arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۸۹۲۲
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۲۳ - ۰۱ آبان ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱ آبان ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: شب میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم، درباره حال آیت‌الله اراکی و مسأله مرجعیت بعد ایشان بحث شد / آقای فلاحیان گفت محمد [هاشمی]، حسین [مرعشی] و بعضی از وزرا برای نامزدی حسن حبیبی برنامه‏ ریزی می‌کنند

شب میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم. دربارة حال آیت‌الله [محمدعلی] اراکی که در بیمارستان قلب بستری است و احتمال فوت‌شان زیاد است، صحبت کردیم؛ مسأله مرجعیت بعد از ایشان و لزوم تقویت قم در مقابل نجف و راه‌های وصول به این هدف. دربارة موقعیت مبارزه با گرانفروشی و موذی‌گری بعضی‌ها با طرح مسائل انحرافی، برای کمرنگ کردن توفیقات که قرار شد ایشان هم تذکر بدهند. از نتایج سفر من اظهار رضایت شد و راجع به جزایر و سفر احتمالی‌ام به مراکش و سفر به ترکمنستان بحث کردیم. در راه خانه، برای عیادت آیت‌الله اراکی به بیمارستان قلب رفتم. فرزندانش بودند. در حال اغما هستند و تشخیص نمی‌دهند. با سرم غذا می‌دهند. برای توجه بیشتر به ایشان تأکید کردم. آیت‌الله خامنه‌ای، قبل از من عیادت کرده‌اند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱ آبان ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: شب میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم، درباره حال آیت‌الله اراکی صحبت کردیم؛ مسأله مرجعیت بعد از ایشان و لزوم تقویت قم در مقابل نجف و راه‌های وصول به این هدف مورد بحث قرار گرفت / آقای فلاحیان گفت محمد [هاشمی] و حسین [مرعشی] و بعضی از وزرا و معاونان، برای نامزدی دکتر [حسن] حبیبی برنامه‏ ریزی می‌کنند

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود


به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱ آبان 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

پس از نماز و استماع اخبار و خواندن گزارش‌ها و صبحانه، به مسجد قدیمی سمنان رفتیم. کمتر از آنچه معروف است، یافتم. نمی‌دانم چرا گفته «حیف از این مسجد که در استان بود، یوسفی مانَد که در کنعان بود». از آنجا به فرودگاه رفتیم و با هلی‌کوپترها به سوی شاهرود پرواز کردیم.

آقای [سیدحسین] حسینی [شاهرودی]، نماینده شاهرود، در هواپیما توضیحات داد. در شکایت از سمنان که مدعی است حق شاهرود را ضایع می‌کنند و شاهرودی‌ها مایل نیستند، تابع سمنان باشند، چون بزرگتر و مهم‌ترند و نیازها و امکانات و استعدادهای بیشتری دارند. ساعت هشت ونیم صبح در فرودگاه نیمه‌تمام شهر فرود آمدیم. بعد از استقبال، به سوی شهر حرکت کردیم. استقبال فوق‌العاده عظیم مردم، تحت تأثیرم قرار داد.

در سالن سرپوشیده تختی با خانواده‌های شاهد دیدار داشتم. فرزندان دختر و پسر شاهد، هنرمندانه با سرود و دکلمه، همراه با آهنگ‌های جالب به هیجانم آوردند؛ خوشحال بودم که فرزندان شهدا را چنین باحال و شاداب می‌دیدم. صحبت گرمی برایشان کردم.[۱] روحانی پدر دو شهید خیرمقدم گفت. در اجتماع بسیار عظیم مردم در زمین چمن ورزشگاه، پس از خیرمقدم اغراق‌آمیز امام جمعه و شعارهای گرم مردم، سخنرانی کردم.[۲] اظهاراتی هم دربارة تمایل جدایی از سمنان داشتند. سفارش شد که زیاد در این باره شعار ندهند. در سخنرانی از احساسات و اجتماع عظیم‌شان قدردانی کردم.

