arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۸۹۴۶۶
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۸ - ۲۳ تير ۱۳۹۸

امام رئوفی که دوست و دشمن را شیفته خود ساخت/ گزارشی از سیره اخلاقی و رفتاری امام رضا(ع)

در سخنان امام رضا (ع) جلوه های بسیاری از حق ظهور کرده است که می تواند به عنوان اصول کلی اخلاقی در زندگی به کار گرفته شود. از جمله این اصول اخلاقی می توان به این حدیث اشاره کرد که به انسان آموزش می دهد تا به گونه ای عمل نکند که خود را درمعرض استهزاء قرار دهد. زیرا برخی از اعمال انسانی به گونه ای است که اگر باطن آن ظهور یابد، بسیار زشت و زننده است. به این معنا که آن رفتاری در صورت حقیقت می باشد و آدمی را به سوی خداوند و معراج می برد که درعمل، با کارهای زشت و زننده همراه نباشد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

سیره اخلاقی و تربیتی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می تواند چراغی باشد برای پیمودن راه های زندگی، چرا که همه رفتارهای ایشان از کرامت و بزرگواری پیامبر اکرم(ص) سرچشمه می گیرد. به کار بردن سیره انبیا و اولیای الهی، نه تنها موجب هدایت فرد در رسیدن به تکامل وی می شود، بلکه می تواند جامعه ای را از هلاکت و انحطاط نجات بخشیده زیرا آنان قرآن ناطقند و قرآن نیز صفحه صفحه زندگی انسان را ورق زده و هر ورقش راهنمایی است برای بهتر زیستن و زودتر به مراتب کمال انسانیت رسیدن. امام رضا(ع) نیز به عنوان الگوی کاملی برای انسان ها، چه در دوران زندگی و حیات و چه برای مردمان پس از خود، دارای سرشت هایی بود که همگان را به شگفتی وامی داشت و دوست و دشمن را فریفته و شیفته خود می ساخت و علت این که ایشان را «رضا» نامیدند، نیز همین است.

به گزارش شفقنا، «أحمدبن أبی نصربزنطی» می گوید: به امام جواد(ع) گفتم که گروهی از مخالفان شما گمان می کنند پدرت را مأمون «رضا» نامید، چون برای ولایتعهدی راضی شد. امام جواد(ع) فرمود: «به خدا قسم دروغ می گویند، بلکه خداوند او را رضا نامید، زیرا او پسندیده خدا در آسمان ها و پسندیده رسول و ائمه در روی زمین بود.»

پس گفتم: آیا هر یک از اجداد گذشته شما، چنین نبودند؟ گفت: بلی. گفتم: پس چرا از بین همه آنها، پدر شما را رضا نامید؟ گفت: زیرا مخالفان از دشمنانش و موافقان از دوستانش، از او راضی بودند. به خاطر همین، از بین، همه آباء او را «رضا» نامیدند. عموم تاریخ نگاران نوشته اند. حضرت رضا(ع) افضل و افصح زمان، پر جود و کریم، متواضع و مهربان، با صلابت و با وقار، پر تقوا و انسان دوست، یتیم نواز و بخشنده، با مهابت و بزرگوار بود.

هیچ وقت سخن کسی را قطع نمی کرد، هیچ وقت کسی را از خود نمی رنجاند، همیشه متبسم و گشاده رو بود، به عهد خود وفا می کرد، حاجت نیازمندان را بر می آورد، همه از او راضی بودند، با زیردستان و خدمتگزاران مهربان بود و بر سر یک سفره با آنان غذا می خورد. میهمان نوازی امام میهمان نوازی، یکی از خصلتهای خوب انسانی است که در مکتب اسلام به آن سفارش زیادی شده است. پیشوایان دینی ما نیز با برخورد انسانی و عاطفی با میهمانان خود، به ما می آموزند که نه تنها باید میهمانان را گرامی داشت، بلکه باید نیاز آنان را نیز برآورده کرد.

