«انتخاب» اسناد ویکی لیکس در رابطه با ایران را که متعلق به سال های ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۹ است، را به صورت روزانه و به منظور آگاهی مخاطبان نسبت به تحولات و اتفاقات گذشته، منتشرمی کند.
سرویس تاریخ «انتخاب»: سفارت آمریکا در الجزایر در گزارشی به تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۶۵ خطاب به دیگر سفارتخانههای آمریکا توضیحاتی را در مورد سیاست های این کشور در منطقه و نیز موضع آن در مورد کشورهای خلیج فارس، ارائه کرده است.
به گزارش «انتخاب»، متن این سند که ویکی لیکس آن را منتشر کرده، به شرح زیر است:
موضوع سند: الجزایر و جهان عرب: حرکت از رادیکالیسم به سمت میانجیگری
طبقه بندی: سری
سه شنبه ۱۱:۳۶ دقیقه بیست و یکم اکتبر ۱۹۸۶
از: سفارت آمریکا در الجزایر
به: دیگر سفارتخانههای آمریکا
۱. سری – کل متن
۲. خلاصه: برخلاف نقش رهبری که الجزایر برای خود در آفریقا متصور است، این کشور تلاش کرده است تا خود را در جهان عرب به عنوان یک میانجی/عامل صلح در مرکز منافع و گروههای متقابل نشان دهد. الجزایر دیگر در خط مقدم آرمانهای تند عربی نیست، هرچند هنوز بر اساس اتحادیههای سابقی که در زمان بومدین ایجاد شده بودند، معاملههایی را انجام میدهد و لذا تقریبا به همه گروههای عربی دسترسی دارد. بر اساس سبک خود رییس جمهور بن جدید در ایجاد تفاهم داخلی، الجزایر تلاش کرده است مغرب عربی بزرگ را به عنوان سازمانی فراگیر ایجاد کند که مشکلات منطقهای را بتوان تجات آن حل کرد و همچنین تلاش کرده است تا اتحاد سازمان آزادیبخش فلسطین را به عنوان راهی برای پیشبرد روند صلح به جلو ببرد (همراه با تلاشها برای صلح در لبنان). هرچند الجزایر برای یافتن زمینه مصالحه در جنگ خلیج فارس خوشبین نیست، اما حداقل برای رسیدن به یک آتش بس در آنجا بسیار تلاش میکند. روابط با کشورهای درگیر در خاورمیانه شامل سوریه و اردن، و همینطور با کشورهای حوزه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی نیز در دو سال گذشته افزایش داشته است. الجزایر همچنان در اتحادیه عرب و زیرمجموعههای متنوع آن فعال است، اما درباره تاثیرگذاری اتحادیه و توانایی آن در اتحاد بجای تفرقه در میان کشورهای عضو، منتقد است. روابط اقتصادی با کشورهای دیگر عربی نیز تقریبا منحصر به نفت است – قیمت و میزان آن مبادله آن. الجزایر که درباره قیمت بسیار سختگیر است معمولا با تولیدکنندگان عرب اوپک دچار مشکل میشود. رهبری دولت الجزایر هم انرژی زیادی صرف پیشبرد منافع خود در جهان عرب میکند که حداقل بخشی از آن به ترغیب برای پایداری بیشتر با هدف جلوگیری از نفوذ بنیادگرایی اسلامی به شمال آفریقا مربوط میشود.
۳. الجزایر به عنوان یک رابط قابل اعتماد میان گروههای عربی، نقش مهمی در رسیدن به برخی از اهداف منطقهای آمریکا، از طریق میانجیگری در بحران گرونگانگیری ایران در سال ۸۱/۱۹۸۰ تا تلاشها در لبنان و نیز نقش آفرینی در برابر نفوذ لیبی داشته است. الجزایر به احتمال زیاد همچنان در رویکردهای راهبردی در انواع مسایل عربی با آمریکا اختلاف خواهد داشت، حتی در جایی که اهداف مان مشترک باشد، اما برخلاف دوران بومدین، حکومت بن جدید آماده «گفتگوی منطقی با آمریکا» و بررسی راهکارهای موفق احتمالی فارغ از لفاظیهایی است که قبلا خصوصیت همیشگی سیاستگذاران الجزایر بود. پایان خلاصه.
