خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۶ دی 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
بعد از نماز گزارشها را خواندم. پس از صبحانه، با هلیکوپترها به سوی قرارگاه عملیاتی کویرزدایی در منطقه آواره اردستان پرواز کردیم؛ برخلاف دیروز هوا مساعد بود. پس از نزدیک یک ساعت پرواز کنار قرارگاه فرود آمدیم. در ارتفاعات برف نازکی نشسته بود.
در قرارگاه که از سنگرهای بتونی زمان جنگ بر پاشده بود، مدیرکل [جهادسازندگی] استان و آقای [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهاد سازندگی] توضیح دادند و گفتند برنامه کویرزدایی برای اصفهان، یک میلیون و دویست هزار هکتار، در مدت پنج سال است.
سپس در جمع نیروها که عمدتاً از بچههای حزباللهی و بسیجی بودند، سخنرانی تشویقآمیزی کردم.[۱] به گزارش آقای فروزش گوش دادم. نهالی غرس کردم. با ماشینها به سوی روستای امیرآباد حرکت کردیم. در راه از مراتع خوبی که در سالهای گذشته از گونههای تاغ و اسفناج وحشی ایجاد شده گذشتیم و مدیر مربوط توضیح داد. مطمئن شدیم که طرح کویرزداییمان میتواند موفق باشد.
اهالی روستای جلالآباد در کنار جاده با اسفند و شعار منتظرمان بودند. توقف کردیم. احوالشان را پرسیدم. ده کوچکی با ده خانوار در کویر است که یک مدرسه با فقط هشت شاگرد دارد. هدیهای به خانواده شهیدشان دادم. گفتند چاه عمیقی حفر کردهاند و موتور خواستند.
به روستای امیرآباد رفتیم. جمعیت انبوهی از زواره و روستاهای اطراف که در آنجا جمع بودند، بهگرمی از ما استقبال کردند. در میان آنها رفتم و محبت کردم. امامجمعه اردستان و [سیدیوسف طباطبایینژاد]، نماینده مجلس و یکی از مردم خیرمقدم گفتند و خواستهها را مطرح کردند. پدر شهیدی، شعری که خودش در مدح من سروده بود، خواند.[۲] برای آنها صحبت دلگرمکنندهای کردم و وعده دادم که بهزودی آب از اصفهان با لوله به منطقه آنها برسانیم. از مردم خواستم که در کویرزدایی همکاری کنند.[۳] معلوم شد اکثر روستاها که در گذشته به خاطر طوفانهای شن، تخریب و تخلیه شده بود، بعد از اجرای چندین ساله کویرزدایی، دوباره احیا شده است. آقایان فروزش و امینی را به نمایندگی به اردستان و نطنز فرستادم.
به سوی نایین پرواز کردیم. ساعت یازده و ربع وارد نایین شدیم. اجتماع عظیم و بیسابقهای منتظر ما بود؛ مردم از راههای دور، حتی از خور و بیابانک و از انارک آمده بودند. توقع حضور این همه جمعیت را نداشتیم. خیرمقدم و طرح خواستهها توسط امام جمعه و نماینده مجلس گفته شد. دانشآموزان، سرود با حالی اجرا نمودند و من صحبت دلگرم کنندهای کردم و قول تسریع در انتقال آب و کویرزدایی دادم.[۴]
از نمایشگاه جالب فرش نایین در کنار اجتماع بازدید کردیم. یک هنرمند پیر که نود سال دارد و آقای حبیبیان که پدر قالی نایین است، با ضعف مفرط و روحیه خوب خوشامد گفت و توضیح داد. ناهار و استراحت را در فرمانداری و منزل فرماندار داشتیم. از یک آبانبار که شبیه آبانبارهای نوق خودمان است، بازدید کردیم. بزرگتر از آبانبارهای نوق است. سپس از یک کارگاه عبابافی در محمدآباد کنار شهر بازدید کردیم. زیرزمینی به صورت غار بزرگی درست کردهاند که گفتند به خاطر سرد بودن در تابستان و گرمبودن در زمستان از زیرزمینها استفاده میکنند؛ حدود هشت دار عبابافی داشتهاند. دستور دادم که با کمک من، آنجا را به صورت سالن تمیز و مرتب روشنی درآورند.