أحمد بن أبی نصربزنطی می گوید: امام رضا(ع) برای من مرکبی فرستاد. من بر آن سوار شدم و به خدمت ایشان رفتم و تا شب هنگام در خدمت امام رضا(ع) بودم.

حضرت(ع) فرمود: با سه شرط این دعوت را می پذیرم: ۱-آنکه از خارج منزل چیزی تهیه نکنی. ۲-آنچه در منزل موجود است، از ما مضایقه نکنی. ۳-به عیال و فرزندان سخت نگیری که از حق آنها برای پذیرایی میهمان کم کنی.

وقتی برخاستم، فرمودند: امشب نمی توانی به مدینه برگردی. گفتم: بله، فدایت شوم. فرمودند: پس امشب را نزد ما بمان و سپیده دم راه را در پیش گیر و برو. سپس به خدمتکار خود فرمود: رختخواب مرا برای او بگستران و روانداز مرا بر رویش بینداز و بالش مرا زیر سرش قرار ده. در روایتی آمده است: برای حضرت رضا(ع) میهمانی آمد و نزد او نشست و با ایشان قسمتی از شب را مشغول مذاکره و گفت وگو بود. ناگهان، چراغ عیب پیدا کرد. مرد میهمان دستش را دراز کرد تا چراغ را اصلاح کند. حضرت مانع شد و خود به تنهایی چراغ را اصلاح کردند و فرمودند: ما میهمان را به کار وا نمی داریم.

ضرورت تأسی به سیرت امام رضا(ع)

امامان معصوم(ع)، مفسران قرآن و بیان کنندگان اسرار و رازهای بی شمار آن هستند. آنان هم چنین در سیره خود آن چه را درک کرده اند به نمایش می گذارند و حقیقت را در جامه عمل به مردم نشان می دهند. سخنان ایشان هم در بردارنده جوامع الکلم در هر حوزه و عرصه ای است و هم آینه ای از حقایق عرشی و رموز عرفانی است که زندگانی بشر را متحول می سازد.

هرکسی می تواند به فراخور خویش، از چشمه آب حیات و زندگانی ایشان برگیرد و به مقدار ظرفیت و توان خود، از شربت گوارای حقایق بنوشد. آنان دریای مواجی هستند که از سویی به بی کرانه پیوند خورده اند و از سوی دیگر، همه حقایق را با امواج پرتحرک زندگی خویش به سطح آب می کشانند و فرصت انتخاب و گزینش به مردم می دهند.

همان طورکه سیرت آنان، ناطق حقایق قرآنی است، سخنان ایشان نیز گوهرهائی است که از ژرفای هفت یا هفتاد بطن قرآن بیرون آمده تا انسان ها از آن بهره گیرند. از آن جایی که امامان از قرآن جدایی ندارند و قرآن از ایشان جدا نیست؛ زیرا از نظر حقیقت باطنی، یگانه و یکتا هستند و هریک، تفسیر و تجلی آن دیگری می باشد؛ باید ایشان را قرآن ناطق و قرآن را حقیقت صامت ایشان دانست. به این معنا که حقیقت محمدی به دو شکل، جلوه گری نموده است: گاه به شکل قرآن صامت درآمده و گاه دیگر در جلوه انسان کاملی خودنمایی کرده است. بنابراین اگر انسان کامل می خواست به شکل کتاب درآید، قرآنی می شود و قرآن اگر می خواست به شکل انسان کامل ظهور نماید، به شکل معصومان(ع) درمی آید.

براین اساس می توان هر سخن انسان کاملی چون امام رضا(ع) را تفسیری انفسی از حقیقت قرآنی دانست و هر سیرت و صورت امام رضا(ع) را تجلی حقیقت دیگری از قرآن یافت؛ زیرا قرآن و انسان کاملی چون امام رضا(ع) و دیگر معصومان(ع) دو صورت از یک حقیقت هستند که گاه از آن به حقیقت و نور محمدی(ص) تعبیر می شود و گاه به عنوان صادر نخست، عقل اول، روح اعظم، اسم اعظم، اسم مستاثر، نور اول و مانند آن یاد می کنند.