مغرب
۴. از نظر الجزایر سیاستهای این کشور در زمینه دنیای عرب با مغرب و تلاش برای پیشبرد ثبات منطقهای بویژه در مرزهای خودش آغاز میشود. برای پیشبرد این هدف، دولت الجزایر به سیاست منطقهای اتحاد زیر عنوان «مغرب بزرگ عربی» روی آورده و با دو کشور از همسایههای مغرب شامل تونس و موریتانی پیمان دوستی امضا کرده است. در حالیکه سازمان مغرب هنوز با عملیاتی شدن فاصله دارد، اما این ایده نوعی چارچوب مفهومی برای الجزایر ایجاد میکند که بر اساس آن میتواند برخی از مشکلات اصلی منطقهای خود را حل کند. دولت الجزایر معتقد است که سازمان مغرب میتواند یک پوشش نهادی برای راه حل صحرای غربی بوده و مشکلات مهم مرزی الجزایر را با مراکش و لیبی حل کند. از دید الجزایر این سازمان پتانسیل همکاریهای اقتصادی گستردهتر را از طریق اقتصادهای مکمل و منطقه آزاد تجاری بعد از ایجاد بازار مشترک، دارد. دولت الجزایر معتقد است که تقویت پیمانهای منطقهای میتواند ثبات سیاسی را تقویت کرده و احتمال انتقال مسالمت آمیز در تونس بعد از بورقیبه را فراهم کند. نهایتا دولت الجزایر امیدوار است که تعهد احتمالی لیبی به چنین دسته بندیهای منطقهای بتواند رفتار قذافی را تا حدی ملایمتر کرده و علاقه اش را به مشارکت افزایش دهد.
۵. با وجود اهداف الجزایر برای رسیدن به مغرب بزرگ به عنوان منبعی برای اتحاد و قدرت منطقه ای، این هدف حالا هم نسبت به قبل از انعقاد پیمان آگوست ۱۹۸۴ بین لیبی و مراکش، به واقعیت نزدیکتر نشده است. اختلافات دوجانبه الجزایر با مراکش و عدم علاقه قذافی به اصول توافقنامه الجزایر با تونس و موریتانی مانع ایجاد یک مغرب متحد میشود. بعلاوه درگیریهای صحرای غربی هم یکی از عوامل مهم در ممانعت از تحقق همکاری منطقهای است.
۶. با وجود عدم قطعیت چشم اندزا یک مغرب بزرگ، اما دولت الجزایر سیاستهایی خود در برابر همسایگان را به شکلی هدایت میکند که گویی این هدف دست یافتنی است. دولت الجزایر در برابر تونس از سیاست فعال توسعه همکاریهای اقتصادی، تضمین و حمایت مادی برای ادامه مقابله با فشارهای لیبی علیه دولت تونس، تبادل دیدارهای عالی رتبه برای هماهنگی نوعی اقدامات منطقهای و حفظ روابط نزدیک برای رسیدن به انتقالی صلح آمیز و آرام بعد از بورقیبه، استفاده میکند. در مورد لیبی آنها از سیاست رادیکال اتحاد به عنوان «جبهه رفض» فاصله گرفته و به سمت گاهی همراهی و گاهی مخالفت با حکومت قذافی رفته است. الجزایر آشکارا با اقدامات لیبی در چاد و حمایت آن از فعالیتهای تروریستی در غرب اروپا مخالفت میکند. دولت الجزایر تلاش میکند تا با نفوذ لیبی در آفریقای غربی، سودان، و حتی در میان گروههای تندروی عربی مقابله کند. با وجود اختلاف در سیاست ها، الجزایر از ابتدای سال ۱۹۸۶ تلاش کرده است تنشها را کاهش داده و بصورت علنی به لیبی نزدیک شود. این سیاست توسط بن خیر، مشاور عالی بن جدید برای ما به این شکل توضیح داده شد که ابزاری است برای پیگیری دقیق موقعیت داخلی لیبی همزمان با نگاه برای فرصت طلبی که بتواند رفتار قذافی و موقعیت او را بدون از بین بردن روابط آینده با لیبی بعد از قذافی، تغییر دهد.
