سکانس اول، همسفره با بهبودیافتگان
روز گذشته (دوشنبه) در سرای نور جمعیت طلوع بی نشان ها، سفره ای چندمتری پهن شده است. بچههای بهبود یافته دور سفره نشستهاند و عِطر آبگوشت بزباش و ترشی و سبزی تازه فضا را پر کرده است.
بالای مجلس اما مهمان ویژه ای حضور دارد. علی ربیعی سخنگوی دولت. مردی که با نوجوانان پسر بهبودیافته همسفره شده است.
اعضای جمعیت طلوع بی نشان ها قصد دارند، یکی دیگر از مراکز خود با نام «خانه پدری» را به صورت رسمی و به دست ربیعی افتتاح کنند.
قصه این افتتاحیه اما از صبح زود کلید خورده است. از جایی که ربیعی همراه با اکبر رجبی مدیرعامل طلوع بی نشان ها معروف به «عمو اکبر» خانه به خانه از مراکز زیرمجموعه این جمعیت دیدن کرده، زنان و کودکان و مردان بهبودیافته را از نزدیک دیده و پای صحبتهایشان نشسته است. از سرای مهر گرفته تا سرای امید.
حالا ایستگاه سرای نور جایی است که اغلب پسران نوجوان و جوان بهبودیافته تازه مشق زندگی می کنند. کلاس درس می روند، زبان می آموزند، ورزش میکنند اما دیگر پای هیچ پاتوقی نیستند.
سکانس دوم،سیاه خانه
ربیعی آستین بالا زده برای وضو و نماز. در این فاصله عمواکبر پسربچه ها را دور خود جمع کرده و پای درد و دلشان نشسته. یکی از بچهها متولد بم است. چهره سبزه ای دارد و چشمهای سیاهش در مقابل فلاش دوربین عکاسان می درخشد.
می گوید: اینجا خوبه.
عمواکبر: خوب یعنی چی؟ قشنگ توضیح بده.
پسربچه: خوب یعنی اینکه اینجا به آدم می رسند.
عمواکبر: اگه بم سرای نور داشت چی می شد؟
پسربچه: خیلی خوب می شد.
کمی مکث می کند. کلمه ها را مزه میکند و از پاتوق های «سیاه خانه» می گوید. «آنجا در سیاه خانه هم زن هست. هم مرد. هم بچه هم پیرمرد. همه مواد میزنند و کنار هم می خوابند.
می پرسم:پاتوق بوده؟ به نشانه تأیید سری تکان میدهد و می گوید: هیچ کسی خانه ندارد. زیر یک ساختمان بلند همه جمع میشوند و مواد مصرف می کنند.
حمید پسر نوجوان دیگر لب به سخن باز می کند. بغض راه گلویش را می بندد. هنوز پشت لبهایش سبز نشده اما طعم مصرف هروئین را چشیده است. به حرف راحت است اما حمید نه تنها مصرف کننده بوده بلکه شاهد مصرف پدر و مادرش هم بوده است. وقتی به خودش آمد که از آینده دو خواهر کوچکش ترسید. نمیخواست اسیر در راهروهای بهزیستی شوند. برای پاکی قدم برداشت. سر از اینجا درآورد. حالا خواهرهایش در سرای مهر کنار مادرشان هستند و خودش در سرای نور مواد را کنار گذاشت.
به قول عمواکبر امروز حمید پای خواهرهایش ایستاده. میخواهد آینده آنها را تغییر دهد. حالا درس می خواند، در کلاسهای زبان نور شرکت کرده و جودو کار حرفهای است.
سکانس سوم، خانه مادری
خانه مادری در دروازه غار واقع شده. کوچه های تنگ و باریک، خانههای فرسوده و عابرانی که در میانشان افرادی به چشم می خورند که تلوتلو میخورند یا پای جوی آب به خواب خماری فرو رفته اند، مهر تایید فقر و بحران در این منطقه است. پس عجیب نیست خانوادههایی درگیر موادشده و زندگیشان تحت تأثیر آسیب های ناشی از آن قرار گیرد.
