خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.
متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۹ فروردین ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
گزارشها را آوردند. مسأله افغانستان در رأس است و به نظر مىرسد فارسها و شيعيان فعالترند. براى شركت در مراسم روز ارتش به پايگاه نيروى دريايى رفتيم. سان و رژه و صحبت آقاى [علي] شمخانى، [فرمانده نيروي دريايي] و سرود « اي ايران» اجرا شد. سخنرانى كوتاهي داشتم.
با هلىكوپترها به ميناب پرواز كرديم. در راه استاندار و آقاى بخشى، مديركل سازمان آب استان توضيحات دادند. دشت ميناب از شبكه خوب آبيارى سد ميناب بهره مىگيرد، ولى به خاطر كوچك بودن قطعات زمين، بازدهى خوبى ندارند.
از فضا، ميناب و سد ميناب را ديديم. شهر در دامنه ارتفاعات به صورت مستطيل، با عرضكم كشيده شده است. سد پُر از آب بود. امسال سر ريز هم داشته است. اين سد، با هفت متر ارتفاع، 320 ميليون متر آب ظرفيت دارد. آب سد به خاطر وجود نوعى جلبك، سبز رنگ است و بوى نامطبوعى هم دارد كه اگر بخواهيم رفع كنيم، بايد سالانه چند ميليون دلار خرج كنيم. گفتند 25 درصد آب شيرين استان مهار شده و 75 درصد هرز مىرود. با توجه به اهميت آب در منطقه، بايد فكرى كرد.
در فرودگاه كوچك بيرون شهر فرود آمديم. مردم استقبال با شكوه خوبى نمودند. اجتماع مردم در ورزشگاه خيلى عظيم بود. امام جمعه خيرمقدم گفت و من صحبت كوتاهى كردم و برگشتيم.
از آنجا به روستاى كلاهى، واقع در كرانه شرقى تنگه هرمز رفتيم. جهاد سازندگي در آنجا مركزى براى پرورش ميگو تأسيس كرده و سردخانه پانصد تنى و يخسازى ساخته است؛ جالب است. دربارة كيفيت صيد ميگوى تخمگذار و مواد توضيحات دادند كه هر يك در هر بار، پانصد هزار تخم مىگذارد. سپس پرورش تخمها و لاروها، صيد جلبكهاى گياهى از دريا و كاشت و رشد آنها براى غذاى لاروها و تأمين غذاى ميگوها انجام مي شود. اين صنعت پس از قطع وابستگى ارزى، مىتواند درآمد ارزى قابل توجهى داشته باشد. اكنون مي توانيم با صرف هر چهار دلار، هفت دلار بهدست بياوريم.
مردم كلاهى جمع شدند و خيلى گرم ابراز احساسات كردند. خواستند كه آب شيرين از هشت كيلومترى برايشان لوله كشى شود؛ قبول كردم. به نظر مىرسد صنعت پرورش ميگو قابل توسعه زياد باشد. اين روستا يكى از مراكز صيد سنتى است كه تعداد زيادى لنج در آنجا بود.
از آنجا به جزيره قشم پرواز كرديم. با تأخير رسيديم. بعد از استقبال بسيار گرم مردم، از طرحهاي در دست ساختمان، آبشيرينكُنها، اسكله، مركز بازرگانى و بندهاى در دست احداث براى مهار آبهاى سطحى بازديد كرديم. در مورد حل مشكل گمرك، آقاى شمس و مديران ديگر توضيحات دادند.
هلىكوپترها به خاطر طوفان و بدى هوا امكان پرواز نداشتند، لذا برنامههاى عصر را در بندر عباس لغو كرديم. لغو برنامه سخنرانى كه گفتند جمعيت فوقالعادهاى آمده بودند، برايم تلخ بود. در عوض رفتيم در مسجد سنىهاى جزيره و براى مردم صحبت كردم. مسجد و كتابخانه شيعيان را هم ديديم. مقدارى در شهر گشت زديم و به امور جزيره رسيديم.
غروب در عين خرابى هوا به بندرعباس آمديم. بيشتر هلىكوپترها نيامدند. بعد از استراحت و نماز به پاسگاه نيروى دريايى در ناو لجستيكى خارك رفتيم. ميهمان تيمسار شمسايى بوديم. در عرشه ناو، برنامه و سرود اجرا كردند. باد شديد مزاحم بود. شام خورديم. دير وقت به استاندارى برگشتيم. خسته خوابيدم. سردرد داشتم كه با مُسكّن آرام گرفت.
