arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۳۰۵۹
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۲۰ دی ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۰ دی ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: نوربخش وزیر اقتصاد، گزارش مذاکره برای فروش نفت به آمریکا را داد / از افراد مطلعی نقل کرد که همکاران نزدیک بیل کلینتون نظر مساعدی نسبت به ایران دارند

آقای [محسن] نوربخش، [وزیرامور اقتصادی و دارایی] آمد. گزارش وضع ریالی را داد و مذاکره برای فروش نفت به آمریکا و خرید کالا از آنها که بخشی از محل طلب‌مان باشد. از افراد مطلعی نقل کرد که بسیاری از همکاران نزدیک [بیل] کلینتون نظر مساعد نسبت به ایران دارند. برای هزینه‌های اضافی وزارت کمک گرفت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۰ دی ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: نوربخش وزیر اقتصاد گزارش مذاکره برای فروش نفت به آمریکا را داد / از افراد مطلعی نقل کرد که همکاران نزدیک بیل کلینتون نظر مساعدی نسبت به ایران دارندخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود

 

به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۰ دی 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

آقای [محسن] نوربخش، [وزیرامور اقتصادی و دارایی] آمد. گزارش وضع ریالی را داد و مذاکره برای فروش نفت به آمریکا و خرید کالا از آنها که بخشی از محل طلب‌مان باشد. از افراد مطلعی نقل کرد که بسیاری از همکاران نزدیک [بیل] کلینتون نظر مساعد نسبت به ایران دارند. برای هزینه‌های اضافی وزارت کمک گرفت.

آقایان دکتر [محمدحسین] عادلی، [رییس‌کل بانک مرکزی] و کاشان، [معاون ارزی بانک مرکزی]، برای توضیح بیشتر دربارة رقم تعهدات خارجی‌مان آمدند. در مورد گزارش قبلی‌شان تردید پیش آمده بود. نمودار با ارقام عددی نمی‌سازد. مبلغ قابل توجهی، کمتر از گزارش گذشته شد، اما باز هم کامل نیست؛ گفتم تکمیل کنند. دربارة قیمت ارز شناور در سال ۱۳۷۲، قرار شد سیاست، پایین‌آوردن قیمت باشد.

آقای [مهدی] کرباسیان، رئیس سازمان تأمین اجتماعی آمد و گزارش وضع درآمدها و هزینه‌ها و سیاست‌ها و خط مشی‌ها را داد. آقای [غلامرضا] رضوانی از شورای نگهبان آمد. برای هزینه نظارت بر انتخابات و ساختمان آن کمک خواست.

ظهر از استخر برای شنا استفاده کردم. شب در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. ساعت هفت بعد از ظهر به ملاقات رهبری رفتم. تا ساعت نُه و نیم شب مذاکره داشتیم. دربارة دبیرخانه ائمه جمعه، اُسرای عراقی، هزینه‌های حج، طرح شاه‌عبدالعظیم (س)، تعهدات ارزی و فروش اسلحه به جمهوری آذربایجان، مذاکره و تصمیم‌گیری شد. به دفترم برگشتم. کارها را انجام دادم و خوابیدم.

 

سال ۱۳۷۲

به دفترم رفتم. [به مناسبت عید مبعث]، به محافظان و دفترمان عیدی دادم. از استخر استفاده کردم. به دفتر رهبری رفتیم. یک عبای نایینی، هدیه عید به ایشان دادم. در حسینیه، در مراسم عید، من و رهبری صحبت کردیم. صحبت‌های ایشان مصلحت‌جویانه بود؛ دیروز هم صحبت خوبی کرده‌اند.

به خانه برگشتیم. ناهار بچه‌ها جمع بودند. عصر برای افتتاح مراسم مسابقات حفظ و قرائت قرآن به حسینیه ارشاد رفتم. صحبت کوتاهی کردم[۱] و به خانه آمدم. بیشتر وقت به استراحت و تماشای تلویزیون گذشت. عفت هم میهمان داشت.

 

 

سال ۱۳۷۳

ساعت هشت به فرودگاه رسیدیم. مهدی هم همراه من بود. فاطی شب مانده بود که امروز کارها را برای رسیدن عفت از مکه آماده کند. ساعت هفت و نیم صبح به سوی زاهدان پرواز کردیم. جمع زیادی از وزرا و نمایندگان مجلس و معاونان، آقایان [حمید] میرزاده، [مسعود روغنی] زنجانی، [علی‌محمد] بشارتی، [اکبر] ترکان، [محمدرضا] نعمت‌زاده، [غلامرضا] فروزش، [عباس] آخوندی، [بیژن نامدار] زنگنه، [جلیل] بشارتی و حسین [مرعشی]، رییس دفتر همراه بودند. در مسیر مذاکراتی دربارة کارهای هر یک از وزرا در استان داشتیم.

