خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۴ دی 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت هفت و نیم صبح از دفترم به فرودگاه رفتیم و بلافاصله به سوی اصفهان پرواز کردیم. وزیران معادن و فلزات، صنایع، اموراقتصادی و دارایی و معاونان و نمایندگان استان همراه بودند. ساعت هشت و نیم صبح در فرودگاه اصفهان استقبال رسمی بود. هوای فرودگاه اصفهان خیلی سرد است و باد سردی میوزد.
بعد از سان و احوالپرسی از مستقبلان و مصاحبهای کوتاه، به سوی شهر حرکت کردیم. در مسیر، اهالی روستاها کنار جاده اجتماع کرده بودند و در این هوای سرد و باد سخت، به گرمی ابراز محبت میکردند.
در ورزشگاه تختی، در جمع خانوادههای ایثارگران شرکت کردم. استان اصفهان، بیش از بیست و دو هزار شهید و مفقود و همین تعداد جانباز و بیش از سههزار آزاده دارد. قرآن و سرود و خیرمقدم انجام شد و من صحبت کردم.[۱]
سپس برای شرکت در مراسم اجتماع مردم، به سوی میدان امام حرکت کردیم. انبوه جمعیت، مانع از پیمودن مسیر مشخص شد. راه را عوض کردیم و به استانداری رفتیم. کمی استراحت کردیم تا راه دیگری از کوچههای پشت میدان تدارک شد. هجوم و ازدحام مردم، وضع جایگاه سخنرانی را هم بینظم کرده بود که با کمک نیروهای سپاه، جایگاه آماده شد. با تأخیر به اجتماع مردم رفتم. جمعیت فوقالعاده عظیم و پرشوری بود. آقای [جلالالدین] طاهری، امام جمعه خیرمقدم گرمی گفت و من سخنرانی کوتاهی نمودم[۲]؛ فشردگی جمعیت و سردی هوا، مانع تطویل کلام بود.
در استانداری، روحانیت استان آمدند. آقای طاهری و آقای هاشمی از علمای اصفهان، خیرمقدم خوبی گفتند و خواستهها را ظریف مطرح کردند. من هم صحبت نسبتاً مفصلی دربارة وظایف روحانیت و شرایط جامعه و منطقه و انقلاب نمودم.[۳] پس از یک استراحت کوتاه، به سوی نمایشگاه صنایع استان اصفهان در بیرون شهر، محل شهرک کارگاههای صنعتی حرکت کردیم. شهرداری محل مناسبی برای انتقال کارگاههای صنعتی شهر ساخته که جالب است. نمایشگاه عظیمی از کشاورزی، دامداری، صنایع و معادن، صنایع دستی و تحقیقات دانشگاه صنعتی اصفهان ترتیب دادهاند؛ خیلی جالب بود و پیشرفت و رونق را نشان میداد. تقریباً با همه غرفهها صحبت کوتاهی داشتم و در بین بازدید چند بار برای استراحت نشستیم. در پایان مصاحبهای کردم[۴] و در جمع صنعتگران صحبت نمودم و به تشویق و تحسین آنها پرداختم.[۵]
نزدیک ساعت ده شب به استانداری آمدیم. در جمع مدیران استان و شورای اداری به مطالب استاندار و مدیران و نمایندگان گوش دادم. برایشان صحبت کردم و سیاستها را توضیح دادم و تشویقشان کردم.[۶]
پس از شام برای استراحت آمدم. فائزه و بچههایش هم آمدهاند. خاطرات امروز را نوشتم و گزارشها را خواندم. اخبار ساعت دوازده شب را گرفتم و خوابیدم. در اخبار، جازدن عراق، با توجه به ادعاهای قبلی و اقدامات جسورانه، جلب نظر میکند.
سال ۱۳۷۲
در گزارشها توافق آمریکا و روسیه و اوکراین برای خلع سلاح اتمی اوکراین مهم است؛ جای تعجب است که چگونه اوکراین قبول کرده و شاید هم عمل نکند. امروز هم مثل دیروز با قدم زدن در ساحل و جت اسکی گذشت.
