سرویس سیاسی «انتخاب»: سالِ بعد در چنین روزهایی تکلیف اکثریت صندلی های بهارستان برای کسب سهمیه یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی مشخص شده است. پس طبیعی است که فضای انتخاباتی از همین حالا داغ باشد و سئوال های مختلفی درباره چگونگی ورود گروه های مختلف سیاسی به عرصه انتخابات، میزان مشارکت مردم و همچنین ائتلاف های احتمالی، ذهن فضای سیاسی و حتی بخشی از فضای محاوره ای را مشغول کند.
مجلس دهم در شرایطی با ترکیبی متفاوت نسبت به مجالس سه گانه هفتم تا نهم شروع به کار کرد که به طور مشخص به نتیجه رسیدن برجام و همچنین به وجود آمدن آرامشی نسبی در حوزه های سیاسی، فرهنگی و البته سیاسی باعث شد تا مردم در هفتم اسفند 94 حضوری گسترده در پای صندوق های رای داشته باشند تا چهره های سیاسی مورد نظرشان را راهی صحن بهارستان کنند که اتفاقا همینطور هم شد. اما کشور در وضعیتی به استقبال انتخابات مجلس دهم در روز 4 اسفند 98 می رود که خروج آمریکا یا بهتر است گفته شود، دونالد ترامپ از برجام، از همان اولین ماه های سال جاری، مشکلات زیادی را وارد کرد که به هم ریختگی اقتصادی و در نتیجه مشکل دار شدن معیشت مردم، ناامنی را به طور جدی به لایه های مختلف جامعه تزریق کرد. در چنین حالتی، طبیعی است که جریان اصلاحات و اعتدالیون و حتی بخش معتدل اصولگرایی نگرانی های زیادی در خصوص فضای انتخاباتیِ انتخاباتِ آتی داشته باشند و به همین دلیل «چگونگی فضای انتخاباتی اسفند 98» را می توان سوال جدی این روزها دانست.
«غلامرضا ظریفیان» شفیعی استاد تاریخ دانشگاه تهران و تحلیلگر مسایل سیاسی در گفت و گویی مشروح با «انتخاب» ضمن تاکید بر اهمیت در «حاشیه ماندن تندروها» می گوید: «گروهی در داخل بی توجه به شرایط دشوار کشور، در مقام مخالفین بی انصاف، تلاش کردند ناکارآمدی ها و خطاهای استراتژیکی که کشور را با بحران های شدید روبرو کرده بودند را به نام این دولت بنویسند. این در شرایطی است که آنها تا اواسط دوره دوم تمام قد از احمدی نژاد دفاع کردند و به همین دلیل حتی کارهای مثبت دولت روحانی را تصمیم هایی هزینه ساز معرفی می کردند. چه برسد به الان که به هرحال بهانه های کوچکی برای تخریب پیدا کرده اند تا سوءمدیریت و ناکارآمدی های خودشان را از نظرها پاک کنند و با پوشاندن ضعف های خود، ضعف های دولت فعلی را برجسته کنند.»
مشروح گفت و گوی «انتخاب» با ظریفیان به شرح زیر است:
*به نظر می رسد، دولت به نوعی انفعال دچار شده و از آن سرحالیِ دوره اول خبری نیست.
این پرسش را از چند زاویه می شود، پاسخ داد. معمولا همه دولت ها در دوره دوم نوعِ کنش متفاوتی را نسبت به دوره اول دارند. این هم به این دلیل است، دولت ها در اولین دوره فرصت دارند تا برای دوره بعد خودشان را آماده تر کنند. اما چون با تمام شدن دوره دوم، مسئولیت هم به پایان می رسد، دولت ها با نوعی لَختی روبرو می شویم که چنین حالتی درباره دولت دوم آقای روحانی هم صادق است.
