arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۲۴۹
تاریخ انتشار: ۰۴ : ۱۸ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۰

آیت الله هاشمي: روابط تهران ـ مسکو شکننده است

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

متن بخش اول مصاحبه با اکبر هاشمي رفسنجاني بدين شرح است:
با توجه به شناختي كه حضرت‌عالي از سياست خارجي روسيه داريد، روس‌ها در ماه‌هاي اخير نقش بيشتري در موضوع فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران ايفاد نموده‌اند كه از اين جمله مي‌توان به واكنش انتقادي مسكو به گزارش آمانو عليه ايران اشاره كرد. به نظر جناب‌عالي ايران تا چه ميزان مي‌تواند اقدامات و سياست‌هاي خود را در اين عرصه با تلاش‌هاي جديد روسيه تنظيم نمايد؟ آيا اساساً مي‌توان در اين برهه روي پشتيباني روسيه در مقابله با فشارهاي دولت‌هاي غربي حساب كرد؟

از زمان مسؤوليت بنده به عنوان رئيس مجلس شوراي اسلامي و در زمان بعد از دفاع مقدس كه  روابط‌ را با روسيه‌ فعال‌ کرديم‌، تا به‌ حال‌ بطور نسبي از رفتار روسيه‌ راضي‌ هستيم‌. در زمان‌ آقاي‌ گورباچف‌، سفري‌ به‌ روسيه‌ کردم‌ و مذاکرات‌ خيلي‌ طولاني‌ و وسيع‌ داشتيم‌ و در بسياري زمينه‌ها تفاهم نامه‌هايي بين‌ ما منعقد شد كه بعضي‌ از آنها تاكنون نيز در حال‌ اجراست‌ كه از جمله آنها نيروگاه‌ بوشهر است‌. البته‌ از طرفي‌ هم‌ روس‌ها تحت‌ فشار آمريکا هستند. منافعي‌ در روابط‌ با آمريکا دارند. گاهي‌ فشار آمريکا حرکت‌ روسيه‌ را کُند مي‌کند. امّا هيچ‌ وقت‌ اين‌ حرکت‌ قطع‌ نشده‌ و برنامه‌هايمان‌ ادامه‌ دارد.
 
چون‌ روسيه‌ هم‌ بعد از فروپاشي‌ دچار مشکلات‌ جدّي‌ شد كه هنوز هم بخشي از آن ادامه دارد. به عبارت ديگر، به تبع مشكلاتي كه بين روسيه و امريكا بر سر سپر دفاع ضدموشكي اتفاق افتاده و روس‌ها برخلاف تصور اوليه خود از جمله ذهنيت تعليق سپرضدموشكي بعد از نشست ليسبون و كارآمدي طرح ناتو (كه راه‌حلي را براي اين مشكل ارائه مي‌داد)، هنگامي كه به صورت جدي‌تر وارد مذاكرات شدند، متوجه شدند كه واشنگتن به هيچ وجه حاضر به دست كشيدن از سپر دفاع ضدموشكي نيست و در  عمل تمام راه‌حل‌هايي كه به روسيه ارائه مي‌شود با حفظ ملاحظات آمريكا در اين موضوع است. روسها به اين درك رسيدند كه اين راه‌حل‌ها در عمل براي كاهش مخالفت‌هاي روسيه در دستور امريكا قرار گرفته و اساساً ماهيت تعويقي و تعليقي دارد، نه منفعت.

مقامات كرملين بنظر مي رسد به اين نتيجه رسيدند كه بيش از اين ضرورتي ندارد كه «ترمز» روابط با ايران را همچنان حفظ كنند و احتمالاً همين مسئله، عاملي براي بهبود روابط تهران- مسكو بوده است. نكته ديگر، بحث انتخابات رياست‌جمهوري در روسيه است. اين انتخابات يكي از عواملي است كه بر مواضع مقامات كرملين در حوزة سياست خارجي و در قبال ساير كشورها تأثير مي‌گذارد. روابط ايران و روسيه نيز از اين تأثيرات مستثني نيست، چرا كه دولت روسيه و به ويژه آقاي پوتين براي پيروزي در اين انتخابات نياز به اتخاذ و نمايش مواضع ضدامريكايي و نشان دادن استقلال عمل در سياست خارجي دارد.