سال ۱۳۷۲
به خاطر كمخوابى و خستگى از برنامههاى ديروز كسل بودم. حمام رفتم و گزارشها را ديدم. مديركل اطلاعات آمد و وضع امنيتى استان را گزارش داد. سپس براى شركت در مراسم روز ارتش به پادگان سرآسياب رفتيم. در بين راه، جاى جاى مسير، اجتماعات زيادى از مردم ابراز احساسات مىكردند و قربانى مينمودند. صبحگاه مشترك انجام شد. گزارش دادند، رژه رفتند و من سخنرانى كردم.
از آنجا به مركز اسناد ملى استان كرمان رفتيم. افتتاح كردم و تشويقشان نمودم. منجمله اسنادى راجع به خود من، از مبارزات قبل از انقلاب جمع شده بود.
به فرودگاه رفتيم و با بدرقه رسمى به سوى سد پيشين در استان سيستان و بلوچستان پرواز كرديم. در فرودگاه كرمان، دو فروند هواپيماى مسافرى ديديم كه [آقاي سيد حسين مرعشي]، استاندار كرمان از مصرىها بابت طلبمان، براى تأسيس شركت هواپيمايى [ماهان] گرفته است كه كار مهمى است؛ هم به خاطر وصول مطالباتمان و هم براى امكانات ترابرى هوایى.
در مسير، روى جازموريان، همراهان اطلاعات دادند. قرار شد آنجا را محور كنيم. در فرودگاه خاكى كه براى عمليات اجرايى سد ساخته شده بود،كنار روستاى پيشين فرود آمديم. مردم روستاهاى اطراف و علماى اهل سنت آنجا جمع بودند. مراسم رسمى استقبال انجام شد. من صحبت كوتاهي كردم و براى مردم وعده عمران منطقه را دادم.
با هلىكوپتر به محل سد رفتيم، زيرا با آبگيرى درياچه سد، راه زمينى بسته شده بود. هوا خيلى گرم بود. بازديد كوتاهى از سد كرديم. مديران توضيحات دادند. بعد از افتتاح و آغاز بهرهبردارى، منظره جالب خروج آب از گالرى سد را تماشا كردم. در اسفندماه كه باران فصلى آمد، چهارده ميليون متر مكعب آب جمع شده و اميد دارند در بارانهاى فصلى تابستان، درياچه پُر شود. ظرفيت سد، يكصد و هفتاد و پنج ميليون متر مكعب است. طرحهاى مهم استان را هم در سالنى آماده كرده بودندكه مديران ذيربط توضيح دادند. در مراسم افتتاح سد، آقاى [بيژن نامدار] زنگنه، [وزير نيرو] توضيح داد و من سخنرانى تشويقآميز كردم.
پس از ناهار و استراحت، به سوى پايگاه هوايى در كُنارك حركت كرديم. استقبال انجام شد و سپس براى افتتاح سردخانه پنجهزار تنى، به سوى چابهار رفتيم. در مسير به ابراز احساسات مردم كه در مسير جمع شده بودند پاسخ دادم. آقاي صادق مفتح، [مجري پروژههاي كوثر چابهار] و [عبدالحسين] وهاجى، [وزير بازرگاني] توضيحات دادند.
سپس در جمع مردم سخنرانى كردم. استاندار و امام جمعه و آقاى وهاجى خيرمقدم گفتند. از آنجا براى افتتاح عمليات اجرايى انتقال آب از سد پيشين به چابهار رفتيم. لولههاى طرح لغو شده و انتقال آب از بر جاده به زاهدان را در اينجا به كار مىبرند. قرار شد با فروش آب شيرينكن كه براى چابهار خريده بوديم، سد زير آن را بسازيم؛ چون با انتقال آب سد، نيازى به آنها نيست. به پايگاه كُنارك برگشتيم و در مسير طرحهاى كويرزدايى را ديديم. بعد از نماز و مصاحبه يك ساعته راديو تلويزيونى5 و توضيح نتايج سفر، به سوى تهران پرواز كرديم. ساعت يازده شب رسيديم.
