بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله
ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين والأئمة الهداة
المهديين سيّما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء (عليهما آلاف التحيّة و
الثناء) بهم نتولّيٰ و مِن أعدائهم نتبرّيءُ إلي الله.
[....]
جريان
امر به معروف و نهي از منكر به چهار عنصر اصلي وابسته است؛ عنصر نخست آن
است كه جامعه به معروف موفق بشود، معروف را بشناسد، باور و عمل كند و
تبليغ. منكر را بشناسد، باور كند كه زشت است پرهيز كند و تبليغ، اگر اين دو
كار انجام شد آنگاه نسبت به ديگران وظيفه و رسالت جامعه اين است كه امر
به معروف كند، چون خودش مؤتمر به معروف است، نهي از منكر كند، چون خودش
منتهي است اين چهار عنصر محوري را در كتابهاي فقهي كنار هم ميبينيد.
اينچنين نيست كه مسأله امر به معروف باشد ولي فعل معروف نباشد. آنچنان
نيست كه نهي از منكر باشد ولي پرهيز از منكر نباشد. هم به ما گفتند چه
بكنيد، هم به ما گفتند چه نكنيد. بعد به ما گفتند به چه چيز امر كنيد و از
چه چيز نهي كنيد.

امنيّت
جامعه را فراهم كردن، امانت عمومي را عملاً نشان دادن، شغلهاي مناسب
توليد كردن، اقتصاد معتدل و معقول و مقبول را ترويج كردن، بيكاري را برطرف
كردن، اينها از معروفهايي است كه همه ما به آن موظّفيم. معاصي الهي را ترك
كردن و زشتی آن را درك كردن از رسالتهاي اصلي همه ماست.
اما اگر
خواستيم امر به معروف و نهي از منكر بكنيم، بايد درست عنايت كنيم. معروف
چيزي است كه نزد شريعت به رسميّت شناخته شده و معرفه باشد. براي كشف اينكه
اين شيء نزد شريعت معروف است، معرفه است. دو چراغ در دست است يكي چراغ عقل،
يكي چراغ نقل، عقل در مقابل نقل است، نه در مقابل شرع.
با دليل
عقلي ميتوان دریافت چه چيزي در پيشگاه شريعت معرفه است با برهان نقلي
ميتوان كشف كرد، چه چيز در ساحت مقدس شريعت معرفه است. منظور از معرفه
بودن آن است، چه چيز را دين به رسميّت ميشناسد. پس از شناخت عقلي يا نقلي
نسبت به معرفه بودن و به رسميّت شناخته شدن چيزي در پيشگاه شريعت، آنگاه
نوبت به اجرا ميرسد.
مسأله امر به معروف در كنار نهي از منكر است
كه نهي از منكر هم مثل امر به معروف عبارت از اين است چيزي كه نزد صاحب
شريعت نكره است؛ يعني شناخته نشد؛ يعني به رسميّت شناخته نشد. آن ميشود
منكر. براي كشف از منكر بودن چيزي در ساحت شريعت دو دليل و دو چراغ در دست
داريم؛ يكي چراغ عقل و دیگری چراغ نقل. با دليل عقلي ميتوان فهميد چه چيزي
در پيشگاه شريعت به رسميّت شناخته نشده و با برهان نقلي، ميتوان فهميد چه
چيزي در صحنه شريعت به رسميّت شناخته نشده. آنچه به رسميّت شناخته نشده
ميشود، نكره و منكر، آنچه به رسميّت شناخته شده، ميشود معرفه و معروف؛
اين مطلب نخست.
مطلب دوم آن كه جريان امر به معروف و نهي از منكر،
غير از تعليم و تبليغ و غير از ارشاد و موعظه و نصيحت و پندها و اندرزهاست.
