پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:
امروز شاه سوار شدند. خیلی راه رفتند. از دره یوش که به سمت دونا میرود از دو سه دیه بزرگ معمور خوب گذشتیم. این بلوک از رود نور خیلی آباد است. بعد از طی دو فرسخ به اعوجاج ناهار افتادیم. در بین راه، کرد دودستبریده[ای] عارض شد [شکایت کرد] که نایبالحکومه کردستان دو دست مرا بریده. رقتی به جهت شاه رحمدل پیدا شد. حکم شد، غلامی مخصوص، او را [به] اصفهان نزد ظلالسلطان برد که احقاق [حق] او بشود.
جعفرقلیخان، برادر مهدیقلیخان، دیدم که سرداری [لباس مردانه بلند که روی لباس های دیگر می پوشیدند] ترمه پوشیده بود. [جریان را] پرسیدم، معلوم شد؛ دیروز صبح با وجود هزار مرتبه قدغن اکید که سالهاست از طرف شاه میشود که در اردو تفنگ نیندازند [تیراندازی نکنند]، جعفرقلیخان اعتنا نکرده تفنگ انداخته شاه را بیدار کرده بوده است. شاه فرموده بودند ده تومان از او جریمه بگیرید. برای جعفرقلیخان به عقیده خودش بیاحترامی شده است. به توسط آقا محمد قیصر خواجه شب عرض کرده و ملتمس شده بود سرداری از صندوقخانه به او دادند. خیلی افسوس خوردم که چرا ثبات رای شاه اقلا دو روز نباید باشد. چه لازم بود به این زودی به این پسره سرداری دادن، که همان امروز نتیجه بد آن معلوم شود.
خلاصه حرمخانه تماما جز انیسالدوله، مهمان عایشه خانم زوجه شاه که از اهل یوش است، در خانه او مهمان هستند. پدر عایشه خانم چند گوسفند قربانی جلوی حرمها کشته بود.
اهل طویله که با فراشی به واسطه عمل دیروز بد شده بود که چرا فراش که مطلع از تفنگ انداختن جعفرقلیخان، برادر میرآخور، شده بود رفته و به عرض رسانده و جریمه از او گرفته است، با فراشها نزاع کرده بود، طوری که فراش و مهترها جلوی حرمها با چوب و چماق به کله هم زدند، اگرچه هر دو طرف تنبیه شدند اما باید رئیس آنها تنبیه میشد. خلاصه امروز باز شنیدم ظلالسلطان اسفندیارخان پسر حسینقلیخان را کشته است. عصری مراجعت به منزل شد. شب آقای داماد و محقق بودند. صفر فراش هم از شهر آمده، الحمدالله خبر سلامتی آورده است.