کسانی که می خواهند در مسیر شدن تا متاله گردیدن پیش روند و از مجرای مرجعیت نور محمدی و ربوبیت احمدی (ص) به فنای ذاتی برسند، می بایست درعمل، زندگانی خویش را بر مدار حقانیتی قرار دهند که معصومان (ع) و قرآن تبیین کرده اند. براین اساس هر کسی بیرون از دایره ولایت اطاعت وحب ایشان حرکت کند، هرچه دارد، هیچ ندارد و در ترازوی حق و باطل، به حکم بطلان از وزن و ثقالتی بهره نمی برد و در میزان الهی، سبک بار می شود و در دوزخ غضب و خشم الهی در می آید.

اگر در سخن نبوی (ص) گفته شده که الحق مع علی و علی مع الحق این معنا مورد تاکید است که بی علی، حقی نیست و اصولا حق و علی، یگانه و یکتا هستند و دوگانگی میان آن دو، دوگانگی مفهومی است نه دوگانگی مصداقی براین اساس اگر بر ترازوی حقانیت خداوندی چیزی باقی است و سنگینی می کند، حقانیت علی (ع) است و اگر چنین چیزی وجود نداشته باشد، وزنی و حقی نیست و تنها باطل و پوچی است. از این رو علی(ع) را میزان و صراط مستقیم و مانند آن گفته اند.

امام علی بن موسی الرضا (ع) به حکم یکتایی و یگانگی نورانیت نیز، مصداق همین معنا و کلام است. براین اساس اگر کسی بخواهد در مسیر شدن واقعی قرار گیرد می بایست به این سیرت و سیره متوسل شود؛ زیرا هر یک از آنان، شرایطی را فراهم می آورند تا انسان ها با همه شرایط و گوناگونی بتوانند درمسیر شدن ، سرمشق و اسوه ای داشته باشند.

جلوه های مکارم اخلاق در کلام رضوی

انسان کامل، جلوه گاه حق و حقیقت الهی است. خداوند اگر به شکل و صورت انسانی بخواهد تجلی و ظهور کند، در صورت خلیفه در انسان کامل ظهور می کند. بنابر این اگر کسی بخواهد متاله شود و الله یاهو را درخود ظهور و تجلی دهد، می بایست انسان کاملی چون معصومان (ع) را الگوی خود قرار دهد و از کلام و سخنان ایشان بهره گیرد و در شدن های پیاپی خویش، از آن سود برد تا در مسیر معراجی درست و راست حرکت کند و به مقصد و مقصود برسد.

در سخنان امام رضا (ع) جلوه های بسیاری از حق ظهور کرده است که می تواند به عنوان اصول کلی اخلاقی در زندگی به کار گرفته شود. از جمله این اصول اخلاقی می توان به این حدیث اشاره کرد که به انسان آموزش می دهد تا به گونه ای عمل نکند که خود را درمعرض استهزاء قرار دهد.

زیرا برخی از اعمال انسانی به گونه ای است که اگر باطن آن ظهور یابد، بسیار زشت و زننده است. به این معنا که آن رفتاری در صورت حقیقت می باشد و آدمی را به سوی خداوند و معراج می برد که درعمل، با کارهای زشت و زننده همراه نباشد.

ایوب بن نوح از امام رضا (ع) روایت می کند که: هفت چیز بدون هفت چیز، مسخره است:

۱- آن که زبانش طلب آمرزش کند و به قلب پشیمان نباشد، چنین کسی خود را به تمسخر گرفته است؛

۲- آن که از خدا توفیق خواهد و نکوشد، خود را مسخره کرده است؛

۳- آن که ]به ظاهر[ دوراندیشی کند و برحذر نباشد، خود را مسخره کرده است؛

۴- آن که از خدا بهشت خواهد، اما سختیها را تحمل نکند، خود را مورد تمسخر قرار داده است،

۵- همین طور است آن که از آتش]دوزخ[ به خدا پناه برد و شهوتها را ترک نکند؛

۶- و نیز آن که خدا را یاد کند و برای دیدار او تلاش نکند، خود را به مسخره گرفته است. (کنز الفوائد، ج۱، ص۰۳۳.)

