مینی سریال 5 قسمتی "چرنوبیل" داستان فاجعه واقعی زندگی را می گیرد و آن را به یک فیلم فاجعه برانگیز و نازل تبدیل می کند.
به گزارش سرویس خواندنی های انتخاب، فاجعه هسته ای چرنوبیل در سال 1986 موضوعی پر از جزئیات جذاب و ارجاعات تاریخی و علمی دارد. اما وقتی قرار است همین موضوع جذاب تبدیل به سریال شود سخت است اثری خلق کنید که از هر نظر جذاب و درجه یک باشد و در دام کلیشه، جزئیات تکراری یا موارد ضعیف گیر نیفتد.
"چرنوبیل"، یک مینی سریال 5 قسمتی بود که از شبکه HBO در تولیدی مشترک با شبکۀ بریتانیایی Sky ساخته شد. قرار بود این سریال به بینندگان زوایایی متفاوت از ماجرا را نشان داده و بگوید که رویکرد شوروی در برابر این حادثه دقیقا چگونه بود. به نظر می رسد مشکل از همین جا آغاز می شود زیرا یکی از پیام های این برنامه این است که به مخاطب اعلام کند رویکردهای شوروی کار نمی کنند.
البته تکنیک های تبلیغات شوروی شباهت بسیاری به تکنیک های هالیوودی داشت و در "چرنوبیل"، نویسنده این مجموعه؛ کریگ مازین این رویداد را از زاویه ای که دلخواهش است روایت می کند و در نتیجه چرنوبیل را به محصولی متشکل از یک فاجعه فکری و خنده دار تبدیل می کند .
برای مثال در روایت مازین، در لحظات پس از انفجار چهار راکتور در نیروگاه چرنوبیل به سرعت تخریب می شوند این یک توافق ناکارآمد و محتاطانه است چرا که ما نمی دانیم دقیقا در آن لحظات چه اتفاقاتی افتاد بلکه ناخودآگاه به دنبال روایت های انفجار همزمان هستیم و شعله های آنش و تابش هایی عظیم می خواهیم.
از این جا به بعد، اتفاقات شدت بیشتری می گیرند و به مرور دومینوی سریال شروع می شود. یعنی ابتدا یک کمیسیون دولتی تشکیل شده است، شهر پریپیت تخلیه شده و آتش نشانان و مهندسین مرگ وحشتناکی را بر اثر تابش تجربه می کنند. سربازان و کارگران از سراسر اتحاد جماهیر شوروی برای کمک فراخوانده شده اند. تعدادی از پروژه های مرگبار نیز به سرعت روایت می شوند؛ مأموریت ورود به مجرای آب، حفاری اتاق مبدل حرارتی، پاکسازی سقف واحد.
مازین در نهایت سریال را به شیوه ای کلیشه ای به پایان می رساند؛ استفاده از تکنیک اجرای آزمایش در محضر دادگاه و علنی کردن مشکلات مسکو و در نهایت بازنگری در آغاز داستان، یعنی انجام آزمایش ایمنی که منجر به انفجار شد. اما صحنه مذکور واجد نیرویی نیست که باید باشد. دراقع بیشتر درام است تا هیجان انگیز و جذاب.
برای خلق یک قهرمان داستان، مازیین فیزیکدان هسته ای والری لگاسوف (جارد هریس) را انتخاب می کند، زیرا تجربه او با چرنوبیل او را به خودکشی راند. لگاسوف به طور مرکزی در واکنش به فاجعه دخیل بود و خطای اپراتور و نقص در طراحی راکتور شوروی را تشخیص داد.
لگاسوف قبل از مرگش، در مصاحبه های انجام شده پس از حادثه چرنوبیل از تغییرات و پیشرفت های فعالیت هسته ای تقدیر کرده بود اما مازین در "چرنوبیل" همه علل مرگ و خودکشی لگاسوف را ناشی از دادگاه و حواشی پس از آن می داند. به نظر می رسد تبدیل لگاسوف به نمونه قهرمان و آزاده، پیش از آن که واقع گرایانه باشد هالیوودی است. این سبک هالیوودی در بسیاری از سکانس های دیگر سریال دیده می شود. برای مثال در بخشی که کارگران داوطلبانه وارد ساختمان راکتور می شوند تا دریچه های آب را باز کنند، این کار را در سبک "اسپارتاکوس" انجام می دهند، در صحنه ای دیگر که معدنچیان زغال سنگ زیر هسته راکتور کار می کنند(آن هم برهنه)یک ستون بلند از دود سیاه، چند روز بعد از انفجار از رآکتور، به جای ابرهای کوچک بخار سفید که در زندگی واقعی وجود دارد، دیده می شود.
بزرگترین و مصنوعی ترین هدف، ایجاد یک شخصیت داستانی تخیلی است؛ یک دانشمند بلاروس که توسط امیلی واتسون بازی می شود و به سرعت از همان سکانس اول نشان می دهد زرنگ و پیشگو است او در همه جا در همه زمان حضور دارد. ناگهان سر از کمیته تحقیقاتی و نشستن در جلسات با گورباچف در می آورد. در بخشی دیگر به آرشیو دولتی حمله می کند، به مصاحبه با مهندسان در تخت بیمارستان می پردازد و ایرادات مخفی راکتور معیوب را کشف می کند. سوال این است که اگر مازین می خواست شخصیت زن برجسته ای را به نمایش درآورد که مردان را تحت سلطه قرار می دهد ، چرا ماریا پروشنسکو، معماری که پریپیت را طراحی و روند نظارت بر تخلیه آن را اجرا کرد، ترسیم نکرد؟
در طول پنج قسمت، مازین بسیاری از حقایق مربوط به داستان را بررسی می کند. اما شاهد صحنه های خنده دار متعددی نیز هستیم. از جمله بخش خنده دار که در آن بوریس شبربینا، معاون نخست وزیر و مسئول انرژی، سوالاتی مانند «چگونه یک رآکتور هسته ای کار می کند؟» می پرسد و لگاسوف نیز با روشی عجیب پاسخ می دهد.
سازندگان سریال چرنوبیل در شبکه HBO در تلاش بودند سریالی بسازند که از مردم پرسشگری کند نه سریالی که صرفا مردم را به عکاسی در موقعیت چرنوبیل تشویق کند.