خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.
متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۳۱ فروردین ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
آقايان [غلامعباس] زايرى و [عباس] عباسى، نمايندگان بندرعباس آمدند و از استاندار شكايت نمودند. با چند هليكوپتر براى بازديد از خط آهن بافق بندرعباس، از روى خط در حال ساخت پرواز كرديم.
[آقاي سعيدي كيا]، وزير راه و ترابري توضيح مىداد. در كنار تونلى در 20 كيلومترى بندرعباس فرود آمديم و از تونل در دست ساختمان بازديد كرديم. دوكيلومتر طول دارد و با ماشينهاى حفار اتريش حفارى مىشود؛ پيمانكار ايرانى مىسازد.
سپس به پرواز ادامه داديم. پلهاى فراوانى مىخورد. طول پلها 26 كيلومتر و طول تونلها 17 كيلومتر است. بيشتر پلها و تونلها ساخته شده است. در نزديكى بخش محروم فين، كنار تونل ديگرى پياده شديم و از آنجا با ماشين حركت كرديم. در مركز بخش فين، مردم استقبال بسيار گرمى نمودند. كثرت ريختن گُل روى ماشين، مورد اعتراضم قرار گرفت؛ اسراف كردند. در اجتماعشان سرودى خواندند كه براى من سروده بودند. بخشدار گزارش داد. سپس من صحبت كردم و وعده كمك دادم.
حركت كرديم. در راه از كارگاه ساخت تيرهاى تنيده پلها بازديد كرديم. دو هزار تير در برنامه دارند. سپس به كارگاه پل بزرگى رفتيم كه توسط شركت دوو، پيمانكار كرهاى، ساخته مىشود. تكنيك بسيار جالبى داشتند. قطعات بيست مترى و پانصد تنى را مىسازند و با جكهاى قوى هُل مىدهند و روى پايهها قرار مىگيرد، سپس قطعه بعدى وصل مىشود و به جلو رانده مىشود تا چهل قطعه كه مجموعاً چهار صد متر است. اين مجموعه عظيم با همان جكها روي پايهها هُل داده مىشود.
با كارگران صحبت كردم. از سختگيرى كرهاىها گله داشتند. از تونلى كه كرهاىها مىسازند، بازديد كرديم كه با تكنيك ديگر حفارى مىشود. در مسير از چندين تونل بازديد كرديم. در جمع كاركنان، گزارش شنيدم. تشويقشان كردم. در نقطهاى بين سيرجان و حاجىآباد، نحوه ريلگذارى با ماشينهاي سنگين ريلگذارى و تنظيم و تراز و جوشكارى را تماشا كرديم. خيلى سرعت دارد؛ يك و نيم كيلومتر در يك شيفت ريلگذاري ميكنند. از آنجا با هليكوپتر به جيرفت رفتيم و در مراسم افتتاح بهرهبردارى از سد جيرفت شركت كرديم. با هواپيما به تهران برگشتيم. مصاحبه كردم
سال ۱۳۷۲
دكتر ولايتى، [وزير امور خارجه] آمد. با هم به سفارت تركيه رفتيم. در دفتر يادبود آقاي [تورگوت] اوزال يادداشت نوشتم. سفيرشان در خصوص كيفيت مرگ او توضيحاتى داد.
[آیت الله سید عبدالله شیرازی]، امام جمعه مشهد آمد و براى ترميم خسارات روستاهاى داراب استمداد كرد؛ اهل آنجاست. براى ايجاد بندهاى مهار آب در اطراف مشهد پيشنهاد داد؛ قبول كردم و تشويق نمودم كه دنبال اين گونه امور باشند.
آقاى محسن رضايى، [فرمانده كل سپاه پاسداران] آمد. گزارش عملكرد [قرارگاه سازندگي خاتم الانبياء] پيمانكارى سپاه را داد. آنها در حدود سى ميليارد تومان طرح گرفتهاند. براى گرفتن امتياز تلفن موبايل استمداد كرد و گزارش سفر مديرانش به آمريكا و ديدن امكانات فراوان شركت مورد نظر را داد؛ تأكيد كردم كه پيشگامان در بلوچستان و نرماشير اقدام كنند.
دكتر حبيبى براى تجهيز و تعمير ساختمانهاى سعدآباد آمد. در مورد استرداد مينياتورهاى شاهنامه شاه طهماسب و همچنين شروع مجدد سخنگويى دولت مذاكره شد.
[غلامرضا آقازاده]، وزير نفت آمد. دربارة اجلاس عمان و پيش فروش نفت به ژاپن براى پرداخت بدهىهاى معوقه و تكميل قرارداد با شركتهاى آمريكايى در ميدان ابوذر و توسعه پالايشگاه آبادان، گزارش داد.
عصر دكتر [حسن] روحانى، [دبير شوراي عالي امنيت ملي] آمد. از ناراحتى احتمالى ديسك گردن و برنامه شوراى امنيت و كار انتخابات صحبت شد. شوراى عالى انقلاب فرهنگى جلسه داشت. در مورد استرداد عتيقهها و عدم فشار بر صوفيه و دانشگاه تربيت مدرس بحث و تصميمگيرى شد. در گزارشها قتل عام فرقه داوديه در آمريكا جلب توجه مىكند.
سال ۱۳۷۳
با یاسر در مورد دانشگاهش صحبت کردم؛ معلوم شد مشکلاتی دارد که قرار شد ظهر به دفتر بیاید. [آقایان کیمیونگآل و آسترگولیا]، سفیران کره جنوبی و آلبانی برای تقدیم استوارنامه آمدند.
دکتر [سیدمحمدعلی] هادی، سفیرمان در عربستان سعودی، گزارش مذاکرات بینتیجه در مورد تحسین روابط و مسائل حج را داد. چند کلمه پیام محکم دادم، با مضمون غیرقابلتوجیهبودن برخورد آنان و اینکه قصد ما رفع همه ابهامات در روابط است که در مراجعت، از شخص فهد وقت بخواهد و به طور شفاهی بگوید.
آقای [سیدمحمد] میرمحمدی، [معاون رییسجمهور و دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور] آمد و گزارش اقدامات را داد. دکتر [علیرضا] مرندی، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] و معاونان آمدند. دربارة قیمت دارو و تعرفههای پزشکی صحبت شد. قرار است در شورای اقتصاد مطرح شود.
ظهر یاسر آمد. دربارة وضع درسش صحبت شد؛ تصمیم گرفته است رشته تحصیلی خود را عوض کند و به دانشگاه دیگری برود. قرار شد، برای انجام این کار با محسن هم مشورت کند؛ خودش رشته مدیریت دولتی را ترجیح میدهد.
عصر برای افتتاح کنگره حج به مرقد امام (ره) رفتیم. آقای [محمدمحمدی] ریشهری، [نماینده ولیفقیه و سