arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۴۷۸
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۰۱ - ۲۹ دی ۱۳۹۰

اگر سلحشور و مایکل مور جای "اصغر فرهادی" بودند...

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

فرض کنیم، به جای «جدایی نادر از سیمین» اصغرفرهادی، این «یوسف پیامبر» فرج‌الله سلحشور بود که پریروز در مراسم گلدن‌گلوب جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را می‌گرفت- فرض محال که محال نیست - آن وقت رویکرد رسانه‌ها در بازتاب خبر دریافت این جایزه چگونه بود؟

حتی کمی واقع بینانه‌تر به ماجرا نگاه کنیم؛ اگر مایکل‌مور آمریکایی که در ادبیات رسمی ما به کارگردانی ضدسیستم مشهور شده در گلدن گلوب جایزه می‌گرفت، مطبوعات و تلویزیون ما چگونه این خبر را منتشر می‌کردند؟ دوشنبه صبح خبر دریافت جایزه اصغرفرهادی منتشر شد. مطبوعات فرصت کافی داشتند تا برای صفحات دیروز خود، گزارش، گپ یا یادداشت‌های متنوعی تهیه کنند.

صداوسیما نیز زمان داشت تا خبری برای بخش‌های گوناگون اخبارش تنظیم کند اما غیر از چند روزنامه، کسی به اصل ماجرا توجهی نکرد و خیلی عادی از کنار آن عبور کردند؛ اما چرا؟

مدت‌هاست که عادت کرده‌ایم پدیده‌ها را نه در اندازه‌های واقعی خود بلکه با عینک‌های بزرگنما یا کوچک‌نما یا حتی «نادیده انگار» مشاهده کنیم. برای همین نوع مشاهده است که اخبار پدیده‌های گوناگون به همین ترتیب در اندازه‌هایی غیرواقعی جلوه‌ داده می‌شوند.

چنین رویکردی بیش از آنکه براساس تعقل صورت گیرد، برمبنای انگاره‌های سیاسی یا حتی ملاحظاتی که بر پایه تصورات گروهی و جناحی تلقی می‌شوند، شکل می‌یابد؛ حال آنکه بسیاری از پدیده‌ها اساسا ماهیت سیاسی ندارند و بازتاب آن در قالب یک به یک نه با درصدی از بزرگنمایی و کوچک‌نمایی هیچ خللی در امور ایجاد نمی‌کند. اگر در یک تورنمنت ورزشی در آمریکا یک تیم جوان ایرانی از یک رشته نه چندان فراگیر و جذاب می‌توانست رقبایی از چین، اسپانیا، آمریکا و فرانسه را شکست دهد و قهرمان شود، خبر آن چگونه در رسانه‌های ما بازتاب داده می‌شد؟

بگذارید بازهم کمی واقع بینانه‌تر نگاه کنیم؛ چرا هنوز خاطره تساوی تیم فوتبال ایران با استرالیا در ملبورن برای راهیابی به جام‌جهانی 1998 فرانسه یا پیروزی 2بریک ایران بر آمریکا در همان جام‌جهانی در اذهان باقی‌مانده و رسانه‌ها نیز مدام این خاطرات را یادآوری می‌کنند؛ کما اینکه گل استیلی به آمریکا پس از گذشت حدود 14سال هنوز در تیتراژ برخی برنامه‌های ورزشی تکرار می‌شود. اگرچه یک مسابقه ورزشی - به جز برخی نوادر- ماهیت سیاسی ندارد اما در بازتاب اخبار آن رویکرد سیاسی برای کارکردهای سیاسی کاملا مشهود است. وقتی به ورزش چنین نگاهی هست مسلما در حوزه فرهنگ چنین رویکردی ضریب به مراتب بیشتری می‌گیرد.

حال باید بررسی کرد که جایگاه فیلم جدایی نادر از سیمین و اصغرفرهادی در این انگاره‌های جناحی و خطی کجاست که در مواجهه با چنین رویداد مهمی، یعنی دریافت جایزه از گلدن‌گلوب، اینچنین اخبارش بازتاب می‌یابد؟

به نظر می‌رسد آنچه باعث می‌شود روزنامه دولتی ایران اصلا چنین خبری را منتشر نکند یا روزنامه صداوسیما در حد4خط کوتاه به این رویداد بپردازد، خود اصغرفرهادی است. فرهادی به زعم نگاه رسمی، در چند مراسم، سخنانی گفته که شاید با وجهه هنری‌اش فاصله داشته و از موقعیتی فرهنگی برای بیان دیدگاه سیاسی‌اش سوءاستفاده کرده است. اگرچه این حرکت فرهادی قابل دفاع نیست، اما او هنرمندی است که باید اثرش را مورد قضاوت قرار داد نه خودش را.