لذا به نظر من اين يك واقعيت است، كه هم طرف روس و هم طرف ايراني به آينده روابط اميدوار شده و در اين مسير گام برداشته‌اند. موضوعات جديدي براي رايزني و گفتگو بين دو كشور وجود دارد كه از اين جمله مي‌توان به موضوع سوريه و فشارهاي داخلي و خارجي بر اين كشور اشاره كرد. اين روندها نشان مي‌دهد كه بايد تحولي در روابط تهران- مسكو شروع شود و اين تحولات صرفاً به حرف و انديشه محدود نشود. اقدام بعدي، طرح جديد روسيه براي حل موضوع هسته‌اي ايران موسوم به طرح گام‌به‌گام است. مواضع مقامات كرملين از جمله آقاي لاوروف در ديدار با‌ آقاي صالحي نشان دهندة اين است كه طرف روس از موضع ابتكار و با نگاهي مثبت مي‌خواهد وارد موضوع هسته‌اي ايران شود و در واقع بر آن است تا قدمي عملي براي حل اين موضوع بر دارد.

البته روسيه هم مثل غربي‌ها نگران قدرت يافتن ايران در جهت دسترسي به سلاح هسته‌اي در صورت ضرورت است. از نگاه طرف روس، هم در غرب و هم در طرف ايراني، تمايلي براي حل اين مسئله مشاهده شده است. به عبارت ديگر، دو طرف با درك ناكامي راه‌حل‌هاي گذشته ممكن است از راه‌حل جديد استقبال كنند. لذا، طرح اين ابتكار مسئله‌اي عيني است كه اتفاق افتاده و در آن بحث اعتبار و حيثيت روسيه نيز در ميان است. اما در مورد اينكه چشم‌انداز اين طرح چيست بايد روند تحولات را رصد كرد. همان طور كه اشاره كردم، تحول در روابط ايران و روسيه در حوزة اقتصادي و ديپلماتيك قابل لمس است و طرح گام‌به‌گام كه خيلي مهم است، نيز ارائه شده و در جريان است.

البته در برخي مواقع روس‌ها به تعهدات خود عمل نكرده و مشكلاتي را برايمان ايجاد و اعتمادمان را ضعيف كرده‌اند، ولي در مجموع مي توان گفت: در دوره‌اي كه نظام بين‌الملل به شكل نظام يك-چندقطبي است (شرايط فعلي)، هيچ يك از بازيگران نمي‌توانند رابطه خود با كشور ديگر را بدون توجه به ملاحظات قدرت اصلي اين نظام تنظيم كنند. چرا كه اين ساختار الزامات خاص خود را به دنبال دارد. براي روسيه نيز در روابط با ايران، طبيعتاً اين فاكتور وجود دارد و همچنان كه اشاره كردم اين عامل بر روابط تمام كشورهاي فعال در اين نظام تأثيرگذار است.

در اين بين، ممكن است حوزه‌هايي وجود داشته باشد مثل حوزه‌هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كه كمتر تأثير بپذيرد، اما روابط كشورها در خيلي از حوزه‌هاي ديگر مثل حوزه‌هاي سياسي، امنيتي و تجاريِ حساس مثل تكنولوژي‌هاي حساس، دومنظوره و نظامي، به طور طبيعي متأثر از روابط با قدرت برتر نظام يك-چندقطبي است. لذا، واقعيت اين است كه روابط روسيه و امريكا بر روابط مسكو با تهران تأثير دارد، كما اينكه بسياري از جوانب روابط ايران و روسيه به خاطر مؤلفه‌اي به نام امريكا با تغييراتي مواجه شده كه از اين جمله مي‌توان به مخالفت هر دو كشور با نظام تك‌قطبي بين‌المللي و مخالفت واشنگتن با دست‌يابي ايران به فن‌آوري‌هاي پيشرفته اشاره كرد.

