arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۶۳۳۲
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۲۳ - ۱۴ آذر ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۵۳: در اثر ریزش سالن فرودگاه مهرآباد نزدیک شصت نفر فوت شدند

خبر رسید که [سقف] سالن بزرگ فرودگاه مهرآباد که بیست سال پیش ساخته شده فروریخت و نزدیک شصت نفر تلف شده‌اند. خیلی باعث تعجب شد. به شاهنشاه گزارش عرض کردم. خیلی اوقات تلخ شدند. عرض کردم: «بهتر است علیاحضرت شهبانو به مهمانی فستیوال امشب تشریف نبرند.» فرمودند: «به خودشان عرض کن.» عرض کردم: «شهبانو قبول فرمودند.»/ ... معلوم شد باز شهبانو تغییر عقیده داده و به فستیوال تشریف خواهند برد. جای تعجب من شد!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۵۳: در اثر ریزش سالن فرودگاه مهرآباد نزدیک شصت نفر فوت شدندپس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

 

صبح روی زمین برف خوبی نشسته بود چون از نصف شب برف باریده به همین علت فرودگاه تهران بسته بود و من نتوانستم به مشهد مشرف شوم. جریان را با تلفن عرض کردم. فرمودند: «بیا کاخ». خوب شد دیشب کارهای امروز را به هر حال مرتب کرده بودم. اول نامه سفیر انگلیس را تقدیم کردم. چون ضمائم مفصل داشت مدتی طول کشید تا خواندند. فرمودند، نظری ندارم. مطالب همان است که حضورا به سفیر انگلیس و لیور دیروز گفتم. بقیه مطالب جاری بود. عرض کردم من‌جمله تلگراف سفیر شاهنشاه آریامهر، اصلان افشار، در بن که شرح داده بود کویتی‌ها با چه افتضاح و چه قیمت قسمتی از سهام دایملر بنز را خریدند. هم خود را مفتضح کردند و هم دولت آلمان را ناراضی کردند. چند عرض خصوصی راجع به اشخاص هم کردم که بعد پشیمان شدم. چون فکر کردم مبادا شاهنشاه خیال بفرمایند که من در این عرایض نظر شخصی هم داشته‌ام. چه باید کرد؟ شاه باید ظنین باشد ولو به مخلص‌ترین اشخاص زیرا الملک عقیم است. اما روی هم رفته شاهنشاه خوشحال بودند.

بعد مرخص شدم. باز هم برف به شدت می‌بارید، به این جهت دفتر نرفتم. منزل آمده لباس اسکی پوشیدم و یک ساعتی در برف به گردش رفتم. خیلی عالی بود و احساس کردم که دارم جوان می‌شوم!

بعدازظهر منزل ماندم. قدری با نوه‌ها بازی کردم و بقیه تمام کار کردم. باز هم برف می‌بارید. عصری اتفاق غریبی افتاد. خبر رسید که [سقف] سالن بزرگ فرودگاه مهرآباد که بیست سال پیش ساخته شده فروریخت و نزدیک شصت نفر تلف شده‌اند. خیلی باعث تعجب شد. به شاهنشاه گزارش عرض کردم. خیلی اوقات تلخ شدند. عرض کردم: «بهتر است علیاحضرت شهبانو به مهمانی فستیوال امشب تشریف نبرند.» فرمودند: «به خودشان عرض کن.» عرض کردم: «شهبانو قبول فرمودند.»

گزارشی دیگر از سفیر انگلیس رسید. آن را دو ساعتی بعد از این گزارش با نظرات خودم راجع به این قضیه عرض کردم که جوابی مرحمت کردند. معلوم شد باز شهبانو تغییر عقیده داده و به فستیوال تشریف خواهند برد. جای تعجب من شد!

فراموش کردم بنویسم، صبح هنگام شرفیابی از این‌که عرض کردم در شیراز باران نمی‌بارد، شاهنشاه باز هم اوقات تلخ شدند. باری حالا نزدیک نصف شب است هنوز برف می‌بارد. تقریبا سی سانتی‌متر نشسته است.

نخست‌وزیر اسرائیل که قرار بود امروز وارد شود نرسید چون فرودگاه تهران بسته بود (به علت برف سنگین). شاید فردا صبح زود برسد.

نظرات بینندگان