ساعت نه‌ونیم وارد فروگاه زاهدان شدیم. بعد از استقبال رسمی و مصاحبه به سوی شهر حرکت کردیم. استقبال مردم بسیار پُرشور و با توجه به سُنّی‌بودن نیمی از مردم، خیلی عجیب بود. دو طرف خیابان‌ها را طناب کشیده بودند که مردم، حرکت را کند نکنند. اعتراض کردم، ولی دیگر گذشته بود. در سفرهای دیگر هم عتاب کرده‌ام، ولی ملاحظات امنیتی را بر رضایت من مقدم می‌دانند؛ هر کسی به دیگری نسبت می‌دهد.

در مصلای شهر، در جمع خانواده‌های ایثارگران، خیرمقدم و گزارش و سرود دختران شاهد و سخنرانی[۱] تسلیت‌آمیز من انجام شد. به ورزشگاه بزرگ شهر رفتیم. جمعیت با شکوه و منظمی بود. [آقای حبیب‌الله محمدیان]، امام جمعه و [آقای سیدحسن ربانی]، نماینده رهبری برای اهل سنت و مولوی [محمد] اسحاق مدنی، [مشاور رییس‌جمهور در امور اهل سنت] صحبت کردند و ضمن خیرمقدم، خواسته‌ها را طرح نمودند؛ خیلی مؤدب و کم‌توقع و ستایش فراوان از من و تأکید بر وجود وحدت.

شیعه و سنی و جمع زیادی از علمای اهل سنت حضور داشتند. سخنرانی مفصلی کردم[۲] و وضع محرومیت شدید استان قبل از انقلاب و خدمات مهم انقلاب و برنامه‌های آینده را توضیح دادم. برای مردم جالب بود و بعداً خیلی‌ها تحسین می‌کردند.

مطابق معمول به استانداری رفتیم. در جمع علمای شیعه و سنی، حتی مولوی عبدالحمید [اسماعیل‌زهی]، پُرنفوذترین عالم اهل سنت که معروف به مخالفت با انقلاب است، آمده بود. همان سه نفر قبلی، شبیه همان صحبت‌ها را کردند و من هم فصلی در موقعیت و وظایف روحانیت و ضرورت صمیمیت همه فِرَق اسلامی گفتم.[۳]

ناهار را با جمع خوردیم و کمی استراحت کردم. نماز را قبل از جلسه علما خوانده بودم. در مسیر خط آهن، برای افتتاح طرح احداث خط آهن کرمان – زاهدان رفتیم که با آن، حلقه مفقودة خط سراسری اروپا به آسیا تکمیل می‌شود. مراسم کلنگ‌زنی و پرده‌برداری از لوح انجام شد.

سپس رفتیم و سیلوی شصت هزار تنی در حال احداث را دیدیم. خواستند که اجازه بدهیم، ظرفیت آن با هزینه کمی، صد هزار تن شود. سپس بیمارستان ۵۴۰ تختخوابی در حال احداث را دیدیم که خیلی عظیم است. در آنجا طرح‌های عمرانی وزارت مسکن و شهرسازی در استان هم توضیح داده شد. سپس کلنگ ساختمان سی و هشت هزار مترمربعی دانشگاه علوم پزشکی را به زمین زدیم؛ گفتند برای خلع‌ید ارتش از زمین دانشگاه، دو سالی معطل شده‌اند و بودجه اعتبارات در حساب‌شان مانده است. برای کلنگ‌زنی طرح خط لوله آبرسانی از چاه نیمه‌های زابل به زاهدان رفتیم. در محل مخازن عظیم آب در دست ساخت، مراسم بود. [آقای بیژن نامدار زنگنه]، وزیر نیرو و مدیرکل [آب و برق] استان توضیح دادند. با دویست کیلومتر فاصله و هزار و پانصدمتر پمپاژ و صدمیلیارد ریال هزینه، طرح عظیمی را تشکیل می‌دهد. [آقای سیدحسن حسینی‌طباطبایی]، نماینده زابل گفت موافق نیست.

سپس کلنگ خط لوله را زدیم و رفتیم برای دیدن طرح سیل‌بند شهرکه توسط ستاد جبران خسارات حوادث، با ۲/۱ میلیارد تومان هزینه، ساخته می‌شود؛ با پانزده کیلومتر طول و نُه متر ارتفاع، ضمن حفظ شهر از خطر سیلاب، سالانه دو میلیون مترمکعب آب به سفره آب زیرزمینی تزریق می‌شود. مهندس [رسول] زرگر، [معاون هماهنگی امور عمرانی وزارت کشور]، توضیح داد که پیمانکار، نیروی انتظامی است که این هم جالب است. در برنامه دوم، سی میلیارد تومان، برای این گونه کارها داده‌ایم که برای پیشگیری حوادث اجرا می‌شود.