تحت اين شرايط، بايد پذيرفت كه روسيه نمي‌تواند بازي مستقلي در موضوع پروندة هسته‌اي ايران داشته باشد، چرا كه اين موضوع يك «پكيج» است و نهادها و كشورهاي درگير در اين پرونده، چه در شوراي امنيت سازمان ملل و چه در سازمان بين‌الملل انرژي اتمي، استقلال عمل روسيه را بر نمي‌تابند. بايد به اين نيز توجه داشت كه مسائل حول موضوع پروندة هسته‌اي ايران دوجانبه نيست و اساساً ماهيتي چندجانبه دارد. اين در حالي است كه در برخي روابط دوجانبه نيز استقلال عمل مفهومي كاملاً نسبي و وابسته به شرايط و در برخي مقاطع غيرممكن دارد.

به هر حال، بازي روسيه در پروندة هسته‌اي ايران مستقل نيست، اما اين به اين معنا نيست كه اين كشور توان ابتكار عمل در اين موضوع را نداشته باشد و به اين معنا نيز نيست كه اين بازي بخشي از بازي غرب است و روسيه دنباله‌روي بازي غربي‌ها است. واقعيت اين است كه بازي روسيه، بازي‌اي با ملاحظة همة بازيگران ديگرِ درگير در پرونده هسته‌اي ايران است. چه نهادهاي بين‌المللي، چه نُرم‌ها و هنجاري‌هاي حول اين مسئله و چه قدرت‌ها و كشورهاي ديگري كه با اين پرونده مرتبط هستند. مقامات مسكو نيز هيچ‌گاه رد نكرده‌اند كه مسائل حول مسئله هسته‌اي ايران پيچيده و چندجانبه است.
 

ـ با توجه به نقدهاي جدي‌اي كه در كشور نسبت به سياست خارجي ايران در قبال روسيه وجود دارد، نقدهايي كه هم افكار عمومي و هم محافل دانشگاهي و علمي را در برمي‌گيرد، جناب‌عالي اصولاً چه جايگاه و ظرفيتي براي روسيه در سياست خارجي ايران قائل هستيد؟ آيا مي‌توان به حمايت‌هاي بين‌المللي روسيه از ايران به دليل سياست‌هاي مهارگونه غرب تكيه نمود؟

روابط ايران و روسيه در دوران پس از فروپاشي شوروي فارغ از ضرورت‌هاي ناشي از همجواري جغرافيايي، سوابق تاريخي و نيازهاي اقتصادي، به دليل موقعيت ويژه‌اي که هر يک از دو کشور در عرصه سياست بين‌الملل دارند، از سوي محافل بين‌المللي مورد توجه خاصي قرار داشته است. بر مبناي اين اهميت در سطح کارشناسان و حتي سياستمداران در ايران و روسيه اين گمان به طور جدي شکل گرفته است که روابط دو کشور علي‌رغم نيازي که به يکديگر در سطوح تاکتيکي و استراتژيکي دارند، در سطح مناسبي از همکاري و همسويي بين‌المللي، منطقه‌اي و دوجانبه قرار ندارد. به عبارت ديگر ميان جايگاه (وضع موجود) دو کشور در سياست خارجي يکديگر و ارزش آنها (وضع مطلوب) در سياست خارجي هم شکاف وجود دارد. در شکل‌گيري چنين وضعيتي به نظر مي‌رسد که سه عامل نقش اساسي را ايفا مي‌کنند:

1- عامل غرب

روسيه به عنوان کشوري که طي هفتاد سال حاکميت کمونيست‌ها، رهبري جرياني را بر عهده داشت که غرب در مفهوم فرهنگي، سياسي و اقتصادي آن را با چالش‌هاي جدي مواجه ساخت و ايران به عنوان کشوري که پس از پيروزي انقلاب اسلامي، آغازگر، الهام‌بخش و پرچم‌دار جرياني بوده است که تحت عنوان جريان بازخيزي اسلام، استيلاي فرهنگي و سياسي غرب را به چالش طلبيده است، هر يک به تنهايي موضوع پيچيده و غامضي براي غرب تلقي شده و بالتبع روابط ميان آنها نيز با دخالت‌هاي گسترده غرب و به طور مشخص ايالات متحده آمريکا همراه بوده است.

