arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۶۰۶۳
تاریخ انتشار: ۰۲ : ۱۱ - ۱۲ آذر ۱۳۹۰

روایت جدید از نحوه پذیرفتن شاه توسط آمریکا و اظهارات کارتر درباره دولت موقت

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

روزنامه کیهان نوشت:

مرور اظهارات جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا نشان می دهد مقامات کاخ سفید مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی در وضعیت بلاتکلیفی نسبت به پذیرش محمدرضا پهلوی یا عدم پذیرش وی در خاک خود به سر می بردند. این استیصال 32 سال بعد به شکلی دیگر در قبال حسنی مبارک تکرار شد و دولت آمریکا هم چوب حمایت از وی را خورد و هم مجبور شد تحت فشار افکارعمومی پشت وی را خالی کند.
مرور اظهارات کارتر و برخی مقامات وقت آمریکایی دراین باره جالب توجه است.
به گزارش رادیو فردا،محمدرضا پهلوی با وجود گریه و زاری شماری از سران ارتش، برای بیرون رفتن از ایران عجله داشت. او از سفیر آمریکا شنید که باید ایران را ترک کند و سپس با التماس دست هایش را به سوی سولیوان دراز کرد و گفت: «بسیار خوب اما کجا بروم؟». شاه می گفت در سوئیس خانه ای دارد اما اوضاع امنیتی آنجا خوب نیست.
به نوشته سولیوان شاه ادامه داد :«ما در انگلستان هم خانه ای داریم ولی آب و هوای آنجا خیلی بد است»! سولیوان می پرسد: « مایلید دعوت نامه ای برای سفر به آمریکا بفرستم؟» و شاه با ذوق زدگی کودکانه می گوید:  آه! این کار را برای من می کنید؟ راستی این کار را می کنید؟»
رادیو فردا با اشاره به اوج گرفتن خشم در ملت انقلابی ایران نسبت به آمریکا می نویسد: با زبانه کشیدن آتش احساسات ضد آمریکایی در ایران، جیمی کارتر دو دل ماند که در چنین شرایطی پذیرفتن شاه سرگردان، صلاح است یا نه؟ کارتر در مصاحبه ای می گوید «یکی از قضایایی که ما با جان مک کلوی، کیسینجر، راکفلر، هاوارد بیکر و برژینسکی هر هفته هنگام صرف صبحانه در روزهای جمعه بحث و مشورت می کردیم، این بود که بگذاریم شاه به آمریکا بیاید یا نه؟ برخی از آنها متمایل به آوردن شاه به آمریکا بودند... برژینسکی وقتی در بیست و پنجمین سالگرد استقلال الجزایر به این کشور رفت، خیلی تیزهوشانه و زیرکانه، اثر خوبی روی بازرگان [ دولت موقت] گذاشت. حتی در ایران به دولت و نخست وزیر موقت بدگمان شدند. آن روزها ما فکر می کردیم که ایجاد اختلال در این پیشرفت و برانگیختن دشمنی با آدم های ما در ایران، بدلیل آوردن شاه به آمریکا، خطای خطیری است. من بندرت علنا الفاظ رکیک به کار می برم. اما یک بار داد زدم: فلان لق شاه! او همان قدر می تواند از بازی تنیس در آکاپولکو (در مکزیک) کیف کند که در کالیفرنیا».
کارتر همچنین گفته بود: « ما همچنین در آغاز، این مشکل را داشتیم که چهل هزار آمریکایی در ایران زندگی می کردند، ما همه این آمریکایی ها را با دشواری عظیم، خیلی محرمانه از ایران بیرون کشیدیم. چون گاهی، هفته ها بود که در گیرودار انقلاب، شرکت های هواپیمایی غیرنظامی نه از تهران پروازی داشتند، و نه به آن جا پرواز می کردند. جوهر و نهایت قضیه این بود که ما با بازرگان و یزدی، روابط بالنسبه خوبی داشتیم. شمار کارمندان سفارت ما در تهران از یک هزار و صد تن، تا هفتاد تن کاهش یافته بود. سفارت ما، در تهران، در زمان شاه، بزرگترین سفارتخانه روی کره زمین بود. ما تدابیر امنیتی آن جا را نوسازی و واحد قویتری از تفنگداران دریایی را در آن مستقر کرده بودیم.
کارتر در ادامه درباره نحوه پذیرفتن محمدرضا پهلوی در آمریکا با وجود این استدلال ها می گوید: تعطیلی آخر هفته در کمپ دیوید بودم، و برژینسکی یادداشت ونس را برای من فرستاد که گفته بود باید بگذاریم شاه به آمریکا بیاید. من حتی دو دقیقه هم مکث نکردم اما پذیرفتیم که بروس لنگن، کاردارمان در سفارتخانه آمریکا در تهران، خبر را به یزدی و بازرگان اطلاع دهد، و به آنها بگوید که شاه به آمریکا می آید اما درگیر فعالیت های سیاسی نخواهد شد. هر چند من آخرین سنگر (مقاومت در برابر ورود شاه به آمریکا) بودم اما در پذیرفتن یادداشت سایروس ونس، وزیر خارجه درنگ نکردم. در آن زمان قانع شده بودم که ما، فارغ از عواقبش، شایسته است به شاه اجازه ورود بدهیم، و دوم این که عواقب خصمانه ای در کار نخواهد بود، و بازرگان و یزدی، براستی، از سفارتخانه ما محافظت خواهند کرد».

نظرات بینندگان