ربیعی درحال بازدید از خانه مادری جمعیت طلوع بی نشان ها است. خانهای که مادران آسیب دیده از اعتیاد، فرزندانشان را برای ساعاتی در این خانه میگذارند و در این فاصله خانه محیط امنی برای آموزش و رشد این بچهها است. آنها بهموقع حمام می روند، رختشان عوض می شود، غذای گرم و مقوی برای خوردن دارند و از همه مهمتر شاهد مصرف مواد توسط پدر و مادرشان نیستند. آنها رسم زندگی را در این خانه و میان دیوارهای رنگی اش یاد میگیرند و برای آینده آماده می شوند.
ربیعی در حال بازدید از خانه است که زنی به زحمت وارد حیاط مجموعه می شود. چهره و اندامی استخوانی دارد. به سختی دهانش را باز می کند. اعضای جمعیت به کمکش می روند. مادر یکی از بچهها است. نه میتواند راه برود نه دستهایش را حرکت دهد. یکی از اعضاء میگوید گویا سکته کرده است. به همین دلیل به زحمت حرف میزند و کلمات را از انتهای گلویش و به سختی و نامفهوم ادا می کند.
وقتی میفهمد مسئول دولتی به دیدنشان آمده، اشک هایش سرازیر می شود. لحظهای جز صدای هق هق های ناامیدی و درماندگی، صدای دیگری شنیده نمی شود.
صحنه آنقدر دلخراش و اندهبار است که چشمهای سخنگوی دولت نیز تر می شود. به زن جوان که با انگشتان دستش اشاره میکند سه کودک دارد و در فقر به سر می برد، قول فیزیوتراپی و کاردرمانی می دهد. زن از گریه خالی می شود. نفس عمیقی میکشد و اطرافیان کمکش میکنند به خودش مسلط شود و گوشهای بنشیند. نور امید در چشمهای بی فروغش برق می زند.
نجوای داوطلبی را میشنوم که دیگری می گوید: کاش همه دولتمردان همینطوری به دل جامعه بیایند و فقر این افراد را از نزدیک لمس کنند. آن وقت شاهد اتفاق های بهتری خواهیم بود.
سکانس چهارم، جدایی پایان کار نیست
ربان ورود به خانه پدری توسط دستان سخنگوی دولت قیچی می شود. ربیعی قیچی را از دختربچه ای هفت ساله که شالگردنش را با انگشتهایش بافته، به دست گرفته و همراه با وی اینکار را انجام می دهد تا در این شادی دختربچه نیز سهیم باشد.
اتاقهای خانه پدری محلی برای توانمندسازی مادران این بچهها است. آنها پشت چرخ نشسته و دست آفریده هایشان را به نمایش گذاشته اند. از کوسن و روبالشی گرفته تا کلاه و شالگردن و … .
این زنها برای تغییر اینجا توانمند می شوند. وقتی کار باشد، وقتی جیبشان پول باشد، بالای سر فرزندانشان خواهند بود و میتوانند آنها را حمایت کنند. یکی از اعضای جمعیت خطاب به علی ربیعی از پیشنهادش میگوید که شاید با همکاری فنی و حرفهای بتوان افراد بیشتری از این مجموعه را توانمند کرد.
ربیعی می گوید: این خانمها میتوانند دوره های مربی گری را در فنی و حرفهای گذرانده، مدرک بگیرند و همین جا به افراد دیگر آموزش بدهند.
در این فاصله خانمی از راه می رسد. می گوید: همسرم ۲۰ سال معتاد بود اما طلاق نگرفتم. پایش ایستادم. ترکش دادم و امروز در این خانه فعالیت دارم. بعد با جدیت ادامه می دهد: اینجا هستم تا بگویم راه دیگری به جز جدایی هم وجود دارد. میخواهم در زمین کنار خانه پدری و مادری، برای کودکان دروازه غار بازیهای سنتی را احیا کنیم. بازیهایی که خودشان درس و مهارت زندگی هستند و نیاز به حمایت مسئولان داریم. صحبتهایی که نظر ربیعی را جلب و وی را مشتاق می کند.
سکانس پنجم، جشنی به وسعت محرومیت
کنار خانه پدری زمینی بایر وجود دارد که از سوی شهرداری منطقه در اختیار اعضای جمعیت قرار گرفته تا برنامههایشان برای کودکان کار و بهبودیافته و خانوادههایشان را اینجا اجرایی کنند.
بچهها دورتادور این زمین را با غرفه های معرفی جمعیت دکور کرده اند. یکی از داوطلبان جوان از پویش بوی عیدی و بوی ماه مهر برای سخنگوی دولت توضیح می دهد. «در قالب این طرح ها برای بچههای کم برخوردار و محروم در سراسر کشور لوازم التحریر، لباس و لوازم ضروری تهیه و به دست آنها میرسد. همچنین برای شاد کردن این بچهها و خانوادههایشان جشن هایی همزمان با از راه رسیدن سال نو برگزار می کنیم. امسال قرار است در قالب جشنی، ۴۰۰ کودک مناطق کم برخوردار ومحروم استان سیستان و بلوچستان را در چابهار گرد هم آورده و جشنی به بزرگی محرومیت شان بگیریم».
سپس همراه با علی ربیعی به سراغ غرفه ای دیگر می رویم. کارهای دستی زنان و مردان و گروهی از دختران بهبودیافته سخنگوی دولت را به وجد می آورد. از کیف های دست دوز گرفته تا دست آفریده های نقره و چرم و نهال مهر(انواع گلدان های گل و کاکتوس). یکی از اعضای جمعیت می گوید: بسیاری از این کارها با ضایعات چرم، فلز و نمد ساخته و پرداخته شدهاند و بسیار ارزشمند هستند. ربیعی از سر ذوق به نشانه تأیید سری تکان می دهد.
سکانس ششم، سبزی پلو با ماهی
مقابل یک غرفه دیگری می ایستیم. مردی میانسال خوش آمد می گوید. سر صحبتهایش را اینطور باز می کند. «کمال هستم. دو سال و ۶ ماه و ۷ روز پاکی دارم».
همه یکصدا می گویند: ماشاءالله و برایش کف می زنند. کمال محصول سالها مصرف مواد است. اما حالا با عنوان بهبودیافته در بخش توزیع غذای جمعیت در میان بی خانمان ها فعالیت دارد. «در گذشته ۱۲ هزار غذا در میان بچههای محروم مناطق صفر مرزی پخش میکردیم که امسال با همت گروهی این عدد به ۲۷ هزار غذای گرم در این مناطق رسیده است».
مرد میانسال خطاب به ربیعی می گوید: باید فضا را طوری آماده کنیم که همه بچهها درس بخوانند، آموزش ببینند و آینده شان را تغییر دهند.«غذا یکی از آنها است».
وی درباره جمع آوری غذاهای مانده رستوران ها، تالارها و … که دست نخورده و سالم باقی میماند اما خیلیها آن را به جای دور ریختن به جمعیت می دهند، ادامه می دهد: من در این بخش ۴۷ هزار پرس غذا جمع آوری داشتم که این غذای گرم در میان بی خانمان های شهر پخش شد.
مرد میان سال در بخش دیگری از صحبتهایش به از راه رسیدن عید نوروز اشاره میکند و اضافه می کند: طرح سبزی پلو با ماهی شب عید هم داریم که امسال قرار است همزمان با چهارشنبه سوری ۱۵ هزار سبزی پلوماهی میان نیازمندان و خانوادههای کم برخوردار توزیع کنیم. چه پخته و چه مواد اولیهاش را تا آنهاو کودکانشان نیز بوی سبزی پلوماهی سفره عید را مزه کنند.
سکانس آخر؛ افتتاح مرکزی برای ترانس ها
علی ربیعی در جمع خبرنگاران درباره برداشتی که از بازدید مراکزی که افراد آسیب دیده را تحت حمایت قرار داده می گوید: این خیلی ارزشمند است که به گروههایی که فرصت های اجتماعی کمتری دارند توجه شود و این اگر این اتفاق بیافتد به همان میزان جامعه اخلاقی و انسانی است.