چنین انگاره‌ای از فرهادی، او را به سمت جایگاه غیرخودی‌ها هل داده است. سوای این، حسادت‌های صنفی، موجب می‌شود این تلقی پررنگ‌تر جلوه کند. این تلقی ناروا از فرهادی، گریبان فیلمش را گرفته است و برای همین، پیش از آنکه جدایی نادر از سیمین در بوته نقد قرارگیرد، پشت صافی جناحی بودن فرهادی، گیر می‌کند. در چنین وضعیتی وقتی فرهادی تا یک‌قدمی اسکار هم می‌رسد رسانه‌ها به ماجرا توجهی نمی‌کنند و حتی برعکس به دنبال حاشیه‌هایی می‌روند که سایه بر اصل داستان بیندازند.

اصل ماجرا اما پیروزی یک فیلم ایرانی در رقابتی است که هنرمندان بلندآوازه‌ای در آن هماوردی کرده‌اند. این خبر فی‌نفسه آنقدر ارزش دارد که حتی باعث چشم‌پوشی از برخی ملاحظات جناحی شود. می‌شود این موفقیت سینمای ایران رادید و بعد در فرصتی دیگر از عملکرد نادرست یک هنرمند گلایه کرد، اما اینکه بخواهیم تمام ویژگی‌های مثبت جدایی نادر از سیمین را فدای کارگردانش کنیم، موجب می‌شود مخاطبان‌مان در انصاف‌مان اساسا شک کنند که این برای یک طیف سیاسی یا یک رسانه از هر سمی مهلک‌تر است. می‌ماند این نکته که برخی‌ها سوای فرهادی به خود فیلم نیز خرده گرفته‌اند.

پیکان تیز این انتقادات که بیشتر از چله همان خط‌کشی‌‌های سیاسی یا احیانا حسادت‌های صنفی پرتاب می‌شود، حول چند محور محدود است. نقد محتوایی جدایی نادر از سیمین و پاسخ به این خرده‌گیری‌ها مجالی دیگر می‌طلبد اما می‌توان کوتاه به این موضوع اشاره کرد که اگر آنچه به زعم برخی‌ها دلیل اقبال داوران جشنوار‌ه‌های خارجی به این فیلم، سیاه‌نمایی از جامعه‌ ماست، می‌توان ده‌ها و صدها مورد ردیف کرد که با وجود چنین تعمدی، چندان به چشم «دیگران» نیامده و اینچنین برای فیلمی کف نزده‌اند.

پس چرا باید فیلم فرهادی که اتفاقا هیچ آدم بدی ندارد از دید آنها قابل تشویق باشد؟ شاید بد نباشد برای یک‌بار هم که شده این عینک‌های بدبینی را از چشم برداشت و پدیده‌ها را آنگونه که هست به تماشا نشست نه با پیشداوری و غرض‌های سیاسی.

* علی عمادی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۶
BaHaDoR
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۳۰ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۹
4
70
درود بر شرف نویسنده ی مطلب
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۹
4
63
درود بر شما.. گل گفتی...
ایرانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۱۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۹
15
175
درود بر اصغر فرهادی.
ابراهیم
|
Viet Nam
|
۲۳:۲۰ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۹
15
138
تحلیل خیلی خوبی بود، درود بر شما
MeisaM
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۲۶ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۱
1
10
آفرین بر مرد هنر ایران..
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۲
10
77
"جدائی نادر از سیمین" فیلم قشنگی بود آقا. محکم بود و زیبا. کاریش نمیشه کرد. باید پذیرفت. آقای سلحشور هم همین کار رو بکنه.
عرفان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۴
3
50
احسنت به فرهادی، منتظر کارهای قشنگ ترش هستیم.
مرتضی
|
Germany
|
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۹
2
19
فرهادی افتخار ماست
نظرات بینندگان