پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج». این مثل قدیمی نشان از این دارد که هرچیزی اگر پایه و اساسش اشتباه باشد، مشکل روی مشکل میآید و در آخر باید فاتحه آن رخداد را خواند. باربط ترین موضوعی را که میتوان به این مثل ربط داد، ازدواج است.
اتفاقی که اگر با چالش و اشتباه شروع شود، دیری نمیپاید که ویرانی به بار میآورد. در ادامه به نکاتی میپردازیم که اگر دختر و پسری با چنین اهدافی، ازدواج کنند، زندگی خود را باختهاند.
فرار از تنهایی:
درست است که ازدواج آدم را از تنهایی درمیآورد اما این تنها ظاهر امر است. اگر کسی نتواند با تنهایی مجردی خود کنار بیاید و از ترس تنها ماندن تن به ازدواج دهد، با شوک عظیمی روبهرو میشود. بنابراین باید در ابتدای هر امری حس رضایتمندی و خوشبختی را وابسته به خودمان بدانیم. در این صورت ترس و عذاب از تنهایی منتهی به ازدواج نمیشود.
رهایی از فشار اجتماعی:
هر فرد مجردی لااقل با این جمله از سوی اطرافیان خود مواجه شده است: «وقت ازدواجت شدهها! نذار دیر بشه. زیاد سخت نگیر». یادتان که نرفته در دروازه را میشود بست اما در دهان مردم را نه! یعنی اگر شما هم ازدواج کنید فرد دیگری پیدا میشود که بیاید و در مورد زندگیتان اظهار نظر کند. پس به خاطر حرف مردم دست به چنین اقدامی نزنید.
فرار از مشکلات خانوادگی:
ازدواج غول چراغ جادو نیست که با وارد شدن در آن، از مشکلات جاری و گذشته زندگیتان کاسته شود. مشکلاتی از قبیل نداشتن حداقل آزادی در خانه پدر، وجود مشکلات اقتصادی و سایر عوامل این چنینی منجر به ازدواجی نامعقول میشود. در واقع اگر فردی بهدلیل چنین مسائلی ازدواج کند، صورت مسأله را پاک کرده است، چرا که در مواجهه با یک مشکل، اشتباه بزرگتری را مرتکب میشود که جبرانناپذیر است.
استیصال جنسی:
نمیتوان منکر شد که یکی از مقاصد ازدواج این امر است. این مسأله به خودی خود بد نیست. اما جایی مشکل ساز میشود که فرد ملاکهای اصلی و اولیه را رها کند و اولین و اصلیترین دلیلش برای ازدواج این مسأله باشد.
ایران بانو