arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۱۶۲۶
تاریخ انتشار: ۱۱ : ۰۰ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، شنبه ۲۵ شهریور ۱۲۶۷: مجدالدوله اختراعات نموده و به سقف [تکیه دولت] چتر گشوده

امسال مجدالدوله اختراعات نموده و به سقف یعنی چوب‌بست تکیه، چندین طناب کشیده و پنج شش ذرع فاصله به هم یک چتر گشوده معلق آویخته و فاصله میان چترها را زری و مخمل و از این قبیل پارچه‌ها مشابه زیرجامه زنانه که به روی‌بند می‌آویزند خشک بشود آن پارچه‌ها را آویخته. اسباب خنده من شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مجدالدوله اختراعات نموده و به سقف [تکیه دولت] چتر گشوده

دیشب چون معاون‌الملک [به] خانه من آمده بود اندرون بودم او را ندیدم، صبح زود به خانه او رفتم، خواب بود. کاغذی نوشته گذاشتم. مراجعت از دروازه قزوین سواره [به] تکیه سید نصرالدین رفتم. معبر همایونی را دیدم. به عمارت سلطنتی آمدم. چون تکیه دولت را ندیده بودم و صبح زود بود، کسی نبود، از در و سمت عمارت وارد تکیه شدم. تماشای غریبی کردم؛ امسال مجدالدوله اختراعات نموده و به سقف یعنی چوب‌بست تکیه، چندین طناب کشیده و پنج شش ذرع فاصله به هم یک چتر گشوده معلق آویخته و فاصله میان چترها را زری و مخمل و از این قبیل پارچه‌ها مشابه زیرجامه زنانه که به روی‌بند می‌آویزند خشک بشود آن پارچه‌ها را آویخته. اسباب خنده من شد. از قراری شنیدم خیلی هم مطبوع و پسند خاطر مبارک شده. خلاصه شاه بیرون تشریف آوردند. ناهار میل فرمودند. من هم در سر ناهار مشغول خواندن روزنامه بودم که از راه‌پله بلافاصله به مجلس همایونی دو دفعه صدای عجیب شنیده شده که خیلی خاطر همایون متالم شد. معلوم شد امین‌السلطان دماغ پرغرور خودشان را می‌گرفتن و صدای فین ایشان بود! اگرچه شاه خیلی بدشان آمد، اما هیچ به روی خودشان نیاوردند. بعد از ناهار لباس الماس پوشیده که [به] تکیه سید نصرالدین تشریف ببرند. از من سوال فرمودند آن فقره چه شد. عرض کردم لایحه‌ای نوشتم به امین‌السلطان دادم به نظر مبارک برساند. فرمودند ندیدم. بعد تشریف بردند. من آمدم امین‌السلطان را دیدم. ابلاغی شفاها به ایشان نمودم از قول شاه که چرا صورت مذاکرات را به شاه ندادید. جواب طفره‌آمیزی داد. با کمال دل‌تنگی خانه آمدم. عصر پارک امین‌الدوله روضه رفتم. شنیدم شاه از راه و معبر خیلی تمجید کرده بودند. مغرب خانه آمدم.

نظرات بینندگان