به سوی جرقویه پرواز کردیم. جمعیت عظیمی از بخش جرقویه و عشایر جمع شده بودند. بهگرمی از ما استقبال کردند. یک گله گوسفند را برای قربانی آورده بودند. فرماندار اصفهان و یکی از روحانیون خیرمقدم و خواستهها را گفتند که مهمترینآن اجرای سریع کانال آبرسانی مهیار از زاینده رود بود. در سخنانم که بیشتر دربارة سیاست محرومیتزدایی بود، قبول کردم.[۵]
غروب به اصفهان رسیدیم. بعد از نماز مغرب و عشا، سران ارامنه جلفا آمدند. اظهار وفاداری کردند و گزارش وضع ارامنه را دادند. تشویقشان کردم.[۶] به مرکز مخابرات رفتیم. گزارش برنامهها و توسعه مخابرات را دادند. تشویقشان کردم. مردم منطقه استان اطراف ساختمان اجتماع عظیمی داشتند.
به مقر جانبازان رفتیم. دلجویی کردم و به خواستهها گوش دادم و برایشان صحبت تسلیتآمیز و دلگرمکننده نمودم؛[۷] جلسه خوبی بود. از عملکرد بنیاد جانبازان ناراضیاند. در مقابل مرکز جانبازان، فواره جالب نود متری جدیدالاحداث شروع به کار کرد؛ کار خوبی است.
کشاورزان نمونه سراسر کشور آمدند. [آقای عیسی کلانتری]، وزیر کشاورزی گزارش داد. جوایزشان را دادم و با صحبتهای مفصلی تشویقشان کردم.[۸] شام را تنهایی در اتاقم خوردم. برنامههای فردا را مرتب کردیم. خاطرات دیروز و امروز را نوشتم. ساعت یازده و نیم شب خوابیدم.
سال ۱۳۷۲
محسن آمد. در مسیر دفتر، با هم برای بررسی وضع کار مصلای تهران که اخیراً دچار مشکل شده، به آنجا رفتیم. اخیراً متوجه شدهاند که تونل مترو از داخل شبستان میگذرد؛ قبلاً فکر میشده که خیلی پایینتر از سطح کف شبستان است. آقای مؤید، طراح و معمار، تغییراتی در طرح داده است، ولی اشکالاتی دارد که قرار شد، بررسی مجدد شود. امروز باد و باران و برف داشتیم.
آقای [محمدعلی] زم، رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی آمد. گزارشی از کارهای متنوع هنری از فیلم و سناریو و آهنگ و کتاب و سرود داد و از کمکهای فراوان دولت تشکر کرد. آماری از کارهای اقتصادی سازمان تیلبغات اسلامی برای ایجاد پشتوانه مالی ارائه کرد.
آقای [محمدمهدی] آخوندزاده، سفیر جدیدمان در پاکستان آمد؛ قبلاً در بنگلادش سفیر بوده و اطلاعات خوبی از شبهقاره هند دارد. آقای آخوندزاده، نکات مهم مورد نظر و زمینههای همکاری را گفت و سیاستها را گرفت. روی مسأله خط لوله گاز و کارخانههای شکر و... تأکید شد. [آقای فریدون حقبین]، سفیر جدیدمان در گرجستان آمد. گزارش خوبی از شرایط گرجستان و موقعیت جغرافیایی برای معبر قرار گرفتن برای آسیای میانه از طریق دریای سیاه داد. پیشنهادهایی برای توسعه همکاری داشت. توصیههای لازم را نمودم.
[آقای علیمحمد بشارتی]، وزیر کشور آمد. گزارشی از عوامل خرابکار داد که اخیراً از دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) دستگیر شدهاند و برای کارهای جنبی کمک خواست. گزارشی در خصوص نظر جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] در مورد مرجعیت ارائه کرد و برای تعویض استاندار تهران و دعوت وزیر کشور قطر اجازه خواست.