زمینه های امیدواری به دیگران

در حدیثی دیگر، آن حضرت به ۵ مورد اشاره می کند که می بایست در کسی جمع باشد تا بتوان به عنوان یک انسان به وی امید داشت. به این معنا که اگر چنین خصلت هایی در انسانی وجود نداشته باشد، اصلاً نمی توان به وی برای امور دنیا و آخرت دل بست.

ابن شبعه الحرانی مرسلا قال: قال الرضا(ع): خمس من لم تکن فیه فلا ترجوه لشیء من الدنیا و الآخره: من لم تعرف الوثاقه فی ارومته، و الکرم فی طباعه، و الرّصانه فی خلقه، و النّبل فی نفسه، و المخافه لربّه؛ امام رضا(ع) فرمود: پنج چیز است که اگر در کسی نباشد، بهره ای از دنیا و آخرت را به او امید مدار: آن که در تبار او استواری، و در سرشتش کرامت، و در اخلاقش صافی و خلوص، و در نفس او شرافت، و نسبت به پروردگارش بیمناکی در او دیده نشود. (تحف العقول، ص۶۴۴.)

انسان های بی اصل و نسب، از آن جایی که در شرایط تربیتی درست قرار نگرفته اند، کم تر می توان به آن ها امید خیری داشت. بررسی ها نشان می دهد که حتی کسانی که از جایی به جایی کوچ می کنند، به سبب آن که با بازدارنده های اخلاقی، کم تر روبه رو هستند در رفتارها، گستاخ تر و در هنجارشکنی، جری تر هستند؛ زیرا وجود بستگان و خویشان در محیط زیست خود به عنوان یک بازدارنده عمل می کند و اجازه بروز برخی از ناهنجاری های رفتاری را از انسان سلب می کند. هم چنین کسانی که از اصل و نسبی برخوردار نمی باشند، در محیطی زیست می کنند که شرایط مساعد و مناسب تربیتی کم تری را برای ایشان فراهم می آورد. بنابراین نمی توان از آنان امید رفتارهایی داشت که امیدوارکننده باشد.

انسان هایی که از بزرگواری بهره ای نبرده اند و در اخلاق ایشان اخلاصی دیده نمی شود و از شرافت برخوردار نمی باشند و خوفی و ترسی از خداوند ندارند، انسان هایی هستند که کم تر در مسیر حق و حقانیت گام برمی دارند و کم تر به دیگری کمک و یاری می رسانند، زیرا نه ترسی از خداوند دارند تا به عنوان یک بازدارنده و انگیزه بیرونی عمل کند و نه در ایشان عناصری از خصایص خوب و نیک وجود دارد تا از درون به عنوان یک عامل انگیزش عمل کند. براین اساس نمی توان از آنان امید خیری داشت.

آن حضرت(ع) در جایی دیگر در پاسخ پرسشی که درباره فرومایگان می شود می فرماید: فرومایه کسی است که اگر چیزی داشته باشد، آن چیز، او را از خدا غافل کند. (تحف العقول، ص۲۴۴.)

در حقیقت کسی که به سبب داشتن چیزی، از خدا غافل می شود، انسان پست و فرومایه ای است که درک نکرده که همه چیزهایی که در اختیار اوست از خداست. عدم شناخت از خداوند هستی و شناخت منزلت بلند و غنی خداوند و منزلت پست و فقیر خود، موجب شده است تا اینگونه، دچار فرومایگی اخلاقی و رفتاری شود و به سبب داشتن چیزکی، خدا را از یاد ببرد و از او غافل شود و رفتاری را درپیش گیرد که نمی توان از او امید خیری داشت؛ زیرا کسی که به سبب چیزی چون ثروت و قدرت از خدا غافل می شود و حق خداوند را ادا نمی کند چگونه می تواند با این غرور و کبر خودساخته اش به دیگری بنگرد و به او یاری رساند.

