arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۸۹۴۸۶
تاریخ انتشار: ۵۲ : ۲۰ - ۲۳ تير ۱۳۹۸
تورق خاطرات چهره ها؛

تهران در آستانه انقلاب ۵۷ به روایت هایزر: روی پنجره‌ها یک در میان تصویر آیت‌الله خمینی دیده می‌شد / حتی یک اتومبیل، اتوبوس یا یک موتوسیکلت هم در خیابان‌ها دیده نمی‌‌شد / بوی لاستیک‌های در حال سوختن فضا را پر کرده بود

رابرت هایزر، ژنرال چهارستاره نیروی هوایی ایالات متحده که در تاریخ ۱۴ دی ماه ۵۷ به عنوان فرستاده نظامی کارتر و با ماموریتی ویژه به ایران آمده بود، که به گفته خودش به منظور حفظ انسجام ارتش پس از رفتن شاه از ایران بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

رابرت هایزر، ژنرال چهارستاره نیروی هوایی ایالات متحده که در تاریخ ۱۴ دی ماه ۵۷ به عنوان فرستاده نظامی کارتر و با ماموریتی ویژه به ایران آمده بود، که به گفته خودش به منظور حفظ انسجام ارتش پس از رفتن شاه از ایران بود.

به گزارش «انتخاب»؛ در خاطرات روز‌شمار خود تهران آن روزها را این‌طور توصیف کرده است:

عبور از خیابان‌های تهران برای من تکان‌دهنده بود. این شهر پرتحرک اینک کاملا فلج شده بود. خیابان‌ها خالی بودند. حتی یک اتومبیل، اتوبوس یا یک موتوسیکلت هم در خیابان‌ها دیده نمی‌شد. از میدان شهیاد [آزادی] تا آن سوی شهر، همه جا تعطیل به نظر می‌رسید. مغازه‌ها بسته بودند، روزنامه‌ها تعطیل شده بودند. بازارها خالی بودند، پیاده‌روها خالی و جایگاه‌های بنزین تعطیل بودند، روی پنجره‌ها یک در میان تصویر آیت‌الله خمینی دیده می‌شد. نیروهای مخالف، کنترل ارگان‌های حیاتی را در دست گرفته بودند. تشنج وحشت‌آوری شهر را فراگرفته بود. از کنار صف‌هایی در برابر جایگاه‌های بنزین عبور کردیم. در دست هر نفر یک پیت کوچک بود. به من گفتند که این‌ها در انتظار سهمیه سوخت برای گرما و پخت و پز هستند. در این صف‌ها ظاهرا حرکتی دیده نمی‌شد...

اعتصاب‌ها تولید نفت را قطع کرده بود. بانک‌ها بسته شده بودن. رسانه‌های همگانی کار نمی‌کردند و کنترل هوایی غیرنظامی هم کار نمی‌کرد. برخی مغازه‌های مواد غذایی برای مدت کوتاهی در روز باز می‌شد، اما بقیه مغازه‌ها تعطیل بودند. تهدید شده بودند اگر باز کنند با خشونت با آن‌ها رفتار خواهد شد. کمبود سوخت برای گرما و پخت و پز در سرمای تهران مسئله مهمی بود. هرگونه عملیات ساختمانی متوقف شده بود و بسیاری ساختمان‌ها در آتش سوخته بودند...

شب اول را در تهران با صداهای ناراحت‌کننده‌ای که اعصاب مرا می‌آزرد، آغاز کردم. مردم فریاد می‌زدند «الله اکبر» و صدا از بام‌های نزدیک به گوش می‌رسید. به هر فریادی از گوشه‌ای دیگر پاسخ داده می‌شد. در تاریکی صدای تیراندازی از سلاح‌های خودکار شنیده می‌شد.

... برق شهر هر شب چند ساعتی قطع می‌شد. ساعات خاموشی از ۸ و ۳۰ شروع می‌شد و این اقدام به مثابه نوعی عمل آزاردهنده از سوی مخالفان بود...

... توده‌های مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و شعار می‌دادند. آن‌ها آتش روشن کرده بودند که هم خود را گرم کنند و هم محیط ترس‌آوری به وجود آورند. بوی لاستیک‌های در حال سوختن فضا را پر کرده بود... حکومت نظامی و مقررات منع عبور و مرور از ساعت ۹ شب تا ۵ بامداد ادامه داشت...

منبع: ماموریت در تهران؛ خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه ع. رشیدی، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۵، صص ۱۸ و ۱۹.

نظرات بینندگان