دو فیلمنامهنویس «شنای پروانه» که به صورت مشترک با محمد کارت فیلمنامه این فیلم را به نگارش درآوردهاند از مراحل رسیدن به فیلمنامه نهایی میگویند.
«شنای پروانه» به تهیهکنندگی رسول صدرعاملی، کارگردانی محمد کارت و نویسندگی محمد کارت، پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری اولین فیلمی بود که روز گذشته در سینمای رسانه روی پرده رفت و مورد توجه اهالی رسانه و منتقدان قرار گرفت. فیلمی که به موضوعات جنوب شهر میپردازد و از معضلاتی میگوید که کمتر در سینمای ایران به تصویر درآمده است.
به همین بهانه با پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری دو نویسنده فیلمنامه این فیلم که این روزها فیلم «جاندار» به کارگردانی و نویسندگی آنها در سینماهای کشور در حال اکران است گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
تعامل میان شما و آقای کارت چطور شکل گرفت؟ ایده از ایشان بود و شما نوشتید؟
پدرام پورامیری: هر آن چیزی که در این فیلمنامه میبینید برای ما سه نفر است. هیچ ایده مرکزی وجود نداشت، نه طرح داشتیم و نه سوژهای. نشستیم و گفتیم میخواهیم یک فیلمنامه بنویسیم با یک سری موضوعات محوری. یکی دو ماهی با هم حرف زدیم که برسیم به اینکه چه میخواهیم بسازیم. به یک فضای مدونی رسیدیم که خودمان میدانستیم میخواهیم چه بگوییم و بعد شروع به نوشتن کردیم. در حقیقت حرفها و محورهایی که روز اول در نظر گرفتیم همهاش فیلم شد، برای اینکه میدانستیم درباره چه چیزی میخواهیم حرف بزنیم. هفت، هشت ماه هم سیناپس نوشتیم و مدام پاره کردیم و ریختیم دور، کلی زندگی کردیم تا نتیجه این شد.
ما هم در یک بافت این چنینی بزرگ شدیم و شناخت نسبی از آدمها و فضا داشتیم. وقتی خواستیم همه اینها قصه شود مجبور بودیم خیلی بیشتر با هم حرف بزنیم و گاهی ساعتها با هم حرف میزدیم.
دعوا هم کردید؟
پدرام پورامیری: اساس فیلمنامهنویسی ما چالشهایی است که بین خودمان به وجود میآید. ولی پروسه جذاب این فیلم برای ما سه نفر به لحاظ فیلمنامهنویسی این بود که ما کنارش زندگی میکردیم. یعنی ما چیزهای عجیب غریبی تجربه میکردیم و دریافتهایی داشتیم، در کنارش کارهایی میکردیم که خیلی تاثیرگذار و جذاب بود.
احتمالا باید زندگی کردن در فضای ملتهب این قصه کار سختی بوده باشد؟
پدرام پورامیری: ما سه نفر هم در یک بافت این چنینی بزرگ شدیم و شناخت نسبی از آدمها و فضا داشتیم. وقتی خواستیم همه اینها قصه شود مجبور بودیم خیلی بیشتر با هم حرف بزنیم و گاهی ساعتها با هم حرف میزدیم.
از وقتی ویدئوی رونمایی گندهلات «شنای پروانه» منتشر شد همه از شباهت کاراکتر هاشم با وحید مرادی گفتند. چقدر فردی مثل وحید مرادی در طراحی این کاراکتر تاثیر داشته؟
حسین امیری دوماری: اسم شخص خاصی مد نظر نبود، واقعگرایی ماجرا برای محمد جذاب بود. اصلا نه نیت فیلمنامهنویس، نه نیت کارگردان این نبوده که به سمت شخص خاصی اشاره کند.
کاراکتر هاشم خیلی شیرین درآمده و همدلی بیننده را با خودش همراه میکند. شما قصد داشتید این اتفاق رخ بدهد؟
حسین امیری دوماری: به عنوان فیلمنامهنویس، وقتی فیلمنامه را مینویسی باید عاشق تک تک کاراکترهایت باشد. یعنی باید عاشق منفیترین کاراکتر فیلمت هم باشی و به اندازه قهرمان فیلمت دوستش داشته باشی. تو باید او را دوست داشته باشی که از منظر او بتوانی دیالوگ بگویی و از منظر او بتوانی قصه را روایت کنی. اگر دوستش نداشته باشی کاراکترت تیپ میشود. ما به عنوان فیلمنامهنویس، همه کاراکترها، چه مثبت و چه منفی را به اندازه هم دوست داشتیم.
درباره سکانس قمارخانه، چطور به آن مکان رسیدید؟
حسین امیری دوماری: محمد در «بچهخور» یک فیلم درباره چنین مکانی دارد. چیزی که ما خیلی در فیلمنامه سعی میکردیم رعایت کنیم و طبعا در کارگردانی جز خط قرمزهای محمد بود، واقعگرایی ماجرا بود. اینکه نگاه توریستی به هیچ مکانی نداشته باشیم. این هم در فیلمنامه بود و هم در کارگردانی محمد به بهترین شکل به سمتش رفته بود و اجرا کرده بود.