برای افتتاح کارخانه بیسکویت‌سازی نان قدس رضوی، متعلق به آستان‌قدس رفتیم. کارخانه تمام اتوماتیک و بدون دخالت دست است. من قسمت عمده از ارز آن را داده‌ام. نماز جماعت اقامه شد و در پایان بازدید، برای حضار صحبت کردم.[۴] شعری در وصف من خوانده شد.

در مسیر از کنار میدان اسب‌سواری خصوصی عبور کردیم. اسب‌داران در کناره استقبال صمیمانه‌ای داشتند و گل هدیه کردند و قربانی نمودند. برای افتتاح و تماشای کارخانه آرد [امیدیار] رفتیم؛ پنج کارخانه از این نوع، به زودی در استان افتتاح می‌شود.

سپس برای افتتاح ۵۸۰۰ شماره تلفن و ۴۳ دفتر مخابراتی استان رفتیم. استماع گزارش و صحبت تشویق‌آمیز و صرف شام در استانداری و مراجعت به اقامتگاه و نوشتن خاطرات تا ساعت یازده شب و خواندن گزارش‌ها به انجام رسید.

تلفنی با عفت که ساعت پنج‌ونیم امروز از مکه برگشته است، صحبت کردم. از سفرش راضی است. روز پُرکاری بود. خسته خوابیدم، ولی به خاطر دیدن طرح‌های موفق و نشاط مردم استان، بانشاطم.

 

سال ۱۳۷۴

دیشب در شمیران برف باریده، ولی در مرکز شهر نیامده است. شرکت‏کنندگان در مسابقه بین‌المللی حفظ و قرائت قرآن دانش‏آموزان آمدند. ایران در بین ۱۸ کشور اسلامی، درکل اول شده است. در قرائت هم ایران اول شده و در حفظ کل از دختران، سوریه و از پسران، ترکیه اول شده‌اند. دکتر نجفی، [وزیر آموزش و پرورش] گزارش داد. از دو نفر حافظان کل قرآن از ترکیه و سوریه سئوال کردم؛ درست جواب دادند. با آنها عربی و تُرکی هم حرف زدم. جوایز شش نفر را دادم. برنده ترکیه‌ای، هنگام اخذ جوایز گفت: «سلام اربکان»؛ برایم جالب بود. برایشان صحبت تشویق‏آمیز نمودم.[۱]

آقای [محمدعلی]هادی، سفیرمان در عربستان سعودی آمد؛ دوره‌اش تمام شده است. گفتم تا زمان حج بماند. مایل است اگر تمدید بشود، دو سال تمدید شود. شرح ملاقات با امیرعبدالله و امیرسلطان را داد؛ مطلب‏تازه‌ای نداشت. آقای صباح زنگنه، [نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی] آمد. گزارشی از سازمان کنفرانس اسلامی و عربستان سعودی داد و توصیه به گرمی و ملاطفت با آنها را داشت.

آقای [کمال]خرازی، [نماینده دایم ایران در سازمان ملل] آمد. برای تبلیغات و لابی در مقابل فشارهای آمریکا کمک خواست. آقای [احمد] مشکینی آمد. بر تقویت شورای عالی جوانان با معاونت‏کردن یا سازمان‏کردن آن تأکید داشت و از سفر خارج، اظهاررضایت کرد. اخوی محمد برای امور تنظیم بازار و بازسازی  و انتخابات آمد. عصر هیأت دولت، جلسه با چند مصوبه داشت. در گزارش‌ها، گروگان‌گیری وسیع چچنی‌ها و داغستان و دردسر شدید روسیه مورد توجه است.

 

سال ۱۳۷۵

پیش از ظهر، مطالعه برای خطبه‌ها داشتم. نمازجمعه را اقامه‌کردم.[۱] ظهر، مریم، همسر یاسر، غذا تهیه کرده بود. عفت از مکه تلفن کرد و از سفرش و پذیرایی سعودی‌ها و خانواده امیرعبدالله، [ولیعهد عربستان سعودی]، اظهاررضایت‌کرد و گفت، بعضی از همراهان یکشنبه برمی‌گردند و او می‌خواهد یک هفته دیگر، برای استفاده از جلوه‌ها و صفاهای مراسم شب‌های رمضان، در خانه خدا بماند.

عصر و شب به مطالعه و دعا و قرآن گذشت. در گزارش‌ها، وخیم شدن حال یلتسین، در اثر ذات‌الریه موردتوجه است. شام را تنهایی حاضری خوردم؛ نان و کشک تازه که همشیره از نوق آورده است.

 

نظرات بینندگان