پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند.
به گزارش «انتخاب»؛ در یادداشتهای علم ، آمده است:
روز شنبه صبح با سفیر روس و انگلیس مذاکره کردم. با سفیر روس راجع به مسافرت شاهنشاه به مسکو [بود] و سفیر انگلیس راجع به وضع مصر گزارشی داد که به شرف عرض برسانم. خلاصه اینکه به هر حال این پیش آمد... و قطع خدمت مستشاران نظامی شوروی در آنجا یک شکست برای شوروی محسوب میشود... یادداشتی هم از وزیر خارجه انگلیس برای شاهنشاه داشت، از مذاکراتی که در افغانستان کرده است...
بعدازظهر شاهنشاه از شمال مراجعت فرمودند. من در فرودگاه شرفیاب شدم. قرار است فردا مذاکرات نفت در پیشگاه شاهانه بشود. وقتی به سعدآباد رسیدیم، در باغ دنبال شاهنشاه بودم و احساس میکردم مثل اینکه از من گله دارند. یکدفعه برگشتند، فرمودند: این دکتر کنی – رئیس و دبیرکل حزب مردم – چه غلطهایی کرده است؟ عرض کردم: نمیدانم. فرمودند: بلی در اصفهان میتینگ داده و گفته است، این دولت یک دولت ارتجاعی است و به علاوه اگر انتخابات شهرداریها و انجمنهای ولایتی آزاد باشد، حزب ما خواهد بود. اولا چطور به خود جرئت داده است بگوید دولت من دولت ارتجاعی است، ثانیا چطور ممکن است تفوه [لب به سخن گشودن] این حرف بکند که انتخابات در سلطنت من آزاد نیست؟ عرض کردم: من که خبر نداشتم چه گفته است، ولی رئیس حزب اقلیت یک چیزی که باید بگوید. هرچه بگوید، اگر شاهنشاه [بردباری] tolerance نداشته باشند، البته برخورنده است و به ابروی یار برمیخورد. بسته به این است که چهجور به عرض برسد و چهجور شاهنشاه آن را تعبیر و تفسیر بفرمایند. البته به نظر رئیس اقلیت، اکثریت ارتجاعی است. در مورد آزادی انتخابات هم که این یک حقیقتی است. حالا نباید میگفت علیحده است. فرمودند: بسیار خوب، چطور انتخابات را میبرد؟ با پشم خایهاش میخواهد اکثریت را ببرد؟ عرض کردم: خیر، ولی دولت هم اکثریتی ندارد. به علاوه مردم لایحب علی، از بغض معاویه، به او رای ممکن است بدهند، ولی من چنین فکر نمیکنم، این ادعای خود اوست. فرمودند: گه خورده است همچو خیالی کرده. من دیدم خیلی عصبانی هستند، دیگر حرفی نزدم. فکر کردم از دو حالت خارج نیست: یا سیاستا شاهنشاه مجبور هستند کسی را که چنین بر علیه دولت قد برافراشته، کنار بزنند،که دیگر دلیل و برهان فایده ندارد، یا اینکه موقتا دولت به قول معروف چوقولی کرده است که در این دو روزه رفع خواهد شد و به هر حال یکی دو روز دیگر معلوم میشود. به هر صورت گزارشات دیگرم را عرض کردم... بعد دولت و وزیر دارایی و روسای شرکت ملی نفت برای عرض گزارش شرفیاب شدند. من گزارش عالیخانی را که عرض کرده بودم، گفته بودم ممکن است کمپانیها به اعراب [مزایای] بیشتر بدهند. به این جهت فرمودهاند مطالعه دقیق در این امر بشود، به خصوص که زکی یمانی، وزیر نفت عربستان سعودی، هم شرفیاب شده بود و مطالبی در تایید نظر من عرض کرده بود که ممکن است ما زیادتر بگیریم.
روز بعد شرفیاب شدم. کارهای جاری را عرض کردم. تعمدا راجع به کنی خبری عرض نکردم که فاصله شود. شاهنشاه مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه داشتند. بعدازظهر هم شرفیابی بود. مخبرین فرانسوی میگفتند شاه شما واقعا نابغه است. همینطور هم هست...
دوشنبه صبح به اختصار شرفیاب شدم... بعدازظهر به تفصیل قریب سه ساعت شرفیاب بودم. کار دکتر کنی را عرض کردم و عرض کردم: آنقدر غصه خورده که استعفا داده است. حالا استدعا کرده در دربار کاری به او داده شود. عریضه او را تقدیم کردم، خواندند. فرمودند: در دربار هم برای او جایی نیست. فهمیدم کار خیلی ریشه دارد و به این سادگیها نیست.
فرمودند: با سفیر آمریکا که به بیرجند میروی – چون قبلا خواسته بود بیرجند و بلوچستان را ببیند و تصویب فرموده بودند که او را ببرم و ضمنا با او بیشتر رفیق بشوم – بگو پس این قولهای رئیسجمهوری چه شد؟ من suiter blue برای قوای هوایی خواسته بودم – تعلیماتدهندگان هوایی که نظامی هستند – شما حالا میگویید از بازنشستگان نیروی هوایی یا سیویل میدهیم. این که به درد من نمیخورد. پس چطور کیسینجر به نخستوزیر گفته بود خوب شد اعلیحضرت تمام [زرادخانه] arsenal آمریکا را نخواستند وگرنه رئیسجمهور میداد؟
یادداشتهای علم، جلد دوم، تهران: کتاب سرا، چاپ سوم، ۱۳۹۰، صص ۵۹۴-۵۹۹.