وی ادامه می دهد: معمولاً در جوامع افرادی هستند مثل لکوموتیوها که واگن ها را میکشند و کشانه های خیر جمعی می شوند. اکبر رجبی که وی را به عنوان عمواکبر میشناسیم نیز به عنوان کشانه ای شده برای خیر جمعی. یک ایده و الگویی که نشان میدهد اگر پای هر کاری بایستیم میتوانیم آن را انجام داده و اثرگذار باشیم.
ربیعی در بخش دیگری از صحبتهایش به این اشاره کرد که در جامعه ما تحولات جمعیتی زیادی در آن رخ داده است و به هر حال به رغم تلاشهای صورت گرفته، بروز نابرابریهایی، فرصت های اجتماعی برابر را از گروهی افراد گرفته که این اتفاق باعث شده در ترکیب با فقر، این افراد آسیب های زیادی ببینند. «هیچ جای دنیا دولت ها به تنهایی نمیتوانند همه مسئولیت ها در این زمینه را انجام دهند. من به انجمنها، میانجی های اجتماعی میگویم که در کنار سازمان های دیگر فعالیت می کنند. به همین دلیل از مردم دعوت به همکاری برای کاهش آسیب و معضلات اجتماعی می کنیم».
ربیعی میگوید برای اینکه بتوانیم برنامهریزی برای حل معضلات داشته باشیم باید خود جامعه نیز درگیر این موضوع شود و کمک کند.
«اینجا شاهد تنوع کارهای جمعیت برای حمایت از طیف های آسیب دیدگان بودیم. از غذا دادن به بیخانمان ها تا حمایت از ترنس ها، افراد دارای اعتیاد و … طیفی از حمایت ها را دیدم که برایم ایده به همراه داشت و شاید هم بتوان برخی مشکلات این افراد را به صورت مصوباتی در دولت تقدیم کنیم که هم تصمیمات درستی برای حل مشکلات گرفته شود و هم رابطه دولت و نهادهای مدنی حمایتگرانه شود».
قسمت مهم این بازدید وعده سخنگوی دولت برای حمایت از ترانس ها بود. وی قول همکاری داد تا دو هفته دیگر با رایزنی ها مرکزی را «سرای میلاد» برای حمایت از افراد ترانس ها افتتاح کنند.
«مشکل این افراد جدی است و ما نباید با گروهی که میخواهند تغییر جنسیت دهند با برچسب و انگ برخورد کنیم. برخی از این افراد مشکلشان بیماری است و باید به آنها به چشم یک فردی که بیماری دارد برخورد کنیم. بنای ما این است که معالجه این افراد بپردازیم و تاکنون تلاشمان را کردهایم بخشی از هزینههای جراحی و تغییر جنسیت این افراد را پرداخت کنیم».
ربیعی اما درباره مرکز حامی ترانس ها تأکید میکند که مرکز مشاوره ای نیز در کنار آن باشد که به این افراد و حل مشکلاتشان مشاوره دهد. به همین دلیل توصیه مان به خانوادهها این است که فرزندانشان را که ترنس هستند طرد نکنند زیرا ممکن است وارد ورطه ای شوند که در آن راه بازگشتی نباشد. «راه اندازی این مرکز میتواند به خانوادهی این افراد نیز کمک کند».
در ادامه اکبر رجبی مدیرعامل جمعیت طلوع بی نشان ها با بیان اینکه آقای ربیعی برای سهولت اینکار جلوی بنده با استاندار تماس گرفته و از ایشان قول مساعدت گرفتهاند افزود: این مکان توسط جمعیت جانمایی شده و امیدواریم با رایزنی های انجام شده تا دو هفته دیگر شاهد افتتاح این مرکز باشیم.
رجبی تصریح کرد: اگر همه چیز به خوبی پیش برود و مشکلی پیش نیاید این مرکز در منطقه ۶ افتتاح و ما نیز قول میدهیم ظرف دو هفته این مکان را تجهیز کنیم تا افراد ترنس سرپناه داشته و خدمات دریافت کنند.