آن حضرت(ع) در سخن دیگر به این موضوع می پردازد که کمال را می بایست در اشخاص و انسان هایی جست وجو کرد که ده خصلت و فضیلت را در خود بپروراند. چنین شخصی را می توان عاقل شمرد و از دایره جهل و نادانی بیرون دانست و انسانی کامل و خوب محسوب کرد. آن حضرت می فرماید: خرد شخص مسلمان کمال نیابد مگر آن که ده خصلت در او دیده شود: امید خیر به او رود، از فتنه او ایمنی باشد، خیر اندک دیگران را زیاد بیند و نیک بسیار خود را اندک شمارد، از این که زیاد از او حاجتی خواسته شود خسته نگردد، همه روزگار از کسب دانش ملول نشود، فقر به خاطر خدا نزد او دوست داشتنی تر از بی نیازی، و ذلت به خاطر خدا نزدش محبوب تر از عزت به واسطه دشمنش باشد و گمنامی را دوست تر از بلند آوازگی دارد.آن حضرت(ع) سپس فرمود: ده تا، و چه ده تایی! گفته شد: آن ده تا کدامند؟ حضرتش(ع) فرمود: کسی را نبیند مگر آن که بگوید او از من بهتر و پروا پیشه تر است که مردم دوگونه اند، آن که از او بهتر و پرواپیشه تر است و آن که از او بدتر و دون مایه تر، پس چون بدتر و فرومایه تر از خود را بیند، گوید: شاید خیر این پنهان است و این برایش بهتر، اما خیر من آشکار و این برای من بدتر. و چون آن که از او بهتر و پرواپیشه تر است را بیند، در برابرش فروتنی کند تا شاید به او ملحق شود و اگر چنین کند بزرگی اش بیش، نیکی اش پاکیزه، نامش بلند و آقای مردم روزگار خود شود. (تحف العقول، ص ۳۴۴.)

آن حضرت در نکوهش خصلت های زشت و زننده ای که انسان را از انسانیت دور می کند و زندگی دنیوی و اخروی آدمی را تباه می کند می فرماید: ثروت جز به پنج خصلت جمع نشود: بخل بسیار، آرزوی دراز، آز و حرص غالب، بریدن از خویشان و گزیدن دنیا بر آخرت (عیون اخبار الرضا، ج ۱، صص ۶۷۲- ۷۷۲.)

اهمیت و ضرورت گشاده رویی

این درحالی است که انسان حتی اگر نمی تواند به کسی از نظر مالی کمک کند، می بایست با خوش رویی دست کم دل وی را نیازارد و بر رنج او نیفزاید، تا به این مرحله نرسد که لقایش را به عطایش ببخشد؛ زیرا انسان پیش از آن که به گشاده دستی شخصی بنگرد به گشاده رویی وی دل می بندد. بنابراین حتی اگر دست خالی برگشت، شاد و خرم برمی گردد که به وی درشتی نشده و حرمت و کرامتش را به پرسشی و یا به هیچ نفروخته است. از این رو امام رضا(ع) فرمود: سلطان را با پرهیز (مراقبت)، دوست را با فروتنی، دشمن را بااحتیاط و مردم را با گشاده رویی همراهی کن. (بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۵۵۳.)

حضرت در جایی دیگر از اجداد طاهرش این سخن را نقل می کند که پدرم از جدم، از پدرانش(ع) مرا چنین حدیث نمود که امیرالمومنین(ع) فرمود: هرگز نخواهید توانست با ثروت خود گشایشی به زندگی مردم دهید، پس با گشاده رویی و خوش برخوردی به ایشان وسعت دهید که شنیدم پیامبر خدا(ص) می فرمود: هرگز نخواهید توانست با ثروت هایتان به زندگی مردم وسعتی دهید پس با اخلاق تان آنان را در فراخی و گشایش دارید. (عیون اخبار الرضا، ج ۲، صص ۳۵- ۴۵.)

