پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:
صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه کاملا سرحال بودند، چون در تمام جنوب و فارس و بنادر بارندگی حسابی شده است. عرض کردم: «جای تعجب است که در مشهد برف نبارید.» تعجب فرمودند: و قدری ناراحت شدند. این قضیه [ریزش سقف] فرودگاه در جهان عجیب صدایی به راه انداخته. از اغلب کشورها تلگراف تسلیت عرض شده بود که جوابها را توشیح فرمودند. خوشبختانه ۱۶ نفر بیشتر تلفات نداشت و ۱۰-۱۲ نفر هم بیشتر زخمی نشدند، چون به علت برف و بسته شدن باند یک ساعت قبل از پایین آمدن سقف اعلان شده بود که تمام پروازها موقوف است. مسافرین و مشایعتکنندگان همه خارج شده بودند و عده بسیار محدودی مانده بودند.
تلگراف کیسینجر را در مورد مذاکرات پکن او عرض کردم. ملاحظه فرمودند: و فرمودند: «جواب بده و تشکر کن.»
نخستوزیر اسرائیل راجع به اینکه مستقیما با مصر کنار بیاید وعدههایی به شاهنشاه کرده است و اینکه شاهنشاه وساطت بکنند هم مورد مذاکره قرار گرفته. عرض کردم: «در قضیه فرودگاه حقیقت این است که از اولین ساعت سانحه شهردار خودش را رساند و بیش از همه کار کرد.» فرمودند: «بچه خونگرم و کاری است، نمیدانی چه قدر دولت میخواست او را عوض کند، من اجازه ندادم. این معنی ندارد که هرکس هر گهی دلش بخواهد بخورد!» عرض کردم: «به نظر میرسد نیکپی، شهردار، مرد درستی هم باشد.» فرمودند: «خودش مرد بسیار درستی هم هست چیزی که هست دستگاه شهرداری خیلی فاسد است و گویا هیچ کاری بدون واسطه نمیگذرد. شهردار هنوز نتوانسته در این زمینه کاری بکند.»
گزارشی از اقبال برای ایجاد پالایشگاه آمریکایی به بوشهر رسیده بود. خواستند ذیل آن اوامری بنویسند، از من سوال فرمودند: که: «چیز عجیبی است، میخواهم بنویسم "دومرتبه" به شک میافتم که با "ط" یا با "ت" بنویسم. گاهی انسان اینطور میشود.» عرض کردم: «با "ت" هست.» و فوقالعاده تعجب کردم شاهنشاه با این هوش و فراست و سواد چطور چنین اشتباهی را ممکن است بفرمایند. جز اینکه معتقد بشویم که فوقالعاده فرسوده و خسته هستند. عرض کردم: «در این جور موارد باید کلمه را فوری عوض بفرمایید.» فرمودند: «میکنم، ولی، چون تو اینجا بودی پرسیدم. چون نمیخواستم به خودم زحمت بدهم.» (شاهنشاه ابدا عقده ندارند).
تلفنی به رئیس ستاد ارتش فرمودند: که: «شنیدهام در مسقط سبیل نظامیهای ما را دود دادهاند.» (البته تاکنون خیلی خوب جنگیدهایم و تقریبا آنجا را پاک کردهایم). او عرض کرد: «علت جنگلی بودن منطقه بود.» فرمودند: «مگر جنگل برای دشمن نیست؟ اینها یا ترسیده یا زیاد بیاحتیاطی کردهاند.»
در آخر من عرض کردم: «باز هم در مورد مصاحبه شاهنشاه با بی. بی. سی میخواهم جسارتی بکنم و بپرسم که این موضوع جانشینی را که فرمودهاید در زمان حیات خودتان تفویض خواهید فرمود: آیا مصلحت هست که ما در ایران بگوییم و تکرار بکنیم؟» فرمودند: «چه عیبی دارد؟ میخواهم گوش مردم پر بشود، به همین صورت که گفتهام منتشر کنید.» (امروز دیگر نفرمودند که منتشر نکنید.)
بعد من مرخص شدم به کارهای جاری و ملاقاتها رسیدم منجمله رئیس کمیسیون انرژی آمریکا و دکتر کترل، مشاور او را که از دوستان ایران است، دفتر پذیرفتم.
سر شام رفتم. مطلب مهمی نبود، ولی شاهنشاه فرمودند: «در ترجمه فارسی گفتههای من یک اشتباهی باز هم مرتکب شدید و آن اینکه من گفتهام men of war این اصطلاحی است برای کشتیهای جنگی و شما مردان جنگی ترجمه کردهاید!» ماشاءالله به این احاطه شاه! عرض کردم، حقیقت این است که خود غلام هم نمیدانستم و یقین دارم هیچ یک از همکاران من هم نمیدانند، گو اینکه بهادری معاون دربار از آکسفورد متخصص زبان و تاریخ است. او هم غفلت کرده است.
وقتی صبح مرخص شدم، اردشیر زاهدی تلفن زد که «الان سه صبح است و تا همین الان رئیسجمهور آمریکا در سفارت بود و شام خورد و خیلی خوش گذشت. هنوز هم دختر و بستگان او هستند که مشغول خوردن خاویار و ماهی آزاد هستیم.» خودش هم خیلی سرحال بود. من اولا به شاهنشاه دعا کردم که کشور ما را به اینجا رسانده است و بعد هم گزارش آن را با شادمانی به عرض رساندم.