arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۲۶۳۹
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۹ اسفند ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۹ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵

افطار میهمان رهبری بودم. دربارة وضع ارز نقد، بعضی فیلم‌های سینمایی مثل «بَدوک» «ازکرخه تا راین» و «خاکستر سبز» صحبت کردیم و مقداری از کتاب تفسیر راهنمای من را برای آشنایی ایشان، با هم خواندیم. به خانه آمدم. دکتر عادلی، اسم بعضی از شرکت‌های بزرگ دولتی را تلفنی بُرد که برای تهیه ارز به بازار رفته‌اند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۹ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
 
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۹ اسفند 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

آقای [محمد] سعیدی‌کیا، [وزیر راه و ترابری] آمد. گزارشی از نتایج بررسی سانحه هوایی داد. مدعی است، نهاجا [= نیروی هوایی ارتش]، حاضر نیست همه اطلاعات را بدهد. دربارة نوع برخورد در مسأله استیضاح مجلسیان مشورت کرد.

آقای [غلامرضا] فروزش آمد. از طرح ادغام دو وزارت خانه جهادسازندگی و کشاورزی اظهار نگرانی کرد و گزارشی از مشکلات سیل‌زدگان روستایی هرمزگان داد. استاندار بوشهر و معاونان آمدند و خواسته‌ها را مطرح کردند؛ خیلی خواسته‌های بزرگ و مشکلی مطرح کرده‌اند.

برای شرکت در جلسه فاتحه آیت‌الله آملی به مسجد آرک رفتم؛ کمی نشستم و برگشتم. در آنجا آقای شیخ یحیی نوری از برنامه‌های دولت تقدیر کرد. آقای صدیقی خواست که از همسر شهید رجایی احوال‌پرسی شود. آقای [سیدمحمدباقر] حکیم آمد و گفت اخیراً بدنبال کنگره صلاح‌الدین، توافق‌های جدیدی با سایر معارضین عراقی داشته‌اند. گفت شرط اقدام غربی‌ها برای حذف صدام، توافق معارضین و اطمینان به عدم دخالت ایران است. کمک بیشتر خواست و نیز لزوم سپردن فرماندهی نیروهای بدر به خود عراقی‌ها در هنگام رفتن به عراق را گفت.

عصر هیأت دولت جلسه داشت. دربارة نحوه پرداخت ارز در سال ۱۳۷۲ و مسائل میدان جدید تره‌بار مذاکره شد. افطار میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم. دربارة تقاضاهای کمک نظامی آذربایجان، سازمان قضایی نیروهای مسلح، مسائل آقای منتظری و [عبدالکریم] سروش، مذاکرات پاکستان برای افغانستان و دکتر جوان، کاشف لیزر که پیشنهاد کمک به ایران کرده و همچنین درد کمر ایشان مذاکره داشتیم.

به خانه آمدم. تلفنی با آقای [عبدالله] نوری، وزیر کشور صحبت کردم. پزشکان در تشخیص کسالت اختلاف دارند. قرار شد شورایی، برپا شود.

 

سال ۱۳۷۲

مطابق معمول، بیشتر وقت برای ملاقات نمایندگان مجلس بود. آقای مبینی، نماینده شهرکرد آمد. از طرح‌های عمرانی استان تشکر کرد و برای ماشین‌آلات چند طرح صنعتی استمداد کرد. در مورد ساختار اداری نظرم را خواست و از تعویض استاندار گفت.

[آقای سیدمحمدحسن علوی حسینی]، نماینده گرگان آمد. برای استان شدن گرگان استدلالاتی داشت. [آقای مجید نادری]، نماینده بویین‏زهرا آمد. مقدار زیادی از خط‏مشی اکثریت مجلس و شخص آقای ناطق [نوری] از جهت تلاش‌های غیر معقول برای کسب قدرت انتقاد داشت. از آقای [حسن] روحانی تمجید نمود. نمونه‌هایی را ذکر کرد.

[آقایان اسدالله رضوی، منصور سلیمانی و مجید دبستانی]، نمایندگان کرمان، شهربابک و بم آمدند. برای تعیین استاندار کرمان در جهت خط خودشان استمداد کردند و از حاکمیت خط مقابل اظهار نگرانی نمودند. آقای دکتر [سید محمدرضا] موالی‏زاده، نماینده اهواز آمد. از برنامه‌های دولت، کلی تعریف کرد و از مظلومیت دولت در تبلیغات اظهار ناراحتی نمود و پیشنهادهایی در جهت توضیح و تبلیغ بیشتر برای کارهای عمده دولت داشت. از پیشرفت پل پنجم اهواز و برنامه فاضلاب شهر اظهار رضایت کرد.

