arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۶۳۴۹
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۰۰ - ۱۵ آذر ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۴ آذر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: ناطق نوری و حسن روحانی از عدم انعکاس اخبار خودشان در صداوسیما گله داشتند

شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. دربارة معاملات با کره شمالی و قطعنامه سازمان ملل در خصوص حقوق بشر مذاکره و تصمیم‌گیری شد. آقای ناطق نوری [رئیس مجلس‌شورای اسلامی] و آقای دکتر [حسن] روحانی، [دبیر شورای عالی امنیت ملی]، از عدم انعکاس اخبار خودشان در صداوسیما گله داشتند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۴ آذر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: ناطق نوری و حسن روحانی از عدم انعکاس اخبار خودشان در صداوسیما گله داشتند

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود

به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۴ آذر 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

به آقاجلال گفتم سقف اتاق را ترمیم کنند. تا ساعت نُه و نیم صبح کارها را انجام دادم. مصاحبه‌ای دربارة کارهای شورای عالی انقلاب فرهنگی نمودم.[۱] وزیر نفت آمد. گزارش اجلاس اوپک و برنامه‌های سال ۱۳۷۲ و پیش فروش نفت را داد.

دکتر [علی اکبر] ولایتی، [وزیر امورخارجه] آمد. گزارش جلسه سازمان اکو و سازمان کنفرانس اسلامی در جده را داد. عصر [آقای سیدحسین مرعشی]، استاندار کرمان آمد. در خصوص تأسیس شرکت هواپیمایی برای خیریه مولی‌الموحدین (ع)، از محل طلب‌هایمان از مصر استمداد کرد.

شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. دربارة معاملات با کره شمالی و قطعنامه سازمان ملل در خصوص حقوق بشر مذاکره و تصمیم‌گیری شد. آقای ناطق نوری [رئیس مجلس‌شورای اسلامی] و آقای دکتر [حسن] روحانی، [دبیر شورای عالی امنیت ملی]، از عدم انعکاس اخبار خودشان در صداوسیما گله داشتند.

در راه خانه خبر دادند که جدارکارگاه ساختمان ایستگاه مرکزی متروی تهران [در میدان امام خمینی (ره)]، فرو ریخته و یک ماشین و یک موتورسیکلت سقوط کرده است. چند نفر کشته و مجروح دارند.

 

سال ۱۳۷۲

برای شرکت در جشن روز مادر در هفته زن، همراه عفت از خانه به ورزشگاه آزادی رفتیم. قبل از شروع برنامه، در اتاق مجاور، آقای عجایبی، معاون وزیر کار، کارگران نمونه زن را معرفی کرد. جوایزشان را دادم و از همه احوال‌پرسی کردم. در سالن دوازده هزارنفری، اجتماع باشکوهی از خانم‌ها بود؛ بیشتر بسیجی و فرهنگی کارگر بودند. شور و احساسات خوبی داشتند. مرتباً کف می‌زدند. سوت هم گاهی می‌کشیدند و صلوات و شعار کم داشتند.

بعد از سرود و خیرمقدم و گزارش خانم [شهلا] حبیبی، [رئیس دفتر امور زنان ریاست ‌جمهوری]، سخنرانی کردم[۱] و نمایش تصویرسازی با حقیقت‌های انسانی که لابد برای خودشان خیلی جالب است، ولی محدودیت‌هایی هم دارند.

به دفترم رفتم. [آقای عوض اوویچ]، سفیر جدید ترکمنستان برای تقدیم استوارنامه آمد. سپس [آقای بوریس شیخ مرادُف]، معاون رئیس ‌جمهور ترکمنستان آمد و نامه آقای نیازُف را آورد که خبر داده بود، اجلاس [تعیین رژیم حقوقی دریای] خزر، به خواست روسیه عقب‌افتاده و مسأله مرزهای ترکمنستان، در اجلاس سران مشترک‌المنافع مطرح نمی‌شود. اعلان کرده بود که به زودی به ایران می‌آید.

سپس [آقای رسول قلی اُف]، رییس مجلس آذربایجان که معاون رئیس ‌جمهور است، همراه با آقای حسن‌اُف وزیر امورخارجه‌شان آمدند. اطلاع دادند که سیاست‌شان این است که در آینده، با عملیاتی وسیع بخشی از خاک آذربایجان را از ارامنه پس بگیرند و سپس از موضع قدرت برای صلح مذاکره ‌کنند و می‌پذیرند که قره‌باغ دست آنها باشد. از ما برای اسلحه و راه و تبلیغات و کارهای سیاسی و اطلاعاتی کمک خواستند.

