arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۶۵۲۲
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، شنبه ۸ بهمن ۱۲۶۰ / به حکم شاه روسپیان شهر را گرفته از شهر خارج می‌کنند

صبح درخانه [دربار] رفتم. در سر ناهار بودم. دیروز شاه به امین‌الملک فرموده بودند، چرا فلان‌کس مجلس نمی‌آید. هر روز باید در مجلس حاضر باشد. امین‌الملک فرمایش شاه را ابلاغ کرد. ان‌شاءالله روز سه‌نشبه خواهم رفت. خلاصه، بعد از ناهار از درخانه مراجعت می‌شد، در خیابان جبه‌خانه می‌گذشتم، دکان بکمز پیاده شدم. مشغول تماشای بعضی اشیا که تازه از فرنگستان آورده بودند، بودم
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

به حکم شاه روسپیان شهر را گرفته از شهر خارج می‌کنند

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش سرویس تاریخ «انتخاب»، در خاطرات اعتماد السلطنه در روز شنبه ۸ بهمن ۱۲۶۰ آمده است:

صبح درخانه [دربار] رفتم. در سر ناهار بودم. دیروز شاه به امین‌الملک فرموده بودند، چرا فلان‌کس مجلس نمی‌آید. هر روز باید در مجلس حاضر باشد. امین‌الملک فرمایش شاه را ابلاغ کرد. ان‌شاءالله روز سه‌نشبه خواهم رفت. خلاصه، بعد از ناهار از درخانه مراجعت می‌شد، در خیابان جبه‌خانه می‌گذشتم، دکان بکمز پیاده شدم. مشغول تماشای بعضی اشیا که تازه از فرنگستان آورده بودند، بودم که جلودارم دوید گفت: «ظل‌السلطان [شاهزاده مسعود میرزا] دمِ دکان ایستاده تو را می‌خواهد.» بیرون آمدم. شاهزاده را دیدم که با یک نفر جلودار و جعفرقلی‌خان، داماداش، و حکیم‌الممالک که فضولتا استقبال رفته بود، ایستاده است. فی‌الفور نزدیک شدم. دست شاهزاده را بوسیدم. همان‌طور سواره صورت مرا بوسیدند. فرمودند: در رکاب‌شان سوار شده درخانه بروم. از درِ آلاقاپو پیاده شدند. به من فرمودند: «به شاه عرض کن مسعود آمده است، منزل مستوفی‌الممالک است، هر وقت مقرر شود شرفیاب شود.» من شاهزاده را طوری ساده دیدم که فی‌الواقع خیلی متعجب شدم و خیالی برای من آمد که به تحریر نخواهم آورد. من مراجعت به خانه کردم. عصری به جهت دیدن ظل‌السلطان خانه ایشان رفتم. اندرون بودند. شب درخانه [دربار]رفتم. حکیم‌الممالک از طرف شاه مامور است که با قمرالسلطنه، عیال سپهسالار مرحوم، گفتگو می‌کند که به جهت شاه از ارثیه سپهسالار تحصیل وجه نقدی نماید.
تا ساعت چهار درخانه بودیم. معلوم شد دو روز است به حکم شاه جنده‌های شهر را گرفته از شهر خارج می‌کنند. مشهور است که حاجی ملاعلی نوشته است به شاه، و عبدالحسین‌خان، نایب اول کنت [رئیس پلیس]، و دو سه نفر دیگر از هم‌دست‌های کنت که جنده‌ها در اداره آن‌ها بود معزول شدند. اما شاه می‌فرمودند: «از این دروازه بیرون می‌کنند از دروازه دیگر خواهند آورد! چراکه در سال کنت از جنده‌های طهران چهارده هزار تومان مالیات می‌گیرد.»
امشب به اصطلاح عوام در طهران و کل ایران عمرکشان است، با وجودی که عمر خطاب در بیست‌وهشت ذی‌حجه رفته، شاید عمر سعد ملعون در فردا به درک می‌رود. در هر حال در بلاد ایران از زمان سلاطین صفویه رسم شده است که در این شب آتش‌بازی می‌کنند، و به همین جهت کرور کرور مردم ایران به دست طایفه سنی کشته شدند. ملت اسلام زیاده از دویست کرور است. منتها دوازده کرور شیعه می‌باشند، مابقی سنی هستند، چه رواست این عمل؟! شنیدم در مسجدجامع حاجی سید حسن کاشی، روضه‌خوان، هرزگی کرده است، تقلید‌ها درآورده است. خدا ما را از شر [شیعه و] سنی حفظ کند.

نظرات بینندگان