آقای [سیدمحمد] میرمحمدی، [دبیرکل جدید سازمان امور اداری و استخدامی کشور] آمد. گزارش اقدامات مقدماتی در سازمان امور استخدامی را گفت. سیاست‌های من را پرسید و برای رفع کمبودها استمداد کرد.[۱] امروز هم قیمت ارز به صورت جهشی بالا رفته است. به دکتر عادلی گفتم فکری بشود. عصر در جلسه شورای اقتصاد، دربارة علل نوسانات ارز و راه‌های علاج بحث کردیم که ناتمام ماند.

افطار میهمان رهبری بودم. دربارة وضع ارز نقد، بعضی فیلم‌های سینمایی مثل «بَدوک»[۲]، «ازکرخه تا راین»[۳] و «خاکستر سبز» صحبت کردیم و مقداری از کتاب تفسیر راهنمای من را برای آشنایی ایشان، با هم خواندیم. به خانه آمدم. دکتر عادلی، اسم بعضی از شرکت‌های بزرگ دولتی را تلفنی بُرد که برای تهیه ارز به بازار رفته‌اند.

 

سال ۱۳۷۳

برای مراسم فارغ التحصیلی افسران، از منزل یکسره به دانشگاه افسری رفتم. استماع گزارش و اعطای جوایز و سخنرانی[۱] و مشاهده نمایش‌ها و رژه‌ها انجام شد و به دفتر مراجعت کردم. تا عصر کارها انجام شد.

عصر آقای میرسلیم، برای دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز [تهران]، در دفترم جلسه داشت. دربارة انتخابات و آقای منتظری و مسائل گرانی بحث شد. افطار کردند و رفتند. به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۴

[آقای سعید العطار]، معاون نخست‏وزیر یمن آمد. گزارشی از وضع‏کشورش داد و از مشکلاتی‏که با عربستان و مصر و اریتره دارند و مشکلات مانده از جنگ داخلی و از پیشرفت‌ها و توفیقات ایران با اعجاب یادکرد و آن‏را الگوی مناسبی برای کشورهای اسلامی عنوان‏کرد. تقاضای وقت خصوصی نمود. سپس پیام عبدالله صالح، رییس‏جمهور یمن را گفت و برای تقویت نیروی دریایی‌شان به منظور مقابله با اریتره در جزیره حنیش[۱] و جزایر دیگر  در دریای سرخ کمک خواست و توضیحاتی دربارة این جزایر داد؛ احتمال اینکه اسراییل در پشت جریان اشغال حنیش باشد را مطرح کرد؛ قایق تندرو و سلاح می‌خواهند. گفتم باید قرارداد خرید منعقد کنند. انتظارکمک بلاعوض دارندکه نپذیرفتم. گفتم با مهلت می‌فروشیم. وزیر نفت هم بود؛ برای همکاری نفتی هم استمداد کرد.

[آقای باباابوبکر درامه]، سفیر گامبیا برای تقدیم استوارنامه آمد؛ اولین سفیر این کشور است. [آقای بلگین بایف نورلان]، وزیر نفت قزاقستان آمد. نامه [رئیس‏ جمهورشان]، آقای نظربایف را آورد که خواستار موافقت با تحویل‏گرفتن نفت آنها در شمال و تحویل نفت در جنوب شده است؛ موافقت کردم. خواستار تخفیف در حق ترانزیت شد. مسأله مهمی برای ما و آنها است. فعلاً نفت آنها را در پالایشگاه تهران، برای خودمان تصفیه می‌کنیم، ولی بحث ایجاد خط لوله به جنوب برای آینده مطرح است. آقای میرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] آمد و برای تأمین کسری‌های بودجه اجازه گرفت. پیشنهاد جالبی در مورد استفاده ترکیبی از معادن کشور و عناصر موجود در ایران داد.

عصر آقای[عباس واعظ] طبسی، [تؤلیت‏آستان قدس رضوی] آمد. دربارة انتخابات و اراضی موقوفه آستان‌قدس در تهران و طرح‌های عمرانی سرخس و برنامه افتتاح راه‏آهن مشهد- سرخس مذاکره کردیم. در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتیم. شب در دفترم ماندم و به خاطر مسافرت فردا، کارها را تکمیل کردم. شب، برف تندی در بخشی از تهران بارید و امروز هم باران خوبی داشتیم.