بلافاصله برای بازدید از کارخانه دو هزار تنی سیمان در دست ساختمان رفتیم. از شهر تاریخی بسطام عبور کردیم. مردم بسطام در دو طرف خیابان‌ها، با قربانی و دود کردن اسفند و شعارها و پرتاب گل و نُقل و سکه استقبال گرمی کردند. توقف نکردیم. منطقه بسیار سرسبز و پر درختی است؛ خود شاهرود هم چنین است.

در محل کارخانه سیمان توضیحات دادند. بیست هزار سهامدار کوچک از مردم و چهل درصد سهام از بانک ملت است. بر سر نحوة انجام کار اختلاف پیدا کرده‌اند. به وزیر صنایع گفتم که داوری کنند. با ماشین بازدید کردیم.

هلی‌کوپترها به خاطر بادها و گرد و غبار پاییزی دیر رسیدند. برای افتتاح پروژه تأمین آب آشامیدنی که جهادسازندگی با حفر و تجهیز چاه ۲۰۷ متری و لوله‌کشی اجرا کرده است، به سوی روستای «ابرسج» پرواز کردیم. تعداد ۳۸۰ خانوار هستند، با ۱۰۰ روحانی و ۲۵ شهید؛ خیلی سرسبز است. مردم بسیار گرم و پرشور استقبال کردند و قربانی‌های بی‌شمار نمودند.

در خانه شهید ابن‌الرضا سعدی توقف کردیم. سه بچه سه قلو و دو بچه دو قلو داشت؛ همه افراد خانه همسر، بچه‌ها، برادران، خواهران و والدین آمدند؛ به هر کدام یک نیم سکه هدیه دادم. آن‌ها هم یک نمد به من هدیه کردند. عکس و فیلم گرفتند. سپس برای مردم سخنرانی کردم.[۳] به شاهرود برگشتیم.

بعد از ناهار و استراحت، به سوی منطقه محروم میامی، در قریه محمدآباد پرواز کردیم و کنار رود «کالشور» فرود آمدیم. اکثر مسیرمان کویر و روستاها خیلی فقیر و محروم بودند. مردم چند روستا در کنار سرپل ابریشم ورود به شهر جمع شده بودند. برایشان صحبت کردم.[۴] قرار شد چاه‌آب و برق و راه تأمین کنیم. از مردم خواستم که منطقه را آباد کنند.

قرار بود به بخش محروم کلاته‌خیج برویم که به خاطر غروب کردن آفتاب و عدم قدرت پرواز هلی‌کوپترها نرفتیم. اول شب به شاهرود رسیدیم. بعداً امام جمعه آنجا آمد و سخت گله نمود و مقداری گریه کرد. قرار شد هیأتی برای جبران بفرستیم.

برای افتتاح مرکز جدید تلفن شاهرود رفتیم. این مرکز ده هزار شماره جدید به مردم شهر می‌دهد. طرح همراه و همزمان با تلفن‌های جدید در سمنان، دامغان و گرمسار، با سی هزار شماره افتتاح شد. گزارش شنیدیم و صحبت تشویق‌آمیز نمودم. مردم اطراف ساختمان جمع شده بودند و به گرمی استقبال کردند.

به اقامتگاه برگشتیم. در خیابان‌ها، معمولاً مردم گروه گروه جمع‌اند و با فریاد خوشامد می‌گویند؛ احساسات خانم‌ها گرم‌تر است. بعد از نماز و استراحت و استماع اخبار، در اجتماع علما و روحانیون شرکت کردم. پس از خیرمقدم گفتن امام‌جمعه و تعدادی از علمای قدیم و جدید شاهرود و بسطام، دربارة خدمات و مسئولیت‌های روحانیت سخنرانی کردم.[۵] سپس شام خوردیم و هنرمندی معلولی بدون پا و با دست‌های فلج که با دهان ساعت را باز و تعمیر می‌کند، مشاهده کردیم؛ تعمیرکار ساعت است. دکتر گفته دندان‌ها و لب‌هایش از کار خواهد افتاد. گفتم زمان کارش را نصف کند که نیمی از درآمدش را من می‌پردازم.