عصر مصاحبه‌ای برای افتتاح شبکه سوم [سیما] انجام دادم.[۲] در دولت بحث بودجه سال ۷۳ را شروع کردیم. شب میهمان رهبری بودم. دربارة برنامه و بودجه و ارز و نفت و آذربایجان مذاکره کردیم. آقای آقازاده، [وزیر نفت]، اطلاع داد که با وزیران نفت عربستان و کویت، در مورد اقدام اوپک برای اصلاح قیمت نفت، تلفنی مذاکره کرده است؛ قرار شده بعداً جواب بدهند. آقای محلوجی، [وزیر معادن و فلزات]، اجازه گرفت برای قرارداد فروش سنگ و تأسیس کارخانه سنگ به ترکمنستان برود.

 

سال ۱۳۷۳

دیشب اولین برف زمستانی در تهران بارید و تا ساعتی از روز هم ادامه داشت. در مسیر دفتر، به خاطر عدم آمادگی اتومبیل‌ها و لغزندگی خیابان، خیلی معطل شدیم.

اولین ملاقات هم که [آقای عبدالکبیر العلوی‌المدغری]، وزیر فرستاده پادشاه مراکش بود، به همین دلیل با تأخیر آمد. نامه دعوت ملک حسن را برای شرکت در اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در مراکش آورد؛ صریح رد نکردم و گفتم باید وقت‌مان را تنظیم کنیم و به خاطر تغییر زمان کنگره، برنامه کارمان را باید تنظیم مجدد نماییم.

[آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. گزارش تکمیل کارخانه دوده صنعتی اهواز و تکمیل فاز جدید بازسازی پالایشگاه آبادان را داد که ظرفیت آن چهارصدوپنجاه هزار بشکه در روز شده است. دکتر حبیبی آمد. محدوده مورد نیاز اقامتگاه میهمانان در سعدآباد را و بعضی از ارقام بودجه را مشخص کردیم.

جمعی از نمایندگان مشهد، همراه [آقای اسماعیل مفیدی]، استاندار آمدند. برای تراموای مشهد و کارهای عمرانی دیگر و موافقت با وضع عوارض جدید بر شکرهای تولیدی و بلیت‌های مسافران قطار و هواپیما و تخت‌خواب هتل‌ها، استمداد کردند.

ظهر بستگان عفت در دفترم ناهار بودند. در جلسه هیأت دولت، بحث بودجه ۱۳۷۴ را تمام کردیم. از سقف برنامه، کمی بالا زد. به خانه آمدم. فاطی و بچه‌هایش بودند. خبر داد که دزد منزلش را پیدا کرده‌اند.

 

سال ۱۳۷۴

مراسم معرفی و اعطای جوایز دانشجویان ممتاز را داشتیم که ۲۳ نفر از پنج دانشگاه انتخاب شده بودند و بیشتر از ایثارگران بودند؛ چون به ایثار و تعهد هم امتیاز می‌داده‌اندکه دانشجویان غیرایثارگر از این محورها، استفاده کمتری دارند. سه زن هم در بین آنها بود.

ستاد تنظیم بازار جلسه داشت. آقای [محمدرضا] نعمت‌زاده، مشکلات صنعت را گفت که از ناحیه محدودیت ارز و ریال و صادرات و قیمت‌گذاری دارند؛ چون اغراق و بزرگ‏نمایی کرد، با جواب‌های شدید حضار مواجه شد و نتیجه‌ای نگرفت. قرار شد گروهی بررسی کنند.

ظهر با اخوی محمد در مشهد، تلفنی صحبت کردم. گفت حال حاجیه والده رو به بهبودی است، گرچه زیر نظر است ولی در خانه راحت‌تر از بیمارستان است. تا ساعت چهار بعد از ظهر، کارها را انجام دادم و سپس برای افتتاح فروشگاه زنجیره‌ای رفاه، به مرقد امام رفتیم. فاطی هم همراه من بود. از بخش‌های مختلف و غرفه‌های کالا بازدیدکردم. چند هفته‌ای است که فروش را آغاز کرده‌اند و فعلاً به روزی پنج میلیون تومان رسیده است. آقای [عبدالعلی علی]عسکری، [مدیرعامل شرکت رفاه]، گزارش داد و من هم در اهداف تأسیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای رفاه صحبت کردم.[۱]