2- ترديد و نااطميناني متقابل

پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، سياست خارجي فدراسيون روسيه همواره در فضايي از ابهام، ترديد و عدم قطعيت دنبال شده است. اين وضعيت هم در روابط روسيه و غرب و هم در روابط روسيه و ايران کم و بيش قابل مشاهده است. به يک تعبير، ترديدآميز بودن فضاي روابط ايران و روسيه در وهله نخست و در سطح کلان ناشي از ترديد اساسي روس‌ها در تعريف جايگاه خود در وضعيت جهاني و در وهله بعد ناشي از ترديد روس‌ها نسبت به اهداف و جهت گيري‌هاي کلان جمهوري اسلامي ايران است. در سال‌هاي گذشته روس‌ها در تعريف جايگاه خود در برابر غرب بين موضع يک رقيب استراتژيک يا يک شريک مهم در نوسان بوده‌اند و به همين دليل، تحت شرايطي تعامل با جمهوري اسلامي ايران (و يا حداقل نمايش آن) براي آنها از اهميت زيادي برخوردار بوده است.

از سوي مقابل، در جمهوري اسلامي ايران نيز علي‌رغم سياست‌هاي کاملاً آشکاري که در مورد روابط با آمريکا (که تعيين کننده جايگاه و موقعيت ايران در نظم جاري جهاني است) وجود دارد، از يک سو، به دليل ترديدهاي روسيه و از سوي ديگر به دليل ترديدهاي داخلي در مورد ميزان پايبندي و توانمندي روسيه در برآورده‌سازي نيازهاي استراتژيک ايران، هيچگاه اعتماد و همکاري کاملي با روسيه وجود نداشته است.

3- فقدان مابه‌ازاهاي عيني

در ربع قرن گذشته ايران و روسيه با وجود برخي الزامات منطقه‌اي و بين‌المللي نتوانسته‌اند، ما‌به‌ازاهاي عيني متناسبي را در روابط اقتصادي و تکنولوژيک دو جانبه تعريف و يا ايجاد کنند. مهمترين کالايي که ايران براي عرضه به کشورهاي ديگر در اختيار دارد (انرژي) براي روس‌ها فاقد جذابيت است و از سوي مقابل بسياري از کالاها و تکنولوژهاي روسي نيز همواره آخرين گزينه براي طرف ايراني بوده است. آنچه مهم است اين است که روسيه يک قدرت بزرگ جهاني است و نسبت به جايگاه خود در نظام بين‌الملل احساس مسؤوليت مي‌کند. مسؤوليت بين‌المللي قدرت‌هاي بزرگ در حال حاضر عبارت از اين است که گردش اقتصادي جهاني را حفظ کنند. به‌ويژه بعد از بحران اقتصادي جهاني، همکاري در اين خصوص بين‌ قدرت‌ها بسيار چشم‌گيرتر شده است. در خصوص امنيت جهاني نيز روس‌ها به عنوان يکي از پنج عضو دائم شوراي امنيت مسئوليت‌هايي براي خود قائل هستند.
 
روس‌ها مي‌دانند که اگر بخواهند به‌ ‌عنوان يک قدرت بزرگ باقي بمانند بايد به اين دو مورد توجه خاصي داشته باشند. جمهوري اسلامي ايران در دو موضوع با روس‌ها در سطح منطقه‌اي همکاري داشت که هر دو مورد  تجربه‌هاي نسبتاً موفقيت‌آميزي به شمار مي‌آيند. موضوع نخست همکاري‌هاي دو کشور در زمينه ايجاد آشتي ملي در تاجيکستان بود که اگر همکاري و تعامل ايران با روسيه نبود، امکان برقراري آشتي ملي در تاجيکستان ميسر نمي‌شد.

موضوع ديگر همکاري تهران و مسکو در مسئله افغانستان بود که شرايط را در افغانستان تغيير داد. جريان افراطي طالبان با همکاري عربستان، امارات و پاکستان، حداقل بخش عمده‌اي از افغانستان را به تسلط خود درآورده بودند، امري که با سکوت يا حمايت غربي‌ها و امريکايي‌ها همراه بود. با نگاهي به نقشه افغانستان مي‌توان گفت تا پيش از حادثه ١١ سپتامبر، فقط بخشي از ولايت تخار و بخشي از ولايت بدخشان در کنترل سياسي-نظامي دولت افغانستان بود و بقيه کشور سقوط کرده بود و تحت کنترل طالبان قرار داشت. در نتيجه با همکاري‌هاي مؤثر و نزديک تهران و مسکو و سپس هند مثلث تهران-مسکو-دهلي تشکيل شد و شرايط افغانستان تغيير کرد.