برای تماشای آثار تاریخی بسطام رفتیم. مقبره بایزید بسطامی[۶] و صومعه عبادت او و امامزاده محمد و بنای تاریخی ساخته شدة سلطانی از افغانستان برای بایزید که به نقل خادم، خواسته به شهر جلال‌آباد منتقل کند و نتوانسته است؛ بنا خیلی قدیمی است.

قبل از شام، جمعی از علمای شاهرود آمدند و دربارة نوعی استقلال شاهرود از سمنان سخت اصرار کردند؛ مدعی‌اند مردم احساس حقارت می‌کنند و به جز این راضی نمی‌شوند؛ وعده فرمانداری ویژه و تأسیس ادارات کل دادم.ساعت ده شب به اقامتگاه برگشتم. منزل فرماندار است، در نقطه‌ای باصفا. پس از استحمام و استماع اخبار و نوشتن خاطرات و تلفن به تهران و احوال‌پرسی عفت، خوابیدم.

 

سال ۱۳۷۲

در اخبار مطلب مهمی نبود. در گزارش‌های صبحِ تلویزیون، صحنه‌هایی از برنامه من پخش شد، اما آن حالت چموشی اسب نبود، ولی منظره سوار شدن آرام من بود. بعد آقای نیازُف گفت که او گفته آن قسمت را نگذارند.

قبل از صرف صبحانه خبر دادند که آقای نیازُف به اقامتگاه آمده است. بدون صرف صبحانه با ایشان به سوی فرودگاه حرکت کردیم و از آنجا با بدرقه مسئولان تراز اول به سوی مرو پرواز کردیم. در راه مذاکرات گوناگون داشتیم، منجمله گفت که در زمان گورباچف، از او خواسته شده که با هماهنگی یک بانک اسراییلی، پول‌های حزب کمونیست شوروی را در ترکمنستان بیاورند و در پوشش یک شرکت کشاورزی، آن‌ها را نگه‌داری کنند و او نپذیرفته است. گفت حدس می‌زند حدود پانزده میلیارد دلار بوده که معلوم نیست کجا مصرف شده است.

در فرودگاه مرو و جاده‌های اطراف مرو، استقبال مردمی بسیار با شکوهی از ما شد و مخصوصاً برنامه‌های بچه‌ها و خوشامدگویی آنها جالب بود؛ با عبارات، اشعار و جملات زیبا به فارسی، به ترکمنی و به انگلیسی ادا و با دکلمه‌های مناسب انجام می‌شد. همه جا با سینی‌های نان و نمک مواجه می‌شدیم که ریش‌سفیدهای ترکمنی به سنت خودشان برای میهمانان ارائه می‌دادند و ناچار لقمه‌ای می‌گرفتیم. مستقبلان روسی در فرودگاه که در قسمتی از صف بودند، موقع ورودمان از مقابل آنها نگذشتیم؛ چون فرش مسیر را به گونه‌ای تنظیم کرده بودند که از جلوی آنها نمی‌گذشت، ولی موقع خداحافظی که از مقابل تمام صف‌ها گذشتیم، دیدم روس‌ها هستند، زن و مرد و کودک و خیلی خوشحال شدند. عجیب اینکه خودشان توجه نداشتند و بعداً آقای نیازُف از این توجه من تشکر کرد.

