رابرت مری در نشنال اینترست نوشت: از خودتان بپرسید که اگر به سال ۲۰۱۶ و آغاز رقابت انتخاباتی برای ریاستجمهوری آمریکا برگردید، اصلا میتوانستید تصور کنید که ترامپ برنده رقابت برای انتخاب نامزد حزب جمهوریخواه بشود چه برسد به اینکه به مقام ریاست جمهوری نیز برسد؟ بعید میدانستید. معنایش این است که عرصه سیاست آمریکا صحنه وقوع اتفاقات غافلگیر کننده ای است که پس از آن عادی به نظر میرسند. انتخاب ترامپ نیز نمونه آشکاری است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: حالا توجه کنید که هاوارد شولتز، بنیانگذار فروشگاههای زنجیرهای استارباکس اعلام کرده که احتمال دارد در انتخابات ریاستجمهوری دور بعد به عنوان یک کاندیدای مستقل و با حمایت مالی تجارت پرسودش وارد رقابت با ترامپ شود. واکنش فوری این بود که حضور او موجب میشود آرای رقیبان ترامپ شکسته شود و ترامپ به راحتی برای دور دوم به کاخ سفید برود. به علاوه همه تاکید داشتند که او شانسی برای پیروزی ندارد. شاید اینطور باشد شاید هم نه. همانطور که حدس نمیزدیم در دور قبل ترامپ پیروز شود، شاید این بار هم نشود حدس درستی زد. در حالی که شولتز دارد تصمیمش برای حضور در رقابت را نهایی میکند و به نحوه برخورد با موج مخالفت دموکراتها میاندیشد، ملاحظاتی هست که باید آنها را در نظر بگیریم.
اگر در تاریخ انتخابات آمریکا فرصتی برای پیروزی یک نامزد مستقل پیش آمده باشد، این فرصت اکنون است. اوضاع سیاسی کشور بسیار بیثبات است. ترامپ رهبری حزب جمهوریخواه را به دست گرفته اما بسیاری از جمهوریخواهان با رهبری او مخالفند. نرخ محبوبیت ترامپ نیز حدود ۳۹ درصد است. اگر احتمال شکست ترامپ بالا برود، پایگاه حامی او نیز از دوروبرش متفرق میشوند. این امر به بیثباتی سیاسی کشور خواهد افزود.
سپس نوبت به حزب دموکرات میرسد که با نامزدهایی مانند وارن و هریس، تمایلات چپگرایانه و سوسیالیستی در پیش گرفته است. آنها طرحهایی مانند سلامت عمومی برای همه و مالیات بر ثروت را مطرح کردهاند. بسیاری از دموکراتها پذیرای این ایدهها هستند اما برخی نیز نگاه مخالفی دارند. با ظهور چپها در ساختار حزب، بسیاری از دموکراتها احساس ناراحتی و حتی خشم میکنند. این هم بر بیثباتی بیشتر میافزاید.
در این شرایط ناپایدار، نامزدهای مستقل شانس بیشتری مییابند. هرچند اکنون نمیتوان پیشبینی کرد که شولتز هواداران زیادی را جلب کند اما نمیتوان هم مطمئن بود که چنین نخواهد شد. رایدهندگان از مسیری که کشور میپیماید دچار سردرگمی، ترس و حتی نارضایتی شدهاند. بنابراین آنها ترجیح خواهند داد به نامزدهایی با رویکردهای جدید رای بدهند.
دوم اینکه بیایید این موضوع را مدنظر قرار دهیم که حضور شولتز موجب شکسته شدن آرای رقبای ترامپ شده و او را برای بار دوم به کاخ سفید خواهد فرستاد. این فرضیه محتمل است اما تاریخ نشان داده که که اگر کاندیداهای آلترناتیو از یک حزب به سطحی از آرای انبوه برسند، به رقیب اصلی از همان حزب ضربه بیشتری میزنند. دلیلش این است که حزب حاکم زیر بار انتقادات ناشی از کاستیها قرار دارد و کاندیدای آلترناتیو معمولا به انتقاد و برجسته کردن همین کاستیها میپردازد. به همین ترتیب بود که حضور مستقل تئودور روزولت در انتخابات سال ۱۹۱۲ موجب شکست تافت شد و همینطور حضور جرج والاس در انتخابات ۱۹۶۸ به نفع دموکراتها تمام شد. حضور جان آندرسون در انتخابات ۱۹۸۰ به ضرر جیمی کارتر بود و راس پروت در انتخابات ۱۹۹۲ موجب شکست بوش در دور دوم برای ریاستجمهوری شد. بنابراین نمیتوان مدعی شد که حضور شولتز موجب تضمین دور دوم ریاست جمهوری ترامپ خواهد شد.
سرانجام باید توجه داشت که حضور کاندیداهای مستقل گاهی به کشور کمک میکند که معضلات سیاسی را سروسامان دهد. به اهمیت رای ۱۹ درصدی راس پروت در انتخابات سال ۱۹۹۲ بنگرید. این آرا نماینده اعتراض عمومی به عملکرد نامناسب مالی در سطح سیاستهای فدرال بود. همین امر بود که موجب شد دو سال بعد در انتخابات میاندورهای، برای نخستین بار در طول چهار دهه قبل از آن، کنترل کامل کنگره به دست حزب جمهوریخواه بیفتد. پس از دو سال نیز مجددا موجب تغییر اوضاع و پیروزی کلینتون در دور دوم ریاستجمهوری شد. به همین دلیل باید توجه داشت که نامزدی کاندیداهای مستقل موجب جمعآوری پایگاههای رایی میشود که در دورههای آتی منجر به تشکیل ائتلافهایی میان چهرههای برجسته سیاسی خواهد شد. بدون اینکه از حالا پیشبینی کنیم که شولتز قادر خواهد بود چنین آرایی برای خودش کسب کند یا هرگونه وزن سیاسی مهمی در صحنه سیاست آمریکا به دست بیاورد، عواطف مردمی و شرایط ناآرام سیاسی آمریکا، فرصتی مناسب در اختیار کاندیداهای مستقل در دور بعدی رقابت ریاستجمهوری خواهد گذاشت. البته این فرصت تنها در صورتی به نفع این نامزدها قابل بهرهبرداری خواهد بود که منجر به تشکیل ائتلافهایی جدید و قدرتمند شود.
همانطور که
شیطان. شیطان است
در عمر 40 ساله انقلاب هم دموکراتها هم جمهوری خواهان همه شیطان بوده اند وبس
پس به شیطان دل نبندید
خرشان که از پل بگذرد برمیگردنند وبه ریش شما میخندند
شیطان = آمریکا چه دموکرات چه جمهوری خواه
بس کنید این مقالات را
سگ زرد برادر شغاله