث سردي و ناراحتي شريکتان ميشوند را ياد بگيريد و اجازه ندهيد زندگيتان را تحت تأثير قرار دهيد. چيزهايي که شريک زندگيتان به آنها علاقه دارد و يا تنفر دارد،حتي کوچکترينشان را به خاطر داشته باشيد. زمانهاي زيادي را با شريک زندگيتان بگذرانيد زيرا که باعث ميشود خلق و خوي، عادتها،علايق او را ياد بگيريد. شما با پرسش برخي سوالها ميتوانيد به عمق بيشتري از شريک زندگيتان دست پيدا کنيد.
- محدوديتها: هر رابطهاي و هر شخصي داراي محدوديتهايي است که شما به هيچ وجه نبايد از آنها عبور کنيد. اگر شما ميخواهيد رابطه تان با شريک زندگيتان يک رابطه طولاني باشد سعي کنيد محدوديتها و خطوطي که نبايد از آنها عبور کنيد را ياد بگيريد و باعث ناراحتي و آزرده شدن همسرتان نشويد. احترام گذاشتن به مرزهاي يکديگر احترام به خود و همسرتان ميباشد و زندگيتان براي ساليان دراز مدت پايدار خواهد بود.
- ابراز شادماني: خنده يک معجزه ميباشد که باعث خوشحالي و بهبود زندگيتان به بهترين نحو ميشود كه براي داشتن يک رابطه موفق و خوب يک عنصر اصلي است. زوجي که با هم خوشبخت هستند هميشه شاد هستند. خنده اکثرا با يک جوک و شوخي بر روي لبهاي همسرتان مينشيند.
اگر همسرتان را ناراحت و افسرده ديديد، با يک شوخي خنده را به لبش بياوريد. زوجهايي که با هم خوشبخت هستند، هيچ وقت نسبت به مسائل حس و حال جدي بودن را نميگيرند، البته جاي گفتن دارد نه تنها براي همسرشان بلکه نسبت به ديگران هم حس و حال جدي بودن را نميگيرند.
آنان با مرور خاطرات تلخ گذشتهشان، جوي ناآرام و منفي را به يکديگر تحميل نميکنند بلکه با مرور مشکلات زندگي گذشتهشان خنده روي لبانشان ميآيد.
روزنامه اطلاعات