*یعنی مساله فقط بی انگیزگی است؟
هرگز! مشخصا درباره دولت هم باید گفت، حجم مشکلاتی که هم از بیرون و هم از گذشته باقی مانده بود و همچنین تصور نادرست خودِ دولت از چگونگی مواجه شدن برای ورود به این صحنه های سنگین که به وعده های بیش از حد توان هم در انتخابات 92 و هم در انتخابات 96 منجر شد، باعث شد تا شرایطی دشوار پیش روی دولت قرار بگیرد. همچنین بروز آثار سیاست های خسارت بار دوره احمدی نژاد موجب شد تا چنین شرایطی رقم بخورد. روی کارآمدن دونالد ترامپ و فعالیت های بسیار خطرناک آمریکا، اسراییل و عربستان و .. باعث شد تا نهایتا دولت وزنه ای را بلند کند که با بخشی از توان و آمادگی اش همخوانی ندارد. طبیعتا این تصور است که حل این معضلات، اقدام ها و تلاش جدی تری را می طلبد.
*که می توان به این فضا، به مخالفت های کسانی اشاره کرد که مخالفت با دولت برای شان اصلی اصولی است.
به نکته خوبی اشاره کردید. گروهی در داخل بی توجه به شرایط دشوار کشور، در مقام مخالفین بی انصاف، تلاش کردند ناکارآمدی ها و خطاهای استراتژیکی که کشور را با بحران های شدید روبرو کرده بودند را به نام این دولت بنویسند. این در شرایطی است که آنها تا اواسط دوره دوم تمام قد از احمدی نژاد دفاع کردند و به همین دلیل حتی کارهای مثبت دولت روحانی را تصمیم هایی هزینه ساز معرفی می کردند. چه برسد به الان که به هرحال بهانه های کوچکی برای تخریب پیدا کرده اند تا سوءمدیریت و ناکارآمدی های خودشان را از نظرها پاک کنند و با پوشاندن ضعف های خود، ضعف های دولت فعلی را برجسته کنند. به همین دلیل، باید مراقب دام رقیبی باشیم که برای پنهان کردن سیاهی های دولت مورد حمایت شان، دست به هر کاری می زنند، نتوانند به اهداف شان برسند. معلوم است، تندورها خودشان را مهیای بازگشت به عرصه تصمیم گیری می کنند که این حالت می تواند بسیار_بسیار خطرناک و نگران کننده است. البته دولت در چند ماه اخیر انسجام نسبتا خوبی را پیدا کرده است. اما لازم است، همه وزارت خانه ها و دستگاه های دولتی با همیت و کوشش بیشتری دنبال این باشد تا شرایط هم رو به بهبودی برود و هم فرصت سیاه نمایی را از سیاه نماها بگیرد.
*شرایط و البته تکلیف جریان اصلاحات در چنین فضایی چیست؟ برخی از اصلاح طلبان نگران این اند که سرمایه اجتماعی ای که از 24 خرداد 92 شکوفا شد، دوباره به حاشیه رانده شود.
