arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۷۶۵۸
تاریخ انتشار: ۴۶ : ۲۳ - ۲۵ مهر ۱۳۹۸

یادداشت‌های روزانه اعتمادالسلطنه، سه‌شنبه، ۲۵ مهر ۱۲۶۷: وقتی پرده افتتاح مجسمه ناصرالدین گیر کرد و بالا نرفت!

نایب‌السلطنه که مباشر این سلام بود خطبه مختصری خوانده بود و طناب پرده را که جلوی مجسمه کشیده بودند که پرده رد شود و مجسمه پیدا شود هرچه خواسته بود طناب را بکشد پرده عقب نرفته بود. بسیار خفیف شده بود. تا مجبورا شخصی بالای مجسمه رفته بود و پرده را رد کرده بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

وقتی پرده افتتاح مجسمه ناصرالدین گیر کرد و بالا نرفت!

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

امروز عید مجسمه است. به این معنی که مجسمه همایونی را سواره در قورخانه با چدن ساخته‌اند. صنعت خوبی به کار برده‌اند. برای این‌که با بی‌اسبابی خیلی مشکل بود چنین مجسمه‌ای را ساخت. اما لازم نبود جشن بگیرند و عیدی فراهم بیاورند. این مجسمه در ملت اسلام ساختنش حرام است. چنان‌چه سلطان محمود، سلطان عثمانی، در شصت سال قبل صورت خود را در مسکوکات نقش نمود شیخ‌الاسلام و سایر علما او را تکفیر کردند و فتوای به خلعش دادند که مجبورا مسکوکات را جمع نموده. منتها این است که بحمدالله پادشاه قادر است هرچه می‌خواهد می‌کند. لیکن باز از این مردمان متعصب هستند که این وضع را نمی‌پسندند. اگر عرض من قبول می‌شد نمی‌گذاشتم این تشریفات را فراهم بیاورند. شاه عصری به باغ اسب‌دوانی تشریف بردند که مجسمه آن‌جا است. سفرا هم همگی با وزرا و قشون و سایر طبقات حاضر بودند. سلامی تشکیل داده بودند. نایب‌السلطنه [کامران‌میرزا پسر ناصرالدین‌شاه] که مباشر این سلام بود خطبه مختصری خوانده بود و طناب پرده را که جلوی مجسمه کشیده بودند که پرده رد شود و مجسمه پیدا شود هرچه خواسته بود طناب را بکشد پرده عقب نرفته بود. بسیار خفیف شده بود. تا مجبورا شخصی بالای مجسمه رفته بود و پرده را رد کرده بود. عزیزالسلطان [ملیجک دوم] هم با لباس رسمی حاضر بود که با آن حلم کاملی که نایب‌السلطنه دارد در حضور همایون او را منع کرده بود. خلاصه شمس‌الشعرا قصیده و خطیب خطبه خوانده بود. شلیک توپی شده. ساعت یک به غروب مانده مراجعت به عمارت شهر فرمودند.

من صبح زود [به] خانه مشیرالدوله رفتم. از آن‌جا به فاتحه‌خوانی عیال حاجی میرزا عباسقلی که سه روز قبل نمک خورده و فوت کرده رفتم. بعد با شیخ مهدی و فروغی [به] اسماعیل‌آباد رفتم. ناهار آن‌جا صرف نموده عصر مراجعت به شهر نمودم. شاه بیرون شام میل فرمودند. احضارم کردند نرفتم. شب به واسطه این‌که اهل خانه حرم‌خانه بودند بیرون خوابیدم.

نظرات بینندگان