سال ۱۳۷۳
تب ندارم. بعد از استحمام و صرف صبحانه، برای شرکت در مراسم روز ارتش، به سوی میدان آزادی حرکت کردیم. فرماندهان جمع بودند. مراسم شروع شده بود. سخنرانیکوتاه تشویقآمیزی برای ارتشیان نمودم.[۱] قسمت اعظم رژه را گرفتم. مانور فرود چتربازان و هواپیماهای جنگنده را هم دیدم؛ قبل از اتمام مراسم به دفترم رفتم.
دکتر [علیاکبر] ولایتی، [وزیر امور خارجه] آمد. گزارش سفر به اتریش و اسلوونی را داد؛ از اهتمام هر دو کشور در مورد همکاری با ایران و دعوت آنها از من گفت.
[آقای ایوان مایدن]، کاردار اُوکراین که به مقام سفارت ارتقا پیدا کرده است، برای تقدیم استوارنامة مقام جدیدش آمد. نطق خود را فارسی ایراد کرد؛ خوشم آمد. از نتیجه انتخابات پارلمانی اخیر اُوکراین اظهار رضایت کرد؛ برخلاف نظر وزارت امور خارجه که معتقدند، به نفع حکام فعلی تمام نشده است. سپس [آقای زلنگوف]، وزیر امور خارجه
اُوکراین آمد. نامه [آقای لئونید تراوچوک]، رییسجمهورشان را آورد که بر محور درخواست توسعه همکاری و سفر من به آن کشور بود. دربارة قرارداد انهدام سلاحهای هستهای اُوکراین و همکاری جمهوریهای سابق شوروی و نزاع در مورد کریمه و ناوگان دریایی توضیحاتی داد. به دکتر ولایتی گفتم طرح تحرک برای بوسنی و هرزگوین را تهیه کنند. همسر وزیر امور خارجه هم برای ملاقات عفت آمده بود؛ عفت هم کلی تعریف داشت.
عصر شورای اقتصاد جلسه داشت. قیمت چای و نیز برنامه قیمتگذاری و کنترل قیمت کالاهای مصرفی و خدمات را تصویب کردیم. سرشب با آقای [علی] عزتبگوویچ، رییسجمهور بوسنی و هرزگوین، تلفنی صحبت کردم. عصر پیامی از او رسیده بود. در مسیر خانه، برای تسلیت به منزل آشیخ حسین [هاشمیان] رفتم. جمعی از بستگان هم آنجا بودند. به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۴
بعد از نماز صبح به فرودگاه رفتیم و به سوی لکنهو پرواز کردیم. برای دیدن شهر و نیز رسیدن هواپیمای خبرنگاران که به خاطر عیبی، کمی با تأخیر پرواز کرده بود، مختصری در فضای لکنهو پرواز کردیم. استقبال گرمی داشتند و در خیابانها هم مردم زیادی دو طرف صف کشیده بودند و ابراز احساسات داشتند. در چهارراهها، معمولاً دو طرف را با موانع مسدود کرده بودند و جمع زیادی از مردم با دوچرخه و ماشین و... ازدحام داشتند. استاندار ایالت با من بود و توضیحات خوبی راجع به شهر و استان داد.
به محل استانداری رفتیم که به عنوان مرکز حکومت در زمان حاکمیت انگلیسیها ساخته شده بود. ساختمان جالبی است. در بیشتر مراکز ایالات هند، اینگونه ساختمانها از زمان انگلیسیها مانده است. با آقای ملایم، سروزیر ایالت مذاکره کردیم. با جثهای کوچک خیلی پُرانرژی است و به خاطر پیروزی اخیرش بر احزاب دیگر، حتی حزب کنگره، خیلی باروحیه است. با شعار عدالت اجتماعی مبارزه میکنند که در نتیجه اقشار پایین هند و اقلیتهای دینی و غیرهندو، منجمله مسلمانان را جذب کرده. جالب است که مخالفت صریح با تخریب مسجد بابری اظهار میکند.
تا رسیدن به حسینیه آصفالدوله، مرکز اجتماع مردم، به جای استاندار، در اتومبیل نشست و مطالب زیادی از پیروزی خود و پیروی از آرمانهای عدالتخواهانه انقلاب اسلامی گفت. در حسینیه، مردم با اجتماعی عظیم زیر آفتاب گرم، با ابراز احساسات گرم از ما استقبال کردند و شعار حیدر رفسنجانی ایران، زیاد بود.