چند نفر از محافظان آمدند و از همکارانشان شکایت کردند که برخلاف ضوابط آنها را بالا آوردهاند. مولوی اسحاق مدنی، [مشاور رئیس جمهور در امور اهل سنت] آمد. گزارش سفر به مراکش را داد و از نظم و آبادی آنجا و از نگرانی اهلسنت ایران به خاطر بعضی از محدودیتها در مساجد تهران و مشهد و نیز پذیرش در مناصب خوب و سلطهطلبی نمایندگان رهبری در سیستان و بلوچستان و کردستان گفت. در جلسه هیأت دولت مصوباتی داشتیم. آقای [علیرضا] افشار، [فرمانده نیروی مقاومت بسیج] آمد. گزارش برنامههای امر به معروف و نهی از منکر بسیج را داد.
شب میهمان آیت الله خامنهای بودم. دربارة نامه آقای فهد و سفر آینده دکتر ولایتی به عربستان سعودی و مطالبی که باید پیغام بدهیم، همچنین دربارة وضع فعلی مصلای تهران و مسائل جاری مذاکره کردیم. ایشان گفت، با فکر بعضیها که دنبال چادر اجباری هستند، موافق نیستند؛ با اینکه چادر را بهترین حجاب میدانند و نیز گفتند، پس از آنکه مطلع شدند که دادستان گفته آلمانی متهم به جاسوسی، محکوم به اعدام شده، به آنها پیغام دادهاندکه اعدام نکنند. به خانه آمدم. برف خفیفی میبارد.
سال ۱۳۷۳
نمایندگان بندر لنگه و اصفهان و مبارکه و بهار و آمل آمدند و برای عمران منطقه خود استمداد کردند. ملاقات نمایندگان معمولاً همین است. ابراز وفاداری به سیاستهای دولت میکنند، ولی در عمل به گونه دیگری عمل میکنند. آقایان [محسن] کوهکن و [حسن] کامران که معمولاً رفتار تند دارند، به نحوی میخواستند خود را توجیه کنند. [آقای سیدمحمود کاظمدینان]، نماینده آمل صادق است.
آقای میرسلیم برای کارهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. آقای [عبدالعلی علی] عسکری آمد. نتیجه بررسیهایش را دربارة فروشگاههای رفاه ارائه کرد.
عصر کمیته بند ۳ [لایحه بودجه کل کشور] جلسه داشت. تصمیم گرفتیم که برگشت ارز صادرات را اجباری کنیم و تسهیلاتی برای واردات و انتقال به دیگران قائل شویم.
شب به خانه آمدم. باران میبارید. عفت سیخهای کباب را آماده کرده بود. گربه دوتای آن را برده بود و یکی را گذاشته بود که کباب شد و خوردیم و نیمرو اضافه کردیم. امروز آقای [سیدیحیی] جعفری، امامجمعه کرمان آمد و تذکراتی در
خصوص توجه بیشتر به امور امنیتی داشت.
سال ۱۳۷۴
دو مورد عقد ازدواج کارکنان را بستم. آقای دری[نجفآبادی] طرف جواب بود. [آقای مایکل بیهان]، رییس مجلس سنای استرالیا آمد. آدم شوخ طبعی است. پرسیدم که چرا استرالیا هنوز تابع فرمانداری است که از لندن تعیین میشود؛ گفت خودش و اکثریت مردم با این سنت مخالفند و به تدریج جمهوری خواهند شد و فعلاً بحث در این است که چگونه رییسجمهوری داشته باشند که با نخستوزیر، تداخل وظایف نداشته باشد. در مورد شرکتشان در طرح لوله گاز ایران به پاکستان و نیز مسأله همکاری کشورهای ساحل اقیانوس هند و نیز مسأله عضویت استرالیا در شورای امنیت مذاکره شد. از علت اختلاف ما با آمریکا پرسید که جواب همه را دادم. معلوم است که میخواهد در این مسایل، نظر مسئولان ایران را بداند.