مدیران سازمان منطقه آزاد کیش آمدند. هر یک گزارشی دادند. مسئول [شرکت هواپیمایی] ایرکیش از هزینه زیاد گارد حفاظت و مزاحمتهایش و تضییقات وزارت راه و ترابری گفت. آقای یزدانپناه سیاستها و برنامهها و تصمیم بر تکمیل طرح جامع را گفت که در مدیریت سابق راکد مانده بود و مقداری از مدیریت سابق انتقاد کرد. من سیاستها را توضیح دادم و گفتم از فکر ایجاد پلاژ شنای زنان در کنار پاویون و فکر انتقال پاویون به نقطه دیگر منصرف شوند و جایی برای پلاژ زنان مشخص کردیم. دستور دادم آنجا وسایل شنای زنان را فراهم کنند. عصر هم خودم از آن محل و نخلستان بازدید کردم.
ساعت نُه شب، بعد از صرف شام به سوی تهران پرواز کردیم. ساعت یازده شب به خانه رسیدیم. خاطرات سه روز گذشته را نوشتم و خوابیدیم. عفت هم چای سبز دم کرده بود؛ خانم سوهارتو از اندونزی برایش فرستاده است.
سال ۱۳۷۳
برای افتتاح کنفرانس کشاورزی کشورهای اسلامی از خانه به هتل استقلال رفتیم. عفت و فاطی و یاسر هم بودند. ابتدا از نمایشگاه محصولات و ابزار و فنون کشاورزی بازدید کردیم؛ جالب است. آقای حامد الغابد، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی هم به ما ملحق شد. در جلسه افتتاح، وزیر [کشاورزی] پاکستان خیرمقدم گفت و برنامه را توضیح داد. نطق افتتاحیه را از رو خواندم.[۱] وزرای [کشاورزی] گابُن و سوریه و مالزی، به نمایندگی از گروههای آفریقایی و عربی و آسیایی حرف زدند و آقای حامد الغابد نیز [سخنرانی کرد]. تنفس داده شد. سپس تمامی سران هیأتها نزد من آمدند؛ مصافحه و احوالپرسی مختصر با همه ۳۶ وزیر و یا معاون وزیر و بقیه در سطح پایین، انجام دادم.
به دفترم رفتم. بخشی از کارهای مانده انجام شد. عصر وزیر و مدیران وزارت مسکن و شهرسازی آمدند. آقای [عباس] آخوندی، گزارش مفصل داد و من دربارة سیاستهای مسکن صحبت کردم.[۲] سپس مصاحبهای با صداوسیما دربارة سفر سیستان و بلوچستان کردم[۳] که بیش از یک ساعت طول کشید.
تا ساعت هشت و نیم شب، کارهای مانده روزهای سفر را انجام دادم. سپس برای
اصلاح دندانم به بیمارستان اختر رفتم؛ دیشب در هواپیما با جویدن دانه زیتون، دیوار پُرکردگی شکسته شد و پُرکردهها خالی شد. شام را با عفت و یاسر خوردیم.
یاسر، حادثه جالب آقای پرهام، معاون وزیر جهادسازندگی را نقل کرد که اوایل انقلاب، در حالی که از علاج مرض بچه خود در تهران مأیوس شده بوده و داشت به شیراز برمیگشت، هواپیمایش توسط منافقین ربوده شده و بعد از بحرین و مصر، در ایتالیا فرود آمده بود. در ایتالیا، بچه مریض را مجانی معالجه کردند و خوب شد!
عفت کلی از سفرش و وضع اداره حرمین توسط سعودیها و عظمت نمازهای جماعت سنیها گفت. خاطرات دیروز را تکمیل کردم و خاطرات امروز را نوشتم و خوابیدم.
