arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۰۱۸۷
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۵۴ / شاه: «درباره شهبانو هم کتابی نوشته شود خوب است»

فرمودند: «حالا که درباره من کتاب‌های مفصل می‌نویسند، درباره شهبانو هم کتابی نوشته شود خوب است.» عرض کردم: «به عرض‌شان رساندم.» فرمودند: «هنوز درباره من زود است.» فرمودند: «این از همان رویه خودشان (که ایشان می‌خواهند ولی بر زبان نمی‌آورند) سرچشمه می‌گیرد. خیر، تو کارت را بکن و مطمئن باش که بسیار هم راضی خواهند شد.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شاه: «درباره شهبانو هم کتابی نوشته شود خوب است»

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح شاهنشاه بیست‌وچهارمین دوره مجلس و هفتمین دوره سنا را افتتاح فرمودند، البته مجلسی که هنوز اعتبارنامه‌های آن به تصویب نرسیده است. واقعا انسان فکر می‌کند در این چهارساله چه پیشرفت‌هایی در این مملکت پدیده آمده که محیرالعقول است و تمام از ثبات رای و روشن‌بینی و قدرت فائقه شاهنشاه سرچشمه می‌گیرد. اگر کم و کسری هم داریم به نظر من در اثر بی‌لیاقتی دولت از یک طرف و عقب‌افتادگی مزمن و عمیقی است که سالیان سال و شاید قرن‌ها به آن مبتلا بوده‌ایم.

بعد من در رکاب شاهنشاه با هلی‌‌کوپتر از محل باغ‌شاه به سعدآباد آمدم و لباس عوض کرده فوری شرفیاب شدم. (خیلی رانندگی هلی‌کوپتر توسط شاهنشاه با لباس تمام‌رسمی و همه نشان‌ها و مدال‌ها جالب است).

در شرفیابی امروز مقداری شاهنشاه اظهار نگرانی از سلامتی علیاحضرت ملکه پهلوی کرده فرمودند: «پریشب سر شام دیدی که مادرم مثل شمع می‌سوزد، دارد تنها به انتها می‌رسد.» من خیلی متاثر شدم.

گزارش پلیس زوریخ را دائر به امکانات سوءقصد به وجود مبارک شاهنشاه از زوریخ و سن‌موریتز به عرض رساندم. در این خصوص وقتی چند روز قبل خودم در زوریخ بودم، بیچاره رئیس‌پلیس با من مذاکرات مفصل کرد و گفت گرچه فعلا جریانات را کشف کردیم ولی همیشه امکانات زیادی برای بدخواهان هست و من ناچار به عرض رساندم و به این جهت هم در مورد تشریف‌فرمایی والاحضرت همایونی به زوریخ امسال خیلی احتیاط کردیم و تشریف بردن ایشان را در تعطیلات تابستانی امسال به سن‌موریتز موقوف کردیم.

گزارش تلویزیون بی‌بی‌سی را راجع به ایران که تصادفا خیلی خوب بود به عرض رساندم. فرمودند: «برای شهبانو بفرست.» ضمنا فرمودند: «حالا که درباره من کتاب‌های مفصل می‌نویسند، درباره شهبانو هم کتابی نوشته شود خوب است.» عرض کردم: «به عرض‌شان رساندم.» فرمودند: «هنوز درباره من زود است.» فرمودند: «این از همان رویه خودشان (که ایشان می‌خواهند ولی بر زبان نمی‌آورند) سرچشمه می‌گیرد. خیر، تو کارت را بکن و مطمئن باش که بسیار هم راضی خواهند شد.»

بقیه مصاحبه شاهنشاه را با حسنین هیکل به عرض رساندم. عرض کردم: «او خواسته است خیلی شیطنت بکند ولی شاهنشاه او را واقعا مالانده‌اید.» گرفتند و به دقت خواندند.

مطلب مهم دیگری نبود ولی چون وقت زیاد داشتند فرمودند: «کارهای عقب‌افتاده غیرفوری را بگو.» من هم عرض کردم. یک ساعتی طول کشید. البته در بین صحبت‌هایی هم شد که شاهنشاه را از خستگی دربیاورم.

حدود نیم ساعت بعدازظهر مرخص شدم. احساس سرماخوردگی کردم. به منزل آمدم، استراحت کردم ولی در رختخواب تمام کار کردم. نتوانستم به سفارت بلغارستان برای جشن ملی آن‌ها (به عنوان عمل متقابل) بروم.

نظرات بینندگان