همان طور كه اشاره كردم، بايد به اين موضوع عنايت داشت كه هرچند روسيه در موضوع هسته‌اي ايران تلاش دارد خود داراي موضع و ديدگاه‌ مستقل و مهم‌تر از همه سبك و روشي نه تنها در اين موضوع بلكه، در قبال فعاليت‌هاي هسته‌اي كشورهاي مختلف داشته باشد، ولي سياست‌هاي اين كشور نمي‌تواند از سياست‌هاي جهاني قدرتهاي اروپايي وآمريكايي نيز تأثير نپذيرد لذا وقتي مسكو وارد موضوع هسته‌اي ايران مي‌شود، به دنبال آن است كه نه تنها موضع و ديدگاه‌هاي خود را حفظ و تقويت نمايد، بلكه شايد سعي كند با يك ابتكار عمل طرفين را به هم نزديك كرده و مشكلي را حل نمايد.
 
آنچه كه از طرح گام‌به‌گام نيز منتشر شده، روسيه سعي دارد نشان دهد كه به دنبال آن نيست كه يك طرف را به طرف ديگر بفروشد. مثل اينكه ايران در مسائلي چون بحران قره‌باغ، تاجيكستان و سوريه ورود پيدا مي‌كند. حال، ممكن است اين ابتكار به نتيجه مطلوب برسد يا نرسد، كه اين مسئله به مجموعه عواملي بستگي دارد كه شايد خيلي ربطي به پيشنهاد دهنده نداشته باشد. در موضوع هسته‌اي ايران، نقش روسيه هرچند گاهي كاسب‌كارانه بوده و پس از معامله‌اي با غرب نزديك شده، اما توانسته تعديلي درخواسته هاي غرب هم ايجاد كند. 
 

ـ ديدگاه رايجي در كشور وجود دارد مبني بر اينكه روسيه با درك محدوديت‌هاي بين‌المللي اعمال شده از سوي غرب عليه ايران، قصد سوء استفاده سياسي از روابط با ايران را دارد، در حالي كه اگر ايران حسب منافع ملي خود با روسيه اقدام به رقابت با اين كشور در برخي حوزه‌ها مي‌كرد. وزن تهران در سياست خارجي مسكو سنگين‌تر مي‌شد. ديدگاه جناب‌عالي در اين باره چيست؟

 

رويدادهاي اخير نشان داد که روابط ايران و روسيه آن‌گونه که تصور مي‌شد از استحکام کافي برخوردار نيست و در شرايط شکننده‌اي قرار دارد. اگرچه تحليل‌گران و افکار عمومي داخلي ماهيت دوگانه سياست خارجي روسيه را مهمترين دليل اين شکنندگي مي‌دانند، اما پيش از آنکه بخواهيم روس‌‌ها را متهم به هر صفت يا رفتاري بکنيم، بايد ديد که نوع نگرش و سياست‌هاي ايران نسبت به همسايه شمالي خود تا چه اندازه مبتني بر واقعيت‌ها و تا چه اندازه مبتني بر فضاي ذهني خودساخته بوده است.

پرسش اين است که آيا بايد وضعيت فعلي در روابط دو کشور را تماماً محصول سياست خارجي مزورانه روس‌ها دانست يا اينکه برداشت‌هاي نادرست و غيرواقع‌بينانه ما از سياست جهاني در دوره پس از جنگ سرد نيز در شکل‌گيري اين وضعيت مؤثر بوده است؟ شواهد حاکي از آن است که فارغ از ماهيت چندگانه سياست خارجي روسيه، شايد نوع رويکرد ايران به روابط با اين کشور نيز با مشكل مواجه بوده است.