سال ۱۳۷۴
[آقای عثمان مفتیج]، سفیر کرواسی برای خداحافظی آمد؛ مرد خوبی است. گفت مسلمان است و در سارایوو به دنیا آمده و مادرش از خانوادهای با اصالت ایرانی هستند؛ از بختیاریهایی که اکنون هم «بختیاری جیج» نامیده میشوند؛ جیج به جای کلمه «زاده» است.
آقای غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] آمد. از یک بُعدی بودن انتخابات در تهران و عواقب یکبُعدی شدن نظام، که باعث انزوای نیروهای لایق خواهد شد و انزوای بینالمللی را تشدید میکند، اظهارنگرانیکرد و گفت اگر مرحوم رجایی، نخستوزیر نشده بود، جنگ علیه ایران شروع نمیشد. برای فعال شدن طرح تلفنسیار [= موبایل] استمداد نمود.
ستاد تنظیم بازار جلسه داشت. گزارش صادرات غیرنفتی را دادند؛ امسال نسبت به سال قبل حدود ۲۴ درصد اُفت دارد که عمدتاً تحت تأثیر جلوگیری از بعضی محصولات، مثل فولاد و مس و بخشی هم به خاطر اجبار به برگرداندن ارز به قیمت مشخص است، ولی در کل درست است. تصویب شد که خروج فرش همراه مسافر را محدود کنیم.
عصر و شب جلسه هیأت دولت داشتیم. عیدی کل کارکنان دولت را به صورت مساوی ۳۲ هزار تومان تعیین کردیم. دکتر ولایتی، [وزیر امورخارجه]، گزارش سفر به پاکستان و هند و فرانسه را داد. گفت پاکستانیها هم خوشحال شدند و هم در مورد افغانستان تسلیم شدند و از ما خواستند که بین آنها و دولت افغانستان میانجی شویم. هند و پاکستان هم برای عبور لوله گاز ما، به هم نزدیکتر شدهاند.
سال ۱۳۷۵
جمعی از مدیران و هیأت داوران جشنواره خوارزمی آمدند. دکتر هاشمی [گلپایگانی، وزیر فرهنگ و آموزش عالی] گزارش داد. امسال طرحهای بیشتری از داخل و خارج آمده و شش سازمان بینالمللی هم در مراسم و تعیین جوایز شرکت میکنند. من هم صحبت دلگرمکننده در مورد رشد کمی و کیفی علم و فن و تحقیق در کشور و نقش سازنده جشنواره نمودم.[۱]
[آقای اصغر گرانمایهپور]، استاندار مازندران و آقای [هادی] روحانی، [امامجمعه بابل] آمدند. خواستههایی برای عمران بیشتر استان و کمک به رونق بازار برنج که راکد است، داشتند. آقای [محسن غفوری] آشتیانی، مسئول مؤسسه زلزلهشناسی آمد. گزارش کار داد و برای گرفتن زمین مؤسسه و فعالکردن سایت خجیر استمداد کرد.
آقای [ابوالقاسم] خزعلی آمد. از خدمات من، به عنوان سند لیاقت و صلاحیت مدیریت یادکرد و اظهار تأسف از عدم امکان تجدید انتخاب نمود و خواست که به فردی کمک کنیم. تفسیر سوره حمد خود را آورد که بخوانم. سلمانی برای اصلاح آمد. عصر شورای عالی اداری، جلسه با چند دستور داشت که ناتمام ماند.
شب مهدی آمد. گزارش مذاکره با امیرعبدالله، [ولیعهد عربستان سعودی] در ریاض را داد که هنوز اصرار دارد، برای تحویل متهمان فراری سعودی کمک کنیم که ما از آنها بیاطلاعیم. مذاکره با آقای [مُعمر] قذافی، [رهبر لیبی] را گزارش داد که خواسته است، کارشناسان صنایع نظامی ما، برای تعمیر ابزار آنها و استفاده از کارخانههای راکدشان، بیشتر فعال باشند و پیغام آقای شیخ زاید، [رئیس امارات متحده عربی] را ابلاغ کرده بود که درخواست داشت، در جزیره ابوموسی، مسابقه فوتبال انجام ندهیم.