آقای سروزیر و کلب صادق و مختار و... با خیرمقدم و تمجید از من و انقلاب ایران و امام، صحبت کردند. برای ما میهمانان، چند جایگاه با سایبان پارچهای درست کرده بودند، ولی به خاطر اینکه مردم زیر آفتاب بودند، برایم تلخ بود. صلاح ندیدم که استفاده نکنم. کف جایگاه ما را با تشکها و پارچههای سفید و متکا تنظیم کرده بودند.
آقای موسوی، معاون آقای دینپرور، نماینده رهبری، با سران روحانی و سخنگویان جلسه مخالف بود و به من تذکر داد که از آنها تعریف نکنم. گمان میکنم با این اختلاف نمیتواند خدمتی بکند. اعلان شد که ما برای تعمیر این اثر مهم تاریخی کمک میکنیم. بعداً یکی از آنها گفت، بهتر است پولها خرج تبلیغ شود، نه ساختمان. من هم صحبت مفصلی راجع به وحدت بین پیروان ادیان آسمانی و همکاری ایران و هند و تجارب کشورهای منطقه داشتم
به استانداری برگشتیم. استاندار و همسرش با من و عفت ملاقات رسمی ترتیب دادند؛ با تقدیم هدایای فرهنگی. جمعی از علمای شیعه و سنی آمدند. آقای موسوی خیرمقدم گفت و من دربارة اتحاد و پرهیز از اختلاف و اهمیت روحانیت بعد از پیروزی انقلاب ایران گفتم. بعداً گله کرده بودند که چرا آقای مقدم، نگذاشته از خود آنها کسی صحبت کند. با اعضای کمیته استقبال که خیلی زحمت کشیده بودند، ملاقات و تشکر کردم و نیز از موزه عکسها و آثار گاندی بازدید نمودم.
با بدرقه به دهلی برگشتیم. عفت و خانمهای دیگری که با ما بودند، با هواپیما به تاجمحل رفتند. در مسیر، آقای سلمان خورشیدی، وزیر همراهمان که نماینده همین استان است، توضیحات خوبی دربارة وضع استان و آب و هوا و کشاورزی و... داد. به تقاضای آنها با دو نفر از شخصیتهای ایشان، آقایان سیدرضی و رضوی و با گروه خلبانان آنها عکس گرفتیم.
پس از نماز و کمی استراحت به پارلمان هند رفتیم. نخستوزیر و رییس مجلس و هیأت رئیسه و نمایندگان، استقبال گرمی کردند. رییسمجلس و نخستوزیر هند و من صحبت کردیم که مستقیماً از رادیو پخش میشد. سفرا و وزرا هم بودند. به مقر برگشتیم. گزارشها را خواندم. سفر ما به هند در مطبوعات و رسانههای جهانی، انعکاس وسیعی دارد. خبر سقوط هواپیمای نظامی ایران در مانور امروز متأثرم کرد. ساعتی استراحت کردم و در بالکن بزرگ جلو اتاق که مُشرف به باغ است، خاطرات امروز را تا این ساعت نوشتم.
غروب به حیدرآباد هاوس رفتیم. در مراسمی در حضور من و نخستوزیر و خبرنگاران، تفاهمنامهها توسط وزرای خارجه، نفت، ارشاد و آموزشعالی امضا شد. ضمن کار از آقای رائو دربارة مذهب هندو سئوالاتی کردم؛ کتاب آسمانی و پیغمبر ندارند و گفتههای علما و حکما را در کتابهایی به نام ورا جمع کردهاند که محور عمل است. گفت یگانهپرستند و انسانیت را هم واحد میدانند. در جواب سئوال من، در خصوص جامعه طبقاتی هندوها جواب درستی نداشت. پدرش برهمن بوده و تعلیماتی در این خصوص هم دارد. گفت ریاضتهای رسیدن به مقام برهمنی را نکشیده و امید دارد به مقام برهمنی برسد.
