سروکلهزدن با انسانی لجباز و یکدنده به منظور پذیرش نظرات و خواستههایمان، کاری عبس و فرساینده تلقی میشود؛ هرچند دلایل متفاوتی میتواند باعث شود که فرد بصورت موضعی و در موضوعی خاص لجبازی کند اما کماکان مردمی هستند که ذاتا لجبازند و در مقابل تغییر، مقاومت میکنند و به هیچوجه راضی نمیشود تا از نظر خود کوتاه بیاید.
به باور کارشناسان روانشناسی پرسش حائز اهمیت آن است: تا به حال برایتان پیش آمده به طور عمیق صرف نظر از مثبت یا منفی بودن برداشت خویش از واژه «لجبازی»، به معنای آن فکر کرده باشید؟
به نظر شما چه کسی لجباز اطلاق میشود؟ در پاسخ میتوان گفت از نظر والدین «لجبازی» نقطه مقابل حرف شنوی است؛ بنابراین والدین در پی این هستند که فرزندانی حرف شنو پرورش دهند و دائم در تربیت به آنها متذکر میشوند که مثل کودکی من باش.
حال با فرض اینکه شما در کودکی حرف شنو بودهاید، آیا تا به حال به سوالاتی از قبیل اینکه شما چه کارهایی انجام میدادید که فرد حرف شنویی قلمداد میشدید و به عبارتی جزو کودکان لجباز نبودید، فکر کردهاید؟ چه عوامل و شرایطی در حرف شنو بودن شما موثر بودهاند؟ آیا این عوامل و شرایط اکنون در ارتباط با فرزندتان نیز وجود دارد؟ اگر این عوامل و شرایط وجود دارد، پس چرا کودکتان حرف شنو نیست و لجباز است؟
روانشناسان براساس پژوهشها و تحقیقات انجام شده معتقدند «لجبازی» یکی از خصایص انسانیست که از دوران کودکی میتواند در وجود وی پرورش یابد؛ اگر والدین روشهای تربیتی مناسب را برای پرورش فرزند خویش به کار نبرند، این صفت ناپسند تا بزرگسالی و چه بسا تا آخر عمر همراه فرد باقی خواهد ماند. بنابراین «لجبازی» به عنوان یکی از رفتارهای ناسازگارانه به صورتهای مختلفی همچون ناسزاگفتن، گریه کردن، فریاد کشیدن، شکستن و پرتکردن وسایل، آسیبرساندن به خود و دیگران، پاکوبیدن بر زمین و غیره به منظور بدستآوردن خواستهها و نیازهایشان استفاده میشود.
در این میان نیز بسیاری از والدین با پاسخهای غلط همچون کوتاهآمدن، باجدادن و بهادادن به خواستههای فرزند خویش منجر به پرورش و گسترش رفتار نامطلوب لجبازی در وی میشوند. بنابراین در اکثر مواقع خود والدین مقصران اصلی شکلگیری بسیاری از صفات ناپسند در شخصیت فرزند خویش هستند.
براساس تحقیقات روانشناسی نمیتوان برای لجبازی محدوده سنی خاصی را تعیین کرد؛ ولی شیوع رفتار لجبازی بیشتر در سنین 2 تا 5 سالگی است زیرا کودکان در این سنین بیش از دورانهای دیگر زندگی بدنبال کسب هویت، استقلال و خودباوری هستند.
البته این خصیصه انسانی در دیگر دورانهای زندگی همچون ایام نوجوانی برای بدستآوردن استقلالطلبی نمود پیدا میکند؛ و در مراحل بزرگسالی و میانسالی نیز افراد ممکن است برای رشد و دفاع از عقاید و هویت خود در برابر دیگران و همچنین کنترل زندگی خویش از لجبازی استقبال کنند.
روانشناسان براینباورند لجبازی کودکان در انحصار یک علت و یا یک عامل نیست و فاکتورهای متعددی در پیدایش و توسعه روحیه لجبازی دخالت دارند. یکی از علتهای اصلی «محبت افراطی والدین» است؛در چنین الگوی فرزندپروری، تمام خواستههای کودک بدون هیچ معطلی پاسخ مثبت داده میشود و چنین کودکی خواه ناخواه با روحیه لجبازیکردن پرورش مییابد.
بهگونهای یاد میگیرد نیازها و خواستههای خود را با لجبازی و تندخویی بدستآورد. از طرف دیگر نیز «محرومیتهای عاطفی و بیتوجهی والدین» به نیازهای طبیعی و علاقهمندیهای فرزندشان سبب میشود تا کودک در محیطی فاقد از مهر، صمیمیت و صفا رشد کند؛ چنین محیطی که از امنیتخاطر لازم و کافی برخوردار نیست، بتدریج منجر به پرورش کودکی پر از عقده و لجباز میشود که با روحیه تندخویی و کلکلکردن با دیگران درصدد جبران عقدهها و ناراحتیهای خویش است.
باتوجه به مطالب مطرح شده به والدین تاکید میشود در به کاربردن الگوها و سبکهای فرزندپروری جانب احتیاط را رعایت کنند و با استفاده از روش تربیتی مقتدرانه، خواستههای فرزند خویش را در زمان مطلوب و در موقعیت مناسب، متناسب با شریط سنی و نیاز آنها پاسخ دهند.
البته بهتر است خانوادهها حتما از مشورت متخصصان روانشناس استفاده نمایند تا مسیر پرورش و تربیت شکوفههای زندگانی خویش را با مهارت بیشتری پشت سر بگذارند.
*دکترای روانشناسی عمومی
روزنامه توسعه ایران