آن حضرت پس از تبیین مسایل علمی چون مشیت و اراده به مسایل اخلاقی توجه می دهد، چنانکه می فرماید: مشیت، عزم چیزی، و اراده به پایان رساندن آن است. اجل آفت آرزو، کار نیک ذخیره آخرت، نیکی، غنیمت دوراندیش، و تفریط، بلای صاحب قدرت است، بخل، موجب از بین رفتن آبرو و دوست داشتن ]چیزی[ انجام ناپسندی هاست، و کریم ترین و باارزش ترین خلقیات: بخشش و نجات درمانده، برآوردن آرزوی آرزومند و کمک به تحقق امید امیدوار است، افزودن بر شمار دوستان در زندگی و گریه کنندگان پس از مرگ است. (بحارالانوار، ص ۸۷، ص ۵۵۳)

این ها نمونه هایی از سخنان آن بزرگوار برای هدایت مردم به شدن های کمالی و قرار گرفتن در مسیر متاله شدن است و کسی که به این اصول ابتدایی پای بند نباشد، نمی توان از او امید داشت تا گام های بلندی در مسیر شدن و کمالات بردارد. از این رو گفته اند کسی که نتواند به مسایل اخلاقی پای بند باشد، نمی تواند به احکام شرعی و تکالیف الهی پای بند باشد تا در مسیر عبودیت گام برداشته و به حکم «فاعبد ربک حتی یاتیک الیقین» به مقام کشف الیقین، از درجات سه گانه علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین و در نتیجه خلافت ربوبی الهی برسد.

اخلاق نیکو

در بخش صفات آن حضرت از ابراهیم بن عباس نقل شده که گفت: امام رضا علیه السلام با سخن هرگز به هیچ کس جفا نکرد و کلام کسى را قطع نکرد تا زمانی که شخص سخن گفتنش به اتمام میرسید. و حاجتى را که مىتوانست برآورده سازد؛ رد نمىکرد. پاهایش را دراز نمىکرد و هرگز رو به روى کسى که نشسته بود، تکیه نمىداد و هیچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمىداد. هرگز آب دهان بر زمین نمىافکند و در خندهاش قهقهه نمىزد بلکه تبسم مىنمود.

کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که مهمانى براى امام رضا علیه السلام رسید. امام شب در کنار مهمان نشسته بود و با وى سخن مىگفت که ناگهان وضع چراغ تغییر کرد. مرد مهمان دستش را دراز کرد تا چراغ را درست کند ولى امام او را از این کار بازداشت و خود به درست کردن چراغ پرداخت. سپس فرمود: ما قومى هستیم که میهمانان خود را به کار نمىگیریم. همچنین در کافى به سند خود از یاسر و نادر خادمان امام رضا علیه السلام نقل شده است گفتند: ابوالحسن صلوات الله علیه، به ما فرمود: اگر من بالاى سرتان بودم و شما خواستید از جا برخیزید، در حالى که غذا مىخورید برنخیزید تا از خوردن دست بکشید و بسیار اتفاق مىافتاد که امام بعضى از ما را صدا مىزد و چون به ایشان گفته مىشد آنان در حال خوردن هستند، مىفرمود: بگذاریدشان تا از خوردن دست بکشند.

کرم و سخاوت

هنگام ذکر اخبار مربوط به ولایتعهدى آن حضرت خواهیم گفت که یکى از شاعران به نام ابراهیم بن عباس صولى به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد که نام خودش بر آن ضرب شده بود. همچنین آن حضرت به ابو نواس سیصد دینار جایزه داد و چون جز آن، مال دیگرى نداشت استر خویش را هم به وى بخشید. و نیز به دعبل خزاعى ششصد دینار جایزه داد و با این وجود از وى معذرت هم خواست.

در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است که گفت: مردى به ابوالحسن رضا علیه السلام برخورد کرد و گفت: به قدر مردانگىات بر من ببخش. امام گفت: به این مقدار ندارم. مرد گفت: به قدر مردانگى خودم ببخش. امام فرمود: این قدر دارم. سپس فرمود که دویست دینار به وی بدهند.