از مرو به سوی روستای «رفسنجانی» که در گذشته به نام من نام‌گذاری کرده‌اند، حرکت کردیم. همه جا در مسیر، مواجه با امواج عظیم استقبال کنندگان پُرشور بودیم. از چند کارخانه در دست احداث گذشتیم که گفتند با سرمایه‌گذاری ایتالیا یا آمریکا و یا ترکیه در دست احداث است. استاندار مرو توضیحات خوبی دربارة وضع کشاورزی و صنعت و اجتماعی استان داد و گفت، امروز تحویل چهارصدوبیست هزار تُن پنبه استان به دولت که

تکلیف در برنامه بوده، کامل شده و بقیه محصول، در دست مردم ارزان می‌ماند. اظهار رضایت زیادی از سیاست‌های موفق دولت در خودکفایی و رشد تولید گندم و پنبه و گوشت نمود.

در روستای «رفسنجانی» مراسم خوبی داشتند. خیرمقدم گرم و صحبت چند پیرمرد به زبان فارسی خراسانی و اظهار شادمانی از فروریختن دیوار آهنی و ایجاد رابطه مجدد با مردم ایران و درخواست توسعه راه‌ها برای سهولت در رفت و آمد به ایران و شروع کار ساختمانی مسجدی به مناسبت حضور ما، با چیدن چند آجر توسط من و آقای نیازُف و سپس خیرمقدم خوب حاکم ولایت و صحبت مفصل من[۱] و صحبت کوتاه نیازف؛ برنامه خوبی اجرا شد.

در مسیر برگشت، در یک میهمانسرای صحرایی، ضیافت خوبی برپا کرده بودند و در خیمه‌ای با انواع غذاهای خوب محلی پذیرایی کردند و هدایایی دادند؛ منجمله قالی‌هایی که عبارت تقدیمی روستای رفسنجانی روی آن نوشته شده بود.

 در مسیر برگشت هم مستقبلان زیادی داشتیم. به سوی منطقه خوارزم، شهر «داش حوض» پرواز کردیم. آنجا هم استقبال گرم شبیه مرو بود و با ابتکارات جدید، در میدان شهر یک شتر و بچه شتر هدیه دادند و مراسم هنری داشتند. جشن پایان موفقیت‌آمیز برنامه تولید پنبه را اجرا کردند. آقای نیازُف، من[۲] و استاندار به ترتیب صحبت کردیم. سپس با هلی‌کوپترها به سوی شهر «اورگنج»، برای دیدن آثار باستانی پرواز کردیم. منطقه مستعدی است. یک کانال، شصت متر آب مکعب در ثانیه از رود جیحون به اینجا می‌آورد و باعث شده است فعالیت عمرانی وسیعی داشته باشند و به زودی بسیار آباد خواهد شد. گفتند طرح در زمان شوروی شروع شده و اخیراً تکمیل گردیده است.

در «اورگنج» هم استقبال مردمی وسیعی داشتیم. در میهمانسرای یک کارخانه نماز خواندیم. عصرانه‌ای شبیه ناهار دادند. سپس از چند اثر باستانی زمان خوارزم‌شاه بازدید گردید. مقبره نجم‌الدین کُبری که گفتند آنجا محل دفن سیصدوشصت عارف مشهور است. مناره عظیم شصت و پنج متری که گفتند بزرگترین مناره دنیا بعد از مناره مسجد دهلی است. چند جای دیگر را دیدیم، بد نگه‌داری شده‌اند. قرار شد برای شناخت آنها گروه کاری مشترک درست کنیم. [۳] اول شب به عشق‌آباد برگشتیم و به خاطر خستگی، برنامه شام خصوصی را که با رئیس ‌جمهور داشتیم، لغو کردیم.

تقریباً در تمام مدت اقامت، آقای نیازف همراه من بود و در مسیرها، در ماشین و جلسات خصوصی، سر میزهای ناهار و شام و عصرانه یکسره صحبت داشتیم. از گفتن اسرار ابایی نداشت و در مسائل مهم مشورت می‌کرد. مجموعاً از روس‌ها و قزاقستان و اُزبکستان ناراحت است و نوعی دشمنی و عدم اعتماد بینشان حاکم است. خوف توطئه هم دارد و به آقای علی‌اف هم اعتماد ندارد و او را تابع روسیه می‌داند، ولی مصلحتی و به خاطر شرایط موجود و وضع قره‌باغ و [جنگ آذربایجان با] ارامنه. حتی اظهارات آنها در جلسات خصوصی و شراب‌خواری‌شان را توضیح می‌دهد. یکی از مسائل مورد بحث‌شان، نزدیکی بیشتر ترکمنستان به ایران است که آنها نمی‌پسندند. می‌گوید در مذاکراتی مثل دریای خزر و بنیادگرایی‌ و اسلام‌خواهی و دخالت در امور داخلی آنها، ایشان حامی اسلام است.