 

در بحث آسيب‌شناسي روابط ايران با روسيه چند نکته قابل ذکر است:

روابط ايران با روسيه در دوره جديد از آغاز متأثر از شرايط خاص ايران در سطح بين‌المللي از يك‌ سو و تغييرات سياسي ايجاد شده در روسيه از سوي ديگر بوده و به همين دليل در گسترش و تداوم آن الزاماً روندي منطقي طي نشده است. حداقل مي‌توان گفت که شکل موجود رابطه ‌ايران و روسيه بر مبناي انتخاب استراتژيک ايران نبوده است. روابط جديد ايران و روسيه در شرايطي شکل گرفت که جمهوري اسلامي ايران به دليل دشمني‌هاي ايالات متحده با فشارهاي متعددي مواجه بود و همکاري با کشورهايي مانند روسيه براي ايران مي‌توانست از اهميت زيادي برخوردار باشد. متأسفانه سابقه اشغال افغانستان توسط شوروي سابق خاطره بدي بر اذهان مردم ايران از روس‌ها به جاي گذاشت به هرحال در شرايط موجود اغلب فراموش مي‌شود که رابطه ايران با روسيه در چنين وضعيتي شکل گرفت. بديهي است که روابط شکل‌يافته در شرايط خاص از ويژگي‌ها و الزامات خود برخوردار است و بايد بر مبناي منطق خاص خود مورد توجه و تحليل قرار گيرد.

 

يکي از آسيب‌هاي سياست خارجي ايران در سال‌هاي اخير گرايش به سياه و سفيد ديدن کشورها بوده است. در مورد روسيه نيز به نظر مي‌رسد که در جريان تحولات اخير تحليل‌ها به سمت اين موضوع سوق پيدا کرده‌اند که روس‌ها از سمت سفيدي به سمت سياهي رفته‌اند. در حالي که بايد پذيرفت که بسياري از کشورها مي‌توانند در فضاي خاکستري قرار داشته باشند و اين نوع رفتار ماست که مي‌تواند آنها را به سمت سفيدي يا سياهي سوق دهد. اين حالت بدترين حالتي است که مي‌تواند در روابط با روسيه رخ دهد.

 

مشکل ديگر در رويکرد ايران نسبت به روسيه، برابر قرار دادن قدرت اين کشور با شوروي است. در روسيه علي‌رغم اينکه نمادهاي شوروي هنوز اهميت زيادي دارند و روس‌ها به دنبال ايجاد يک روسيه قدرتمند هستند، اما بحث بازگشت به شوروي کاملاً منتفي است، زيرا نه قانون اساسي، نه ساختارهاي موجود و نه ترسيم چشم‌انداز آينده، هيچ‌کدام اجازه بازگشت به گذشته را نمي‌دهد. با اين حال، بسياري در ايران هنوز از روسيه تصور شوروي را در ذهن دارند و انتظار دارند روسيه مانند دوران شوروي در نظام بين‌الملل عمل کند.

مشکل بعدي توهم ايجاد يک جبهه بين‌المللي است. مقامات روس بارها اظهار داشته‌اند که ما متحد استراتژيک نداريم، اما اين موضوع در ايران چندان جدي گرفته نشده است. به‌عبارت ديگر، عدم درک دقيق از نظام بين‌المللي باعث شده است که اين تصور در ايران ايجاد شود که نظام بين‌الملل واقعاً نظامي متکثر است. نظام بين‌الملل در بهترين وضعيت، نظامي يک- چندقطبي است؛ يعني در اکثر موضوعات نظامي و استراتژيک يک قطب و در برخي موضوعات دو يا سه قطب حضور دارد. با اين حال، نظام بين‌الملل بيشتر تک‌قطبي است و اين موضوع مفهوم ايجاد جبهه بين‌المللي را محدود مي‌کند. بحث اتحادناپذيري در اکثر اسناد امنيت ملي، اظهارات و رفتارهاي روسيه کاملاً قابل درک است. در واقع وقتي روسيه حاضر نيست با بلاروس وارد اتحاد استراتژيک شود، ايران جاي خود را دارد. نتيجه اين درک غلط از سياست خارجي روسيه آن بوده است که به انتظارات غير واقعي از اين کشور دامن زده بشود.

 

عدم درک درست از سياست خارجي روسيه از جمله مشکلات ديگر در روابط تهران و مسکوست. روس‌ها در دکترين سياست خارجي خود تحت عنوان سند تدبير سياست خارجي يا سند مفهوم سياست خارجي اولويت‌هاي خود را بيان کرده‌اند. بر اساس اين دکترين، ايران اولويت پنجم سياست خارجي روسيه است. از طرفي در بحث تهديدات غيرمستقيم نيز ايران به عنوان يک تهديد غير مستقيم مطرح مي‌شود. حتي در آخرين سند صراحتاً گفته شده است که ايران هسته‌اي تهديدي امنيتي براي روسيه است.