همچنین در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است که امام رضا علیه السلام تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود. پس فضل بن سهل به وى گفت: این ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چیزى را که پاداش و کرامت به آن تعلق مىگیرد ضرر محسوب مکن.

کلینى در کافى به سند خود از الیسع بن حمزه نقل کرده است که گفت: در مجلس ابوالحسن رضا علیه السلام بودم. مردم بسیارى به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وى درباره حلال و حرام پرسش مىکردند که ناگهان مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت: السلام علیک یابن رسول الله. من یکى از دوستداران تو و پدران و نیاکان تو هستم، من از حج باز مىگردم و خرجى خود را گم کردهام و با آنچه همراه من است نمىتوانم به یک منزل هم برسم، پس اگر صلاح بدانى که مرا به دیارم روانه کنى که براى خدا بر من نعمتى دادهاى و اگر به شهرم رسیدم آنچه از تو گرفتهام به صدقه مىدهم. امام به او فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند. آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراکنده شدند و تنها سلیمان جعفرى و خیثمه و من مانده بودیم. پس امام فرمود: اجازه مىدهید داخل شوم سلیمان گفت: خداوند فرمان تو را مقدم داشت. پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختى درنگ کرد و سپس بازگشت و در را باز کرد و دستش را از بالاى در بیرون آورد و پرسید: آن خراسانى کجاست؟ پاسخ داد: من اینجایم. فرمود: این دویست دینار را برگیر و در مخارجت از آن استفاده کن و بدان تبرک جو و آن را از جانب من به صدقه بده. اکنون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. مرد بیرون رفت. سلیمان به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم بخشش بزرگى کردى و رحمت آوردى، پس چرا چهره از او پوشاندى؟ فرمود: از ترس آن که مبادا خوارى خواهش را در چهره او ببینم. مگر این سخن رسول خدا را نشنیدى که مىگوید: آن که به نهان نکویى آورد با هفتاد حج برابرى مىکند و آن که پلیدى و زشتى را اشاعه مىدهد، مخذول و خوار است و کسى که در نهان گناه کند، آمرزیده است. آیا سخن اول را نشنیدهاى که مىگوید:

متى آته لا طلب حاجه رجعت الى اهلى و وجهى بمائه (۱) ؛ هرگاه بیایم نزد او تا حاجتى طلب کنم به سوى خانوادهام بازمىگردم در حالى که صد دینار دارم.

فراوانى صدقات

از ابراهیم بن عباس صولى نقل شده که گفت: امام رضا علیه السلام بسیار نکویى مىکرد و در نهان صدقه مىداد و بیشتر این عمل را در شبهاى تاریک به انجام مىرساند.

درمورد فضائل اخلاقی امام رضا شامل تواضع و فروتنی، جود و بخشش، بردباری، عزت نفس، انس و تفکر در قرآن، اطاعت و پیروی از ولی امر، احترام و محبت به دیگران، رسیدگی به مستمندان، صدقه دادن، با خدمت گزاران سر یک سفره نشستن، تفاوت قائل نشدن بین غلامان و اشراف مگر به تقوا، تبسم کردن و خوشبو بودن، سهم غذای گرسنگان را کنار گذاشتن، نشست و برخاست بافقرا، همدردی با مردم و در تشییع جنازه شرکت کردن، خنده نکردن با صدای بلند و قهقهه، گره گشایی و رفع نیاز مؤمنان، ساده زیستی، نرنجاندن افراد با زبان، کردار و پندار، رعایت ادب در مجالست با دیگران، عفو گناهان، پرهیز از اسراف و تبذیر، کمک به دیگران، انجام دادن کارهای شخصی خود، نظافت سر و وضع و لباس خود، رأفت و خوشرویی با دیگران و فروتنی، بسیار گفته اند که همه اینها خرمن کوچکی از فضائل اخلاقی اوست.