 دکتر ولایتی از اینکه در مذاکرات خصوصی حضور نداشته، گله داشت، ولی می‌دانست که این خواست آنها بود. برای عفت و همراهان هم برنامه‌های جالبی ترتیب داده بودند؛ گاهی جداگانه و گاهی همراه ما. در مجموع به نظر می‌رسد، کشورهای زیادی، حتی لیبی، مشغول سرمایه‌گذاری در ترکمنستان در ساخت هتل و فروشگاه هستند، ولی ما از ظرفیت و امکانات موجود بهره‌برداری نکرده‌ایم.

 

سال ۱۳۷۳

دیشب باران خوبی باریده است. در روزهای اخیر، سیل‌های مخرب در شمال و جاهای دیگر داشته‌ایم. آقای [محمدعلی] صدوقی آمد. اوضاع یزد را رضایت‌بخش توصیف کرد. از طرح آب یزد تشکر کرد. از رییس دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد شکایت داشت.

[آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. گزارش سفر به ترکمنستان و امضای دو قرارداد برای شرکت در توسعه مخازن نفت و شرکت در فروش مازوت‌های پالایشگاه آنها را داد. از حُسن نیت و علاقه آقای نیازُف، [رییس‌جمهور ترکمنستان] به من تعریف کرد و گفت در طرح لوله گاز جدی بودند. خبر از راه افتادن پالایشگاه اراک داد.

ستاد تنظیم بازار، برای تصویب آیین‌نامه‌های تعزیرات و تعیین اقلام مرحله اول کنترل قیمت‌ها جلسه داشت. عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. شب میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم. دربارة حال آیت‌الله [محمدعلی] اراکی که در بیمارستان قلب بستری است و احتمال فوت‌شان زیاد است، صحبت کردیم؛ مسأله مرجعیت بعد از ایشان و لزوم تقویت قم در مقابل نجف و راه‌های وصول به این هدف. دربارة موقعیت مبارزه با گرانفروشی و موذی‌گری بعضی‌ها با طرح مسائل انحرافی، برای کمرنگ کردن توفیقات که قرار شد ایشان هم تذکر بدهند. از نتایج سفر من اظهار رضایت شد و راجع به جزایر و سفر احتمالی‌ام به مراکش و سفر به ترکمنستان بحث کردیم.

در راه خانه، برای عیادت آیت‌الله اراکی به بیمارستان قلب رفتم. فرزندانش بودند. در حال اغما هستند و تشخیص نمی‌دهند. با سرم غذا می‌دهند. برای توجه بیشتر به ایشان تأکید کردم. آیت‌الله خامنه‌ای، قبل از من عیادت کرده‌اند.

 

سال ۱۳۷۴

آقای [علیرضا] طالب‌پور، [مدیر مؤسسه تحقیقاتی امام‏ رضا (ع)] آمد. نمونه‌هایی از برنامه  کامپیوتری‏کردن معارف قرآن و نهج‌البلاغه و تاریخ اسلام را ارایه کرد تا کمک بگیرد.  از امارات منتشر ‎می‌کنند. [آقای‏علی‏عبدالعلی‏زاده]، استاندار و تعدادی از نمایندگان‏آذربایجانِ شرقی آمدند. برای تسریع چند طرح آب استمداد کردند و تأکید بر شرکت من در مراسم بهره‌برداری از دو سد آماده در استان داشتند. آقایان [محمد] فلاح، [دبیر ستاد مبارزه با موادمخدر] و طباطبایی آمدند. گزارش کار ستاد مبارزه با مواد مخدر را دادند و از ناهماهنگی‌های وزیر کشور شکایت داشتند.

آقای فلاحیان، [وزیر اطلاعات] آمد. راجع به انتخابات مجلس و ریاست جمهوری از من نظرخواهی کرد. گفت محمد [هاشمی] و حسین [مرعشی] و بعضی از وزرا و معاونان، برای نامزدی دکتر [حسن] حبیبی برنامه‏ریزی می‌کنند. آقای [علاءالدین] بروجردی آمد. برای سفر به مزارشریف و دیدار [عبدالرشید] دوستُم، کسب نظر کرد. آقای جعفری، فرماندار و [آقایان حسین ایرانی و محمدعلی شرعی]، نمایندگان قم و [آقای سیدجلیل سیدزاده]، استاندار تهران آمدند و برای عمران قم استمداد نمودند؛ کمک کردم.

عصر اخوی محمد، [معاون اجرایی رئیس‏ جمهور] آمد. در مورد کیفیت بررسی و جواب نامه‌های مردم در سفر به استان آذربایجان غربی نظرخواهی کرد؛ نزدیک به بیست‏هزار نامه رسیده است. رفتیم، کاخ مرمر را که تعمیرات آن تمام شده، برای انتخاب نوع استفاده، دیدیم. خیلی خوب آماده شده است. تا ساعت هشت ونیم شب، کارها را انجام دادم و به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۵

تا ساعت هشت صبح کارهای دفتر را به روز رساندم. سپس به موزه گنجینه دوران اسلامی رفتیم. از بخش‌های مختلف موزه نوبنیاد بازدید کردم و افتتاح شد. با وزرای فرهنگ کشورهای ترکیه، پاکستان، آذربایجان، قرقیزستان و تاجیکستان ملاقات‏کردم. برای اجلاس اکو [= سازمان همکاری‏های اقتصادی] آمده‌اند. در مراسم افتتاح، پس از استماع صحبت‌های آقای [مصطفی] میرسلیم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] دربارة اهمیت فرهنگ و تاریخ اسلام و همکاری فرهنگی اکو صحبت کردم[۱].

به دفترم برگشتم. [آقای نارا یانا]، معاون رییس‏جمهور هند آمد. مذاکرات تشریفاتی و صحبت از نفوذ فرهنگ و ادب ایرانی در هندوستان و لزوم همکاری بیشتر بود. همسرش هم در همان ساختمان، با عفت ملاقات داشت. عقد ازدواج دخترآقای [سیدحسین] موسویان، سفیرمان در آلمان را بستم. عفت هم شرکت کرد. آقای موسویان، گزارشی از وضع روابط‏مان با آلمان داد؛ به آینده خوش‌بین است.

[آقای حسین محلوجی]، وزیر معادن و فلزات و معاونان آمدند. گزارش برنامه توسعه صنعت فولاد را دادند. با طرح‌های مصوب و تأمین ارز شده، چهار میلیون تُن اضافه تولید خواهیم داشت؛ با هزینه ارزی ۶۰۰ میلیون دلار.

عصر در جلسه هیأت دولت، دربارة لایحه فقرزدایی بحث شد و پیشرفت خوبی داشتیم. ظهر مصاحبه رادیو و تلویزیونی برای گزارش سفر به اردبیل داشتم[۲]. آقای دکتر ولایتی، [وزیر امورخارجه]، گزارش سفر به ترکیه برای شرکت در اجلاس نشست کشورهای اسلامی ایران، ترکیه، پاکستان، بنگلادش، مالزی، اندونزی، نیجریه و مصر را داد که به پیشنهاد آقای [نجم‏الدین] اربکان، [نخست‏وزیر ترکیه] شروع شده و تشکر اربکان را از حمایت ایران آورد.

نظرات بینندگان