روسيه را مي‌توان به عنوان يکي از کشورهاي تأثير‌گذار در جهان و منطقه به‌شمار آورد. شناخت نوع رابطه اين کشور با ايران، همواره از اهميت بسزايي برخوردار است. در ساليان متوالي، چه قبل از فروپاشي شوروي و چه پس از آن، سياست خارجي روسيه همواره در فضايي از ابهام، ترديد و عدم‌قطعيت دنبال شده با اين تفاوت که در قبل از فروپاشي، شوروي قدرت‌طلبي (رئاليسم کلاسيک)، ارزش‌ها و هويت‌ها (ساختارگرايي) را محور مناسبات بين‌المللي خود قرار داده بود و بعد از تغيير در ساختار سياسي اين کشور، روسيه منفعت‌محوري و مسئله امنيت را جايگزين ساختارگرايي کرده که اين امر با رهيافت تاريخي کاملا مشهود است. در روابط ايران با اين کشور مسائل متعددي همچون نيروگاه بوشهر، تعيين رژيم حقوقي درياي خزر، خطوط انتقال نفت و گاز، سامانه موشکي اس 300 اختلافات و بحث هاي بسياري را برانگيخته و نحوه برخورد روسيه با اين مسائل، اين شائبه را تقويت کرده که اين کشور در روابط با ايران، رفتاري فاقد صداقت و به‌شدت منفعت‌طلبانه را دنبال مي‌کند.
 
همواره روس‌ها در تعريف جايگاه خود ميان کشورهاي غربي بين يک رقيب استراتژيک يا يک شريک مهم در نوسان بوده‌اند و زماني که طرف روس به عنوان رقيب استراتژيک غرب نقش ايفا کند تعامل با ايران يا حداقل وانمود به آن را در دستور کار قرار داده و هرگاه نقش اين کشور به عنوان شريکي مهم با غرب مطرح شود، عکس اين حالت صادق است. براي اثبات اين ترديد و ابهام و عدم‌ثبات سياست خارجي روسيه نسبت به ايران مي‌توان به اين موضوع اشاره کرد که در گذشته نه‌چندان دور اين کشور به عنوان شريک اتمي و نظامي ايران نگريسته مي‌شد و بعضا در دوره تحريم صنعت نفت و گاز از سوي آمريکا و غرب جانب ايران را رها نمي‌کرد، اما در حالي که با پيش‌نويس قطعنامه‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل مخالفت مي‌کرد، ولي عملا در هنگام تصويب نهايي قطعنامه‌ها مشارکت مي‌کرد. بر اساس اين رفتار دوگانه در چند سال اخير، به‌رغم نياز و منافع مشترک و با وجود برخي الزامات منطقه‌اي و بين‌المللي، ايران و روسيه نتوانسته‌اند روابط متناسب دوجانبه با ثباتي در زمينه‌هاي سياسي، اقتصادي و امنيتي برقرار کنند.

از دو سال پيش تا‌کنون روابط ايران و روسيه به سردي گراييد و اين رفتار نشانه آن است که نگرش جديدي در سياست خارجي روسيه در حال شکل‌گيري است و علت اين تفاوت را بايد در تغيير ساختار سياسي دولت فعلي جست‌وجو کرد. پوتين و نخبگان طرفدار او که طيف سنتي و سوسياليسم هستند با توجه به منافع مشترک بين ايران و خود معتقدند که روابط روسيه با ايران بايد دوستانه و نزديک باشد. آنها کوشيده‌اند روابط اين دو کشور را با توجه به نيازهاي امنيتي مشترک سازماندهي کنند، اما با تغيير ساختار سياسي دولت روسيه، سياست خارجي اين کشور نيز در رابطه با ايران تغيير کرد و سياست خارجي روسيه به سمت همکاري با غرب چرخيد. تفکر سياست خارجي روسيه بر اين پايه است که روسيه به ‌منظور توسعه اقتصادي و منافع ملي خود نيازمند ايجاد روابط بهتر با دنياي کاپيتاليسم، آمريکا و اتحاديه اروپاست.
نظرات بینندگان