تلفیق اخلاق حسنه و علم آموزی ایشان که با عیسویان و یهودیان و حتی مشرکان و کافران به صورت گفت وگو و مناظرات در تاریخ ثبت شده است باعث گردید که بسیاری دست از عقاید پیشین خود کشیده و به دین اسلام گرایش یابند.

حضرت علی بن موسی الرضا(ع) مانند دیگر پیشوایان معصوم چنان از فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بالا برخوردار بود که گفتار و کردار و رفتارش سرمشق دیگران می شد.

در ذکر فضائل اخلاقی امام رضا نه تنها از پیروان و دوستداران آن حضرت شنیدنی های بسیار هست بلکه از دشمنان او نیز وقایعی تأمل برانگیز نقل شده است:

رجاءبن ابی ضحاک، مأمور مأمون برای بردن امام رضا از مدینه به خراسان نقل می کند که: من از مدینه تا مرو همراه و مراقب امام بودم، سوگند به خدا کسی را در پرهیزگاری و افزونی ذکر در تمامی اوقات و شدت خوف از خدای تعالی ندیدم، سپس بطور تفصیل برنامه های عبادی آن حضرت را در طول شب و روز بیان می کند.

مأمون وقتی گزارش رجا را شنید، گفت:

ای پسر ابی ضحاک آنچه که گفتی درست است او از بهترین، داناترین، عابدترین مردم روی زمین است، سپس به وی توصیه کرد که مشاهدات خود را برای دیگران نقل نکند.

براساس مکاتب فلسفه اخلاق که (عفت، شجاعت، حکمت) را سه فضیلت اصلی می دانند می توان سیره اخلاقی امام رضا(ع) را مرور کرد.

امام رضا در بعد فضیلت عفت در تمام ابعاد نفسانی خویش فراتر از یک انسان عادی برجسم و روح خویش تسلط داشت و این فضیلت را در منتها درجه آن با وجود خویش آمیخته بود. در بعد فضیلت (شجاعت) نیز امام رضا(ع) مشهور بوده است چرا که او در دربار و دستگاه خلیفه نیز براساس آنچه حکمت داشت و مصلحت می دانست عمل می کرد و از هیچ کس هراسی نداشت به طوری که این فضیلت، همراه با وضع اجتماعی منجر به ولایت عهدی او در زمان مأمون شد.

امام رضا(ع) در فضیلت عدالت نیز سرآمد انسانهای هم عصر خود بود هرچند مفهوم عدالت در بعد حکومت و سیاست مفهوم ملموس تری دارد لکن امام رضا(ع) فضیلت عدالت را در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود اجرایی نموده و به اخلاق حسنه بطور کامل آراسته بود و حتی در برخی موارد که به عنوان مشاور خلیفه در دادرسی ها عمل می نمود به عدالت حکم می کرد.

خلاصه سخن آنکه با بررسی تطبیقی مکاتب اخلاقی در جهان و سیره زندگی اندیشمندان این مکاتب و رفتارهای پیروان آنان در طول تاریخ بسادگی ثابت می شود که مکتب اخلاقی دین اسلام به سایر مکاتب به دلایل مختلف ترجیح دارد که عبارتند از:

۱- وحیانی بودن و توجه به این مسئله که این مکتب بوسیله خداوند که فطرت و علایق انسانها را خلق کرده و به آن کاملاً آگاه است ایجاد شده است.

۲- سمت و سوی اهداف آراستگی به فضایل اخلاقی و پیراستگی از رذایل اخلاقی با توجه به دو ساحتی بودن وجود انسان کاملا منطقی و عقلانی می باشد.

۳- وجود اسوه های اخلاقی در مکتب اخلاقی دین اسلام انسان فراوانند که پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی برترین آنان هستند.

۴- از اهداف اصلی پیامبر اکرم(ص) براساس روایت نقل شده از ایشان تکمیل مکارم اخلاق است و این نشان می دهد که حساسیت دین مبین اسلام به اخلاق در حد اعلامی باشد.

نظرات بینندگان