امر به معروف فرمان است. نهي از منكر هم فرمان است؛ بكن و نكن. اگر
جامعهاي مطلبي را نميداند، فرد يا گروهي از مطلب بيخبر است، تعليم آنها
واجب است و اين تعليم از سنخ امر به معروف و نهي از منكر نيست. اگر فرد يا
گروهي جاهل نيست، لكن غافل است يا ساهي است يا ناسي است يا مضطرّ و مجبور و
ملجأ و مانند آن است، بايد آن عذرها را برطرف و غافل را متنبّه، ناسي را
متذكّر و ساهي را متذكّر كرد، اضطرار مضطرّ را برطرف نمود، الجاء ملجي را
برطرف و جبرِ مجبور را برطرف نمود تا مشكلات آنها حل بشود.
هيچ كدام
اينها از سنخ امر به معروف يا نهي از منكر نيستند. ممكن است گاهي با عنايت
و مجاز واژه امر به معروف و نهي از منكر را در اين امور كسي به كار ببرد،
ولي هيچ كدام از اينها امر به معروف نيستند.
مطلب بعدي آن است كه
امر به معروف و نهي از منكر در جايي است كه كسي عالماً عامداً با اينكه
ميداند فلان كار واجب است، ترك ميكند. عالماً عامداً با اينكه ميداند
فلان كار حرام است، انجام ميدهد. در چنين جايي، سخن از امر به معروف و نهي
از منكر فرد و امّت اسلامي است كه فرد يا جامعه بايد فرمان صادر كند، به
گونهاي كه اين معروف عمل بشود و آن منكر ترك بشود؛ بنابراين، امر به معروف
و نهي از منكر، يك مرحله ولايت متقابلي است كه مؤمنان نسبت به يكديگر
دارند كه ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ﴾ اينها ﴿بَعْضَهُمْ أَولِياءُ
بَعْضٍ﴾ هستند. اين ولايت متقابل به صورت ﴿يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ
وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ جلوه ميكند.
مطلب بعدي آن كه اين
وظيفه مشترك میان مردم و دستگاه حكومت است. هم هيأت حاكم موظّف است، هم
امّت و جامعه؛ منتها بخشي مربوط به جامعه است و بخشي مخصوص به هيأت حاكم و
دستگاه حكومت. آنكه مشترك است، گفتن زباني و انزجار قلبي است؛ بنابراین، بر
همگان لازم است كه نسبت به منكر و كسي كه مبتلا به منكر است، انزجار قلبي
داشته باشند.
بر همگان لازم است، چه مسئولان حكومت چه افراد عادي وقتي
كار زشتي را ميبينند با چهره معترض و متنفّر نگاه بكنند، نگاه معترضانه و
نگاه متنفّرانه داشته باشند. در صورتي كه ميدانند اين شخص مبتلا به اين
گناه عالماً عامداً دارد پردهدري ميكند، اگر براي آنها روشن نشد كه اين
عالم عامد است، احتمال جهل، سهو، نسيان، غفلت، اضطرار، الجاء، اجبار و
مانند آن ميدهند ديگر جا براي امر به معروف نيست بايد مقدمتاً آن امور را
گذراند تا به امر به معروف رسيد.
اگر جايي مشخص شد، كسي عالماً
عامداً دارد پردهدري ميكند، چه بر مسئولان نظام چه بر افراد عادي، واجب
است كه با نگاه اعتراضآميز و چهره خشمآلود و صورت متنفرانه با او برخورد
كنند. اين نخستين مرحله است. پس از آن، انزجار قلبي.
انزجار قلبي، آغاز
اين امر به معروف و نهي از منكر است؛ برافروختگي چهره و نگاه معترضانه و
نقّادانه، مرحله بعدي است و اعتراض زباني، مرحله ديگر است و اگر از اين
مراحل كسي طرْفي نبست، با دست و اعضا و جوارح بايد جلوي آن منكر را بگيرد
تا اين فساد رخنه نكند؛ اين مشترك است بين مسئولان نظام و امّت اسلامي.