اصلاح طلبان هم در دوره اول و هم در دوره دوم به هر حال، به دلایل شرایط استراتژیکی که کشور را به بن بست رسانده بود، باید عبور می کردند. همچنین به دلیل اینکه نمی توانستند، چهره های اصلاح طلبی را وارد صحنه انتخابات کنند، از روحانی حمایتی همه گیر و بدون قید و شرط داشتند. به هر حال در آن برهه مهم این بود که نباید اختیار داری را به عهده جریانی گذاشت که بین سال های هشتاد و چهار تا نود و دو کشور را با انواع و اقسام تهدیدها و تحدیدها روبرو کرده بود. بر همین اساس اصلاحات به سراغ کاندیدای رفتند که به زعم شان می توانست، تغییر در شرایط ایجاد کند. اما طبیعی بود که اصلاح طلبان هم در دوره اول دولت روحانی و به خصوص در دولت دوازدهم توقعات اصلاح طلب ها آنطور که باید برآورده نشد. به هر حال وقتی یک اراده ملی برای تشکیل دولت شکل گرفت و اصلاح طلبان در شکل گیری این اراده نقش و سهمی مهم داشتند، توقع این بود که دولت به پشتوانه سرمایه اجتماعی، به اندازه ای موفق شود که کشور از مشکلات رهایی پیدا کند. البته در دولت اول کار خوبی مثل برجام انجام شد و اقدامات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خوبی مشاهده شد. اما به دلیل های مختلف در چهارسال دوم موفقیت ها تا حدودی متوقف شد. به همین دلیل اصلاح طبان در کنار اینکه همچنان حمایت از دولت را واجب می دانند، نقدهایی هم داشته باشند. حداقل اش این است که با انتخاب مدیریت های قوی تر و انسجام بیشتر و استراتژی روشن تر کاستی های کمتری را شاهد باشیم و مردم سختی زیادی را متحمل نشوند. در نهایت، اصلاح طلبان بخشی از سرمایه اجتماعی خود را در معرض آسیب می بینند. این در شرایطی است که اصلاحات متشکل از سلیقه های مختلف است و هر گروهی با متر و معیار خود، انتقادهایی را به دولت وارد می کنند. چون در فضای پر مشکل، در کنار اینکه دولتی ها اقبال دوره اول را از دست دادند، به اعتبار اجتماعی جریان اصلاحات هم لطمه های زیادی وارد شد. در چنین حالتی، اصلاح طلبان با وجود اینکه به دلایل ملی همچنان حامی دولت هستند، نقدها و اعتراض هایی را به روحانی و همکارانش دارند و مواضع گاها تندی را مطرح می کنند و بخش منتقدشان پررنگ تر از نقش حمایتی شان است.
*می توان گفت شرایط فعلی، تکرار توفیق های انتخاباتی اصلاح طلبان را تهدید می کند؟ به هر حال چنین حالتی، موجب بازگشت تندروهایِ امتحان پس داده را فراهم می کند.
ببینید! ارزیابی ها حکایت از این دارد که سرمایه های اجتماعی، نه فقط در بخش اصلاح طلبی که در حیطه نهادی و ملی کاهش پیدا کرده است که اصلاح طلبان هم از این امر مستثنی نیستند که این خودش یک نگرانی ای جدی را ایجاد می کند. چون در چنین وضعیتی، مردم امیدشان را از دست می دهند. باید بدانیم، به هرحال نظام و انقلاب چند رکن اساسی دارد که درباره اسلامیت وفاق عمومی و همه گیر مشاهده می شود و به نظر می رسد پیوند جامعه با قران و اخلاق همیشگی خواهد بود. اما درباره رکن جمهوریت و مردم سالاری که با هزینه های گزافی به دست آمده است، مهمترین نمادش نمادِ انتخابات است که هم اصلاح طلبان و هم دولت مستقر باید همه هم و غم اش را به کار بگیرد تا فضای انتخاباتی مخدوش نشود. حتی اصولگرایان معتدل هم باید مراقب باشند تا نتیجهِ مشکلات، این نباشد که جریانی که دنبال ناامیدی مردم از بنیادهای اصلی است، روی کار نیاید. مساله اصلی الان باید این باشد، تحت هیچ شرایطی نباید اجازه داد تا آنهایی که با مردم سالاری مشکل دارند و از خارج از کشور با تکیه بر موضوع هایی چون پول های کثیف، شبکه های عجیب و غریبی که رویای سلطنت را در سر می پرورانند و همچنین تندروهایی که در داخل کشور آشکارا با بحث جمهوریت و حتی با نگاه امام مشکل داشتند و دنبال حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی بودند، نیایند تا نتوانند جمهوریت نظام را با دست آویز کردن مشکلات با آسیب مواجه کنند. چون بازگشت شان به عرصه قدرت و تصمیم گیری همهِ دست آوردهای نظام را هدر می رود. به همین دلیل، مسئولیت اصلاح طلب ها و دولتی ها، مسئولیتی بسیار_بسیار سنگین و دشوار است. آنها دنبال این هستند تا با سیاه نمایی مردم را نسبت به مردم سالاری دچار تردید کنند، بلکه بتوانند اندیشه هایی که از اساس به منافع مردم هیچ اهمیتی قایل نیست را بتوانند به جامعه تزریق کنند.
