پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:
صبح بعد از شرفیابی سفیر اسپانی و کامرون آفریقا که اعتبارنامه تقدیم کرده بودند، شرفیاب شدم. چون دیشب عرض کرده بودم شرفیاب میشوم، گویا شاهنشاه صبح هنگام تشریفات مرا ندیده بودند، بیاندازه ناراحت و متغیر شدند ولی به عرض رسیده بود که بعد از تشریفات شرفیاب میشوم، چون فکر کردهام که تعویض لباس بعد از تشریفات مجددا باعث سرماخوردگی و تب بشود.
باری در شرفیابی خیلی اظهار مرحمت فرمودند. خودشان هم سر حال بودند چون اطبا که صبح شاهنشاه را معاینه کرده بودند به عرض رسانده بودند که وضع طحال به کلی عادی شده است ولی البته معالجات باید ادامه پیدا کند.
پیام ژیسکاردستن را برای انعقاد مجدد کنفرانس مصرفکننده و صادرکننده نفت به عرض رساندم. فرمودند: «جواب موافق بدهید.»
بعد فرمودند: «دیدی این فورد احمق به ما چه نوشت؟» عرض کردم: «شاهنشاه هم که حسابش را رسیدید.» فرمودند: «آخر چرا نوشت، چرا باید چنین چیزی بنویسد؟» عرض کردم: «سابقا به عرض رساندم که این مکاتبات و آمدن و رفت سعودیها به دستور آنهاست. تیر آنها که به سنگ خورد، خودش مستقیما اقدام کرد.» فرمودند: «خوب، کاری که نمیتوانند بکنند؟ ما به نیکسون صد برابر سختتر از این جواب دادیم، در صورتی که آن وقت قیمت نفت را پنج برابر کردیم و حالا فقط میخواهیم ۱۵ تا ۲۰ درصد آن را بالا ببریم.» عرض کردم: «با وصف این نمیتوان راحت و فارغالبال بود. وقتی منافع آنها اقتضا بکند هر کاری از دستشان ساخته باشد، میکنند.» فرمودند: «آخر منافع آنها در این است که قیمت نفت بالا برود که برای آنها صرف بکند از مواد دیگر نفت بگیرند.» عرض کردم: «چرا منافع آنها را در به دست آوردن نفت ارزانتر به خصوص حالا که میگویند اقتصاد آنها رونقی گرفته، حساب نمیفرمایید؟» فرمودند: «درست میگویی ولی به هر حال کاری از دستشان ساخته نیست. اینجا اگر کوچکترین صدمه بخواهند به ما بزنند، روسها آنها را تنها و راحت نمیگذارند.» عرض کردم: «خیلی دیدهایم که با روسها توافقهای کلی کردهاند، اگر منافع بیاندازه زیاد باشد، چراکه نکنند؟» فرمودند: «فکر نمیکنم.»
بعد جواب بوتو را دیکته فرمودند. بعد مسائل جاری و کارهای فوری را به عرض رساندم و اجازه خواستم که امشب سر شام نروم، چون حال درستی هنوز ندارم. فرمودند: «دکتر فلاندرن صبح گزارش حال تو را به من نداد.» عرض کردم: «صحبت میکنم، چون قرار بود بیاورد. غلام هنوز او را ندیدهام، خواهم پرسید چطور تقدیم نکرده است؟»
دیگر مربوط به محمد خاتمی (ارتشبد) نشد مطلبی عرض بکنم. فرمودند: «فردا بعدازظهر گردش میرویم.» من خیلی خوشحال شدم که سانحه ارتشبد خاتمی باعث شکستگی شاه نشده است.
بعدازظهر به مراسم تشییع جنازه نرفتم. چند عریضه حضور شاهنشاه عرض شد. به دانشگاه پدافند ملی هم نرفتم، یعنی صبح اجازه گرفتم که نروم. همچنین اجازه گرفتم که امشب سر شام که برای دوک و دوشس کنت داده میشود نروم و استراحت کنم. اجازه فرمودند.
در بالا فراموش کردم بنویسم که فرمودند: «نمیدانم این کار سایمون یا حرامزاده کیسینجر است؟» عرض کردم: «سایمون احمق است، حرفهایش را میزند ولی کیسینجر معلوم نیست حرفهایش را صریح بزند.» فرمودند: «کیسینجر در [کنفرانس شما – جنوب] هم به ما حمله سخت کرده، [جمشید] آموزگار جواب محکم و عالی داده. هر دو را بگیر و بخوان که مطلع باشی.»