۷. شگفت آنکه الجزایر احساس نزدیکی زیادی با مراکش دارد، حتی در حالتی که از نظر ژئوپلیتیک، مراکش تنها کشوری است که میتواند رقیبی مهم برای آنها باشد. در حال حاضر این رقابت بر درگیری در صحرای غربی متمرکز شده که ظاهرا از هر دو نظر نظامی و دیپلماسی به بن بست رسیده است. این احتمال وجود دارد که دولت الجزایر به تلاش برای منزوی کردن مراکش در منطقه، در جهان عرب و در آفریقا ادامه دهدو به این ترتیب فشار را برای مذاکره برای رسیدن به راه حل سیاسی در درگیری صحرای غربی افزایش دهد. دولت الجزایر که در ده سال گذشته از آرمان پولسیاریو دفاع کرده و اصل استعمارزدایی را حتی قبل از آن هم حمایت میکرده، احتمال ندارد که پولیساریو را رها کرده و بدون رسیدن به روندی مناسب برای تعیین تکلیف این مسئله، حاکمیت را به مراکش واگذار کند. تا آن زمان با وجود بیان حسن نیت از طرف دو دولت، اما روابط دو طرف به جای همکاری در مسیر رقابت خواهد بود و خطر درگیری مستقیم بین آنها کم است. در حاشیه این مسئله هم رقابت برای نفوذ در موریتانی ادامه دارد که در آنجا دولت الجزایر از طریق کمکهای مالی خود به دنبال حفظ نفوذ است.
مصر
۸. مصر در لبه مغرب، روابط گرم و خوبی با الجزایر داشته است. در دوره تلاش برای استقلال الجزایر، مصر تحت حاکمیت عبدالناصر آموزش و کمک نظامی قابل توجهی به آنها کرد. بسیاری از سربازان الجزایری که به دلیل همان کمکها جان سالم به در بردند اکنون در دولت جایگاههای مهمی دارند و منبع تماسهای شخصی برای مصر محسوب میشوند. البته توافقنامه کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ الجزایر بومدین را به یکی از اعضای فعال «جبهه رفض» برای بسیج تلاشهای عربی با هدف منزوی کردن مصر تبدیل کرد. اما بومدین در اوایل دهه ۱۹۸۰ دوباره الجزایر را به سمت مصر برگرداند. روند این بازگشت در چند سال گذشته تسریع شده، مخصوصا از آگوست ۱۹۸۴ و زمانی که در آستانه پیمان اوجدا، الجزایر به دنبال توازن با تهدید فزاینده لیبی و همکاری اطلاعاتی بیشتر و اجرای اقدامات مشترک امنیتی با مصر در مرزهای شرقی و غربی لیبی بود. دیدارهای عالی رتبه اکنون بیشتر و مشهودتر شده است همانطور که تبدلات فرهنگی و آموزشی افزایش یافته است. در ماههای اخیر روند افزایش روابط کند شده که احتمالا ناشی از افزایش روابط مصر و اسراییل است، اما میتواند به دلیل کمتر شدن تهدید لیبی هم باشد. بهرحال، ارتباطات عالی رتبه همچنان ادامه داشته و هدف اصلی آن نظارت و تاثیرگذاری بر رفتارهای قذافی است. احتمال ندارد که دولت الجزایر روابط با مصر را به این زودی دوباره احیا کند، اما همکاریها ادامه پیدا خواهد کرد، زیرا هر دوطرف برای رسیدن به منافع خود تلاش میکند – الجزایر برای جلوگیری از تغییری دیگر در سیاست مصر در صحرای غربی به نفع مراکش (مصر در سال ۱۹۸۵ از موضع الجزایر حمایت کرد) و مصر هم به دنبال حفظ دسترسی به کشورها و گروههای رادیکال عربی به نفع خود و در زمان ضرورت، از طریق الجزایر است.
دو طرف ظاهرا به نتیجه رسیده اند که تلاش های امریکا برای تصویب قطعنامه ای برای اجرای قطعنامه ی 598 شورای امنیت علیه ایران متوقف شده است. بنابراین، خویشتنداری ایران و عراق که تا همین اواخر وجود داشت، به نحو فزاینده ای کاهش پیدا می کند.