از آنجا به فروشگاه بزرگ در دست ساخت توسط شهرداری تهران در حسن‎آباد جنوب تهران رفتیم؛ خیلی بزرگ است، با ده هزار مترمربع بنا، در یک پارک و مرکز فرهنگی و ورزشی که در جنوب تهران، خیلی مفید است. پارکینگ روی سقف و انبار در زیرزمین است و از استخر و سونا بازدید کردیم. مردم منطقه جمع شده بود. از مقابل آنها عبور کردم و به احساسات پاسخ دادم.

سپس برای افتتاح فروشگاه دیگر رفاه در غرب میدان‏آزادی- در سه طبقه فروشگاه و سه طبقه زیرزمین برای انبار و پارکینگ- رفتیم. در تملک بنیاد مستضعفان، با شرکت در سود ۴۵ – ۵۵  درصد بنیاد رفاه تأسیس شده؛ خیلی خوب و جامع است. سپس به پاویون جالب بخش خصوصی در فرودگاه تهران رفتیم که برای مسافران متشخص غیردولتی ساخته‌اند.

به سوی کیش پرواز کردیم. جمعی از بستگان و اعضای خانواده همراه بودند. در مسیر ابر و رعد و برق داشتیم. ساعت نُه و نیم شب به کیش رسیدیم. در پاویون مستقر شدیم. آقای [محمدرضا] یزدان‌پناه، [مدیرعامل سازمان عمران کیش] توضیحاتی داد. کمی کنار ساحل قدم زدم و خوابیدم.

 

سال ۱۳۷۵

جمعی از دانشجویان فارغ‌التحصیل تحت پوشش کمیته امداد آمدند. آقای [حبیب‌الله] عسکراولادی، [نماینده ولی‌فقیه در کمیته امداد]، گزارش داد و از لایحه فقرزدایی دولت تشکر کرد. من هم ضمن ستایش از خدمات کمیته امداد و به‌خصوص کمک به تحصیل ۷۵۰ هزار دانش‌آموز و هزاران دانشجو، توضیحاتی درباره لایحه فقرزدایی و برنامه‌های محرومیت‌زدایی دادم.[۱] مصاحبه‌ای با صداوسیما، برای سفرم به کهکیلویه و بویراحمد و سمیرم داشتم[۲]. از تلویزیون یاسوج هم آمده بودند. نزدیک یک ساعت طول کشید.

آقای محمدجواد لاریجانی، [نماینده تهران، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس و رئیس مرکز تحقیقات فیزیک نظری] آمد. گزارشی از وضع کار تحقیقات در مجلس و مرکز فیزیک نظری و نیز از برنامه کار با آقای ناطق [نوری] برای [انتخابات] ریاست‌جمهوری داد و از سخت‌گیری‌ها در دانشگاه‌ها به اسم اسلامی‌کردن، اظهار نگرانی نمود.

آقای [عزت‌الله] اکبری، نماینده قائم‌شهر آمد. تقاضاهای زیادی برای عمران قائم‌شهر داشت؛ قبلاً در دفتر من‌کار می‌کرد. تا عصر کارها را انجام دادم. از استخر استفاده کردم. سرشب به سعدآباد رفتم. [آقای ادوارد بوآفالی]، فرستاده ویژه [آقای باکیلی مولوزی]، رئیس‌جمهور مالاوی آمد. خواستار کمک به سازندگی کشورش و تقویت حزبش شد؛ قرار است به ایران بیاید.

آقای [برهان‌الدین] ربانی، رئیس‌جمهور افغانستان آمد. از سفر اروپا برگشته است. چند روز در آنجا بوده و سپس دو هفته در فرانسه برای معالجه بوده است. گفت فرستاده آمریکا از او خواسته که با ظاهرشاه ملاقات کند؛ نپذیرفته و گفت ترجیح می‌دهد، اول هرات را و سپس کابل را آزاد کنند. تقاضا دارند که کمک بیشتری بکنیم. پسر و دختر و دامادش همراه او هستند. همسرش در افغانستان و بچه‌های دیگرش در شارجه‌اند. شام میهمان‌شان کردم. قرار است فردا، مشهد و از آنجا به شمال افغانستان بروند. اخیراً قرار شده در مزارشریف مستقر شوند.

نظرات بینندگان