آقای میرسلیم، [دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی]، برای دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. از او خواستم که کیهان هوایی را کنترل کند. آقای [غلامحسین] رهبرپور، رییس دادگاه انقلاب آمد. گزارش اصلاحها بعد از رفتن آقای [ابراهیم] رییسی را داد و گفت، در گذشته در مورد وکالت ایرانیان خارج از کشور و ممنوعالمعامله و ممنوعالخروجکردن، بیحساب بوده، مشکلات زیادی برای مردم بوده که اینها را اصلاح کردهاند. نامهای از کورش نیکاختر که در حرم امام به من تیراندازی کرد، داد. مادرش آورده است؛ تقاضای عفو کردهاند. محکوم به اعدام شده است[۱].
آقایان نوربخش، [رئیس کل بانک مرکزی] و زنگنه [وزیر نیرو] آمدند. توضیحاتی برای نحوه ساخت نیروگاههای آبی و سیکل ترکیبی دادند که قسمت اعظم آن ساخت داخل خواهد بود و برای تأمین به موقع ارز و ریال استمداد کردند.
شب شرکت کنندگان در سمینار بینالمللی آسیای میانه و قفقاز آمدند. دکتر ولایتی گزارش داد و من هم صحبت مفصلی دربارة خطرهای امنیتی و اقتصادی و محیط زیست و نحوه مقابله با آنها و کمک به کشورهای جدیدالاستقلال کردم و از رقابتهای حریصانه قدرتها انتقاد نمودم.[۲] دکتر ولایتی سپس آمد و گزارش مذاکرات در کویت را داد. محسن[هاشمی، رییس دفتر بازرسی ویژه رئیس جمهور] آمد. گزارش خوبی راجع به صادات فرش داد. حسین[مرعشی، رییس دفتر رئیس جمهور] آمد. راجع به انتخابات مجلس صحبت کرد.
سال ۱۳۷۵
صبح زود فائزه آمد. برای امکان برگزاری مسابقه ورزش بانوان کشورهای اسلامی در پاکستان استمداد کرد. دیشب و امروز باران داشتیمکه باعث خوشحالی است؛ امسال دچار خشکسالی بودیم. هیأت امنای شهرک مهدیه قم آمدند و کمک خواستند. گفتم یک میلیارد و چند میلیون تومان، در بودجه سال ۱۳۷۶ دیدهایم و وام هم میدهیم. از کمکهای گذشته من، اظهار قدردانیکردند؛ علاوه بر کمکهای نقدی، نیازهای زیربنایی مثل آب و برق و گاز را تأمین کردهام. گفتند، برنامه ساخت ۱۳ هزار واحد مسکونی، برای طلاب است، با همه نیازهای شهری. مدیر جامعه الزهرا (س) [حوزه علمیه خواهران] قم آمد؛ کمک و وام خواست.
آقای صاحبزاده یعقوبخان، وزیر امورخارجه پاکستان آمد. نامه آقای [فاروق] لغاری، رییسجمهور را آورد. من را برای اجلاس سران کشورهای اسلامی در بهار سال آینده، دعوت کرده است. در نامه، صحبت از اجلاس مقدماتی وزارت امورخارجه شده که نشان از این است، علیرغم قرار قبلی، میخواهند آن را به صورت اجلاسکامل سران ارائه دهند و وزارت امورخارجه نگران است که این باعث شود، اجلاس بعدی در تهران نباشد، یا ضعیف باشد. اخیراً دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی، گفته بعید است در یک سال، دو اجلاس سران باشد و گفته، با توجه به اینکه معلوم نیست رییسجمهور در ایران کیست، تصمیمگیری از حالا مشکل است. دربارة مسائل افغانستان و روابط بین دو کشورمان صحبتکردیم.
مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسه داشت. دو مصوبه گذراندیم و دستور سوم، نیمهتمام ماند که دربارة قانون مبارزه با مواد مخدر است. دومی مربوط به مصوبات هیأتهای هفتنفره [واگذاری زمین] بود. عصر، جمعی از قاریان قرآن آمدند و برنامه اجرا کردند. من هم برایشان صحبت کردم[۱]. یک کودک پنج ساله، به نام «محمدحسین طباطبایی»، از قم، تمام قرآن را با ترجمه حفظ دارد؛ امتحان کردم، از عهده برآمد. جایزه دادم و تشویق و محبت کردم. افطار میهمانم بودند.