arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۰۳۱۷
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۰۰ - ۱۹ شهريور ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۵۴: خسرو جهانبانی با هیپی‌گری دل شهناز پهلوی را ربود

والاحضرت شهناز هفت ملیون تومان قرض می‌خواهند که قسط کارخانه موتورسیکلت‌سازی شوهرشان را بدهند. خیلی عجیب است این شوهرشان که با هیپی‌گری دل دختر را ربود اکنون وارد داد و ستادهای کلان شده و عجیب است که این دختر، کالمیت فی یدالغسال، دربست در اختیار این پسره است و کوچک‌ترین شخصیتی از خود نشان نمی‌دهد. از این پدر مقتدر خیلی عجیب است. یخرج‌المیت من الحی. به علاوه اتومبیل‌سواری ایشان هم باید رولزرویس یا لامبورگینی باشد. باید این مطلب را هم به عرض برسانم و پولی برای ایشان راه بیندازیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۵۴: خسرو جهانبانی با هیپی‌گری دل شهناز پهلوی را ربودپس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح با آن‌که سرماخوردگی داشتم به زحمت خودم را جمع و جور کردم و شرفیاب شدم. کارهای معمولی بود ولی باید تصمیم اتخاذ می‌شد. مثلا والاحضرت علی پهلوی اصرار دارد که به آمریکا برود. یک دیوانه محض است، چطور ممکن است چنین شخصی را به آمریکا فرستاد؟ لازم بود به عرض برسانم. موافقت نفرمودند که برود. من خوشحال شدم.

والاحضرت شهناز هفت ملیون تومان قرض می‌خواهند که قسط کارخانه موتورسیکلت‌سازی شوهرشان را بدهند. خیلی عجیب است این شوهرشان که با هیپی‌گری دل دختر را ربود اکنون وارد داد و ستادهای کلان شده و عجیب است که این دختر، کالمیت فی یدالغسال، دربست در اختیار این پسره است و کوچک‌ترین شخصیتی از خود نشان نمی‌دهد. از این پدر مقتدر خیلی عجیب است. یخرج‌المیت من الحی. به علاوه اتومبیل‌سواری ایشان هم باید رولزرویس یا لامبورگینی باشد. باید این مطلب را هم به عرض برسانم و پولی برای ایشان راه بیندازیم.

فردا قرار است جلسه نهایی کنفرانس رامسر (که در تهران تشکیل می‌شود) تصمیم بگیرند که دانشجویان هم در کار بازرسی دانشگاه‌ها دخالت کنند. این کار صحیح نیست، باید شرفیاب می‌شدم و به عرض مبارک می‌رساندم. عرض کردم: «قبول نفرمودند.» فرمودند: «دانشجویان باید شرکت بکنند ولی چون کمیسیون‌های مربوطه آن‌ها را انتخاب می‌کند، نه خود دانشجویان، این خطر در بین نیست که استادان ارعاب کنند.»

کارهای جاری و فوری دیگر و تلگراف و غیره را هم عرض کردم و مرخص شده به منزل آمدم. باز استراحت کردم. ولی تمام بعدازظهر در رختخواب کار می‌کردم. شب هم اتفاقا مهمان داشتم که خیلی دیر بود عذر بخواهم. مجموعا خسته شدم

[در شرفیابی امروز صبح] عرض کردم: «پنجشنبه ناهار [سعود الفیصل] پسر دوم ملک فیصل و وزیر خارجه فعلی عربستان سعودی در حضور مبارک خواهد بود.» فرمودند: «با رمضان چطور من به پسر فیصل ناهار بدهم؟ صحیح نیست، موقوف کنید.»

نظرات بینندگان