سپس جلسه خصوصی داشتیم. گفت خانم بوتو از آمریکا خواسته است که در مسأله کشمیر میانجیگری کنند، ولی هند به آمریکا اعتماد ندارد و مایل است ایران میانجی باشد؛ ولی بعد از انتخابات و نه فعلاً. در مورد وجودگاز در جزیره قشم سئوال کرد که بتوانند برای کارخانه کودشیمیایی تصمیم بگیرند. دربارة راهآهن بافق - مشهد گفت دنبال تأمین منابع مالی از منبع طرف ثالث هستند. نسبت به انتخابات آینده پارلمان گفت، امیدوار به پیروزی حزب کنگره است. چند انتخابات میاندورهای این را نشان میدهد.
از آنجا به خانه فرهنگ رفتیم. جمعی از ایرانیان از جمله دانشجویان و کارمندان و افراد متفرقه جمع بودند. با استقبال و خیرمقدم و اجرای دو سرود از دانشآموزان دختر و پسر و گزارش سفیر و سخنرانی مندربارة پیشرفت ایران بعد از انقلاب برگزار شد. سپس با علمای شیعه و سنی جلسه داشتیم. آقایان دینپرور و تقوی و یکی از علمای سُنی صحبت کردند و من دربارة وظایف مهم روحانیت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت موفق اسلامی و ضرورت وحدت سخنرانی کردم.عالم سُنی هم تجربه انقلاب ایران را برای جهان اسلام بسیار مهم و نقطه عطف خواند. بسیاری از آنها آثاری از خودشان و اشعاری و آثاری که دربارة من داشتند، هدیه کردند و عکس گرفتند. شام آنجا نماندم. به مقرآمدم. با شام مختصر، با رعد و برق و نم نم باران خوابیدم؛ در این فصل معمولاً ابر و رعد و برق بیباران دارند.
سال ۱۳۷۵
برای مراسم رژه روز ارتش، از منزل به میدان آزادی رفتم. درباره اهمیت تصمیم امام در خصوص تثبیت و تحکیم ارتش، در شرایطی که جو سنگینی علیه ارتش بود، سخنرانی کردم. رژه نیروها را تحویل گرفتم و برای رژه سواره نماندم. تا ظهرکارهای دفترم را انجام دادم. [آقای فیلیپ بوردن]، وزیر تجارت زلاندنو آمد. مذاکرات تشریفاتی و بر محور توسعه همکاری و ترانزیت از ایران به آسیای میانه دور میزد.
ظهر حسین [مرعشی، رئیس دفتر رئیسجمهور]، با خوشحالی خبر داد که صحت انتخابات کرمان و سیرجان در شورای نگهبان تصویب شده است؛ این روزها خیلی تحت فشار و نگران از ابطال بود. عصر در جلسه هیئت دولت چند مصوبه داشتیم. شب آقای [علی] فلاحیان، [وزیر اطلاعات] آمد و از لزوم استعفای دستوری [آقای محمودعلی چهرگانی]، یکی از نامزدان [انتخابات مجلس پنجم] در تبریز که متهم به پان تُرکسیم است، خبر داد و از تحرکات انصار حزبالله، اظهار ناراحتی کرد.
سال ۱۳۷۶
ساعت نُه صبح براى مراسم روز ارتش، به ميدان آزادى رفتيم. سخنرانى كردم و رژه را تحويل گرفتم و عبور ابزار جنگ و مهندسى و هواپيماها و هلىكوپترها را تماشا كردم. ظهر بخشى از بچهها جمع بودند. عصر حسن، پسر آقاجلال آمد. گزارش كار شركت واحد گشت را داد. ماشين دربست كرايه مىدهند؛ كار موفقى است. شب براى شام، ياسر ساندويج فرستاده بود.
آقاى [محمدرضا] توسلى آمد. راجع به انتخابات و مجمع تشخيص مصلحت نظام صحبت شد. خوابى برايم ديده بود كه تعريف كرد. ديده بود، از يك ديوار بلندى كه در جلو داشتم، به خوبى بالا رفتم و او را با خودم بردم و گفتم كه خانمها از پله بالا بيايند.
اكثر وقت امروز را صرف مطالعه كتابى كردم كه دربارة من و نقشم در پيروزى انقلاب و سالهاى اول انقلاب نوشته شده است. شهردار تهران مىخواهد منتشر كند. كتاب خوبى است و خيلى از مواردى كه فراموش كرده بودم، به يادم آورد.