 

سال ۱۳۷۵

صبح زود چمدان را بستم و براى سفر به بوشهر، به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم. محسن و مهدى هم با من بودند. ساعت هفت و نیم به سوى بوشهر پرواز كرديم. [آقایان غلامرضا آقازاده، بیژن نامدار زنگنه، محمدرضا نعمت‏زاده، علیرضا مرندی، اکبر ترکان، سیدمحمد غرضی و غلامرضا فروزش]، وزراى نفت و نيرو و صنايع و بهداشت و راه و مخابرات و جهاد همراه بودند. در فرودگاه بوشهر، استقبال رسمى بود و مصاحبه كوتاهى داشتم . بلافاصله براى افتتاح ترمينال فرودگاه و كلنگ زنى توسعه ترمينال رفتيم. در مسير، مردم استقبال بسيارگرمى داشتند و زنان بيشتر از مردان بودند.
براى افتتاح پروژه‌هاى مخابرات و پُست، يكسره به ساختمان پُست رفتيم؛ 115 پروژه با 68 ميليارد ريال هزينه افتتاح شد. آقاى [سیدمحمد] غرضى و ریيس [شرکت] پُست، گزارش دادند. من هم در اهميت صنايع مخابرات و ارتباطات، صحبت كردم و از كارهاى بزرگ و وسيع وزارت [پُست و تلگراف و تلفن]، قدردانى نمودم . جمعيت زيادى، به جاى اينكه به ورزشگاه محل سخنرانى بروند، اطراف ساختمان جمع شده بودند؛ به احساسات جواب دادم و به ورزشگاه رفتيم. مقدارى طول كشيد تا مردم رسيدند.
ورزشگاه [شهید بهشتی] هنگام ورود، خيلى شلوغ نبود. بعد از خيرمقدم [آقای ابراهیم فاضل فردوسی]، امام‏جمعه و [آقای عبدالرحمن ندیمی بوشهری]، استاندار و [آقای محمد خواجه‏پور]، نماينده، دو سرود جالب از دو گروه پسربچه‌هاى شاهد و بسيج دانش‏آموزى در وصف من و خيرمقدم اجرا شد. سپس شاعرى [به‏ نام آقای فرزاد شجاع]، شعرى غراء به لهجه محلى، [با مطلع «شادآمدی تو وَرِمون، ای هاشمی، ای هاشمی»]، در وصف دولت من خواندكه مورد توجه قرارگرفت؛ گفت فقط براى امام و آيت‌الله‏خامنه‌اى و من، شعر سروده است. خيلى‏جالب، خدمات سازندگى، دفاعى و سياسى و مبارز‏اتی مرا به شعر درآورده است. من هم سخنرانى مفصلى در افتخارات تاريخى بوشهر و وضع امروز، گذشته و آينده استان نمودم و اشاره به كارهاى مهم سازندگى و طرح‌ها مهم در آينده و اينكه اين استان در زمينه گاز و پالايشگاه گاز و ترمينال صدور نفت و نيروگاه هسته‌اى، بزرگترين را در كشور دارد.
به بندرگاه رفتيم. چند طرح عمرانى را افتتاح‏كرديم. سپس سوار كشتى‏جديدالورود مسافربرى «برليان» شديم و براى شروع بهره‌بردارى از كشتى، تا نقطه ديگري رفتيم؛ مدرن است، با ظرفيت 237 مسافر و 10 اتومبيل و 17 تُن بار بين بوشهر و قطر، رفت و آمد خواهد داشت. از استراليا خريده‌اند و تكنولوژى هم گرفته‌اند كه خودمان بسازيم. در مسير، توضيحاتي دربارة كشتى شنيديم.
در محل سايت صنعتى كشتى‌سازى صدرا پياده شديم. پس از نماز، در محل اجتماع، دربارة طرح‌هاى صنعتى ساخت سازه‌هاى دريايى، توضيحات شنيديم. وزير صنايع و وزير نفت و آقاي [غلامرضا] تاج‌گردون، معاون مهدى [هاشمی] و مخبر، مديرعامل صدرا و مدير منطقه نفتى‏آبى و كارشناس شركت مهندسى و ساخت سازه‌هاى‏دريايى كه تحت مديريت مهدى است، صحبت كردند.
همگى از اهميت كار اين شركت حرف زدند. حقيقتاً كار بزرگى‏كرده‌اند و مديريت كلان نوين جهانى را به كشور آورده، با جمع نيروهاى شايسته طراحى و مهندسى صنايع مهم دريايى و نفت مثل سكوسازى را به عهده گرفته و انحصار را از خارجى‌ها گرفته و
باعث شكسته‏شدن قيمت‌هاى اجحاف‏گونه آنها شده‌اند. همگى از شجاعت و هوش مهدى نيز مي‌گفتند؛ من هم لذت مي‌بردم. واقعاً هم جالب است كه جوانى توانسته، مديريت كارى‏كه گروه‌هاى مهندسان عالى‏قدر تاكنون نكرده‌اند، انجام دهد.
طرح‌هاى سكوهاى پروژه ابوذر را نمايش دادند؛ خيلى عظيم است. سپس من هم در همين زمينه حرف‏زدم و دستاورد‌هاى گران‏بهاى اين اقدام راكه ميلياردها دلار صرفه‌جويى و قدرت مهندسى به ما داده، توضيح دادم . از سكوهاى در دست ساخت بازديدكردم.
سپس به كشتى جديدى كه [شرکت کشتی‏سازی] صدرا ساخته رفتم. در عرشه كشتى، ضيافت ناهار را داشتند و بهره‌بردارى شروع شد. جزيره‌اى را كه صدرا در آب‌هاى ساحلى براى توسعه كارگاه آماده مى‌كند نيز ديديم؛ توسعه لازمى است. به‏خاطر تأخيرى‏كه داشتيم، از استراحت صرف‏نظر كردم.

با هلى‌كوپترها به سوى سايت پرورش ميگو در شهرستان گناوه پرواز كرديم. از فضا سايت را ديديم، با توضيحات [آقای ندیمی]، استانداركه با مخلوطى از آب شور و شيرين و استخرهاى ساخته شده، پُر مى‌كنند. در محل سايت، آقايان [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهادسازندگی] و [رسول] لاهيجانيان، [رییس سازمان شیلات] و مديران مربوطه توضيح دادند. هزار هكتار زمين را زير پوشش طرح پرورش ميگو برده‌اند و در ساير سواحل استان، 40 هزار هكتار براى اين منظور مشخص شده و همان‏جا توليد بچه ميگو هم انجام مى‌شود. توضيحات‏كاملى از نحوه توليد بچه ميگو و پرورش ميگو شنيديم و استخرها و كانال‌ها را هم ديديم. هر هكتار، حدود چهار ميليون تومان هزينه مى‌برد و در دو نوبت برداشت در سال، حدود شش تُن ميگو مى‌دهد كه بسيار پُرشور است و اين كار، عمدتاً با وام‌هاى ارزان دولت و كمك زيربنايى دولت به تعاونى‌ها واگذار مى‌شود.
از آنجا به سوى شهر ديلم پرواز كرديم. قرار بود براى شروع كار طرح انتقال آب سدكوثر به بوشهر و خط [انتقال‏آب] مُحرم برويم؛ به‏خاطرتأخير و خطر سان‌ست[= غروب] براى هلى‌كوپترها، از آن منصرف شديم. آقاى [حمید] ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] و آقاى [رسول] زرگر، [معاون عمرانی وزیرکشور]، به جاى هيأت رفتند. بعداً گفتند، آقاى زنگنه، [وزیر نیرو]، از نرفتن من ناراحت شد؛ حق با ايشان است. جمع زيادى از مردم گناوه هم جمع شده بودند.
در ديلم، اجتماع مردم خيلى باشكوه و پُرشور بود. [آقای علی الهی]، امام‏جمعه، خيرمقدم گفت و خواسته‌ها را مطرح كرد. من هم صحبت كوتاهى كردم و از مردم ستايش كردم و خواسته‌های استقلال گمرك و لايروبى دهانة خور و گازرسانی را پذيرفتم.
به سوى بوشهر پرواز كرديم. بالاخره در تاريكى به بوشهر رسيديم. در فرودگاه، نماز مغرب و عشا را خوانديم و به دانشكده علوم پزشكى رفتيم. كلنگ ساختمان جديد را زدم. سپس بهره‌بردارى از بيمارستان 200 تختخوابى بوشهر، با پرده‌بردارى از لوح آغاز شد. پس از بازديد از بيمارستان، در جمع كاركنان، گزارش [آقای مرندی]، وزير بهداشت، [آقای امیری]، ریيس دانشگاه علوم پزشكى و [آقای کرباسیان]، مديرعامل سازمان تأمين‏اجتماعى را شنيديم. برايشان صحبت دلگرم‏كننده‌اي كردم. نيمى از بيمارستان، تحت پوشش بیمه تأمين‏اجتماعى ‌است.
براى افتتاح فروشگاه زنجيره‌اى رفاه رفتيم. پس از گزارش آقاى [عبدالعلی علی]عسكرى، [مدیرعامل شرکت رفاه]، صحبت كردم و اهداف تأسيس فروشگاه‌هاى رفاه را گفتم. جمعيت زيادى در اطراف فروشگاه جمع بودند و تشكر داشتند؛ به احساسات پاسخ دادم. شام را در سالن مناسب و وسيع مهديه - در كنار مصلا - میهمان امام‏جمعه بوديم. هزينه ساخت سالن را من داده‌ام. براى استراحت به استاندارى رفتيم. خاطرات امروز را نوشتم. اخبار ساعت ده و نیم [شبکه دو سیما] را گرفتم و خوابيدم.

نظرات بینندگان