*انتخابات 98 بسیار مهم است. آیا ائتلاف اعتدالیون و اصلاح طبان در راستای در حاشیه نگه داشتن تندورها همچنان تداوم خواهد داشت؟
عرصه سیاست، عرصه ارزیابی و در شرایط مشخص به تصمیمی مناسب رسیدن است. البته طبیعی است که آنچه انتخابات 92 و 94 رخ داد، حتما مورد توجه جریان های سیاسی ای که می توانند درکنار هم قرار بگیرند، قرار بگیرد. به هر حال ما بسیار_بسیار می توانیم با ظرفیت مناسبتری از این مساله عبور کنیم. در واقع، اصلاح طلبانی که بریده اند و احیانا اصلاح طلبانی که دچار آسیب هایی چون فساد، پارتی بازی، رانت، باندبازی و البته پاکدستی، شفافیت و صداقت و... شده اند که جامعه نسبت به این نکته های منفی حساس و به کنش های مثبت روی خوش نشان می دهد و هر جریانی که دلش برای کشور می سوزد، حتما باید دست به نوعی پالایش در رویه ها و هم نوع گزینش ها بزنند تا بلکه از این طریق بتوان اعتماد همگانی را جلب کرد. با همه این تفاصیل باید گفت، عرصه سیاست عرصهِ خیلی خوب ها و خیلی بدها نیست. در واقع گاهی اوقات از بین بد و بدتر انتخاب می کنیم و گاهی هم شرایط خاکستری و گاهی هم در شرایط عادی در فضای انتخاباتی پیش روی ما قرار دارد. درباره انتخابات مجلس یازدهم باید به موعد انتخابات نزدیک شویم و در عین حال با توجه به تجربه ای که در این چند سال به دست آورده ایم، باید به تصمیم برسیم که اتخاذ چه نوع روش و گزینشی لازم است تا فضا به گونه ای درآید که همچنان همهِ مشکلات مان از کریدور انتخابات رد شود که تحقق این امر می تواند، هدفی چون توسعه و آرامش را تا حدی قابل قبول محقق کند و مردم را هم به این نتیجه خواهد رساند که در هر شرایطی، حتی اگر بحران های سختی را هم متحمل شده باشند، این انتخابات است که می تواند، در راستای کاهش مشکلات تاثیرگذاری انکار نشدنی ای را داشته باشد.
*ممنون؛ حرفی مانده است؟
مهمترین پرسش این روزهای مردم این است که کشور در انتظار چه شرایطی است که اصلاح طلبان یا هر گروه دیگری که هدفی جزء پشرفت و توسعه و در نتیجهِ افزایش آرامش و رضایتمندی عمومی نداند، باید با تشریح واقعیت های موجود و همچنین توضیح برنامه هایی که در فکر دارند، افق روشن و مشخصی را به جامعه القاء کنند تا مردم هم از این طریق، انگیزه کافی برای مشارکت از خود نشان بدهند. به هر حال، معلوم است با بی توجهی احتمالی مردم به صندوق های رای، به هیچ هدفی نخواهیم رسید و در نتیجه، افراطیون فرصت خوبی برای فعالیت های افراطی و هزینه ساز خود به دست خواهند آورد. به عنوان نمونه مردم عدالت اجتماعی و کاهش طبقات اجتماعی و کم شدن فشار قشر ضعیف را واجب تر از واجب می دانند. پس بر گروه های سیاسی لازم است، به مردم بگویند که در راستای تحقق این مهم ها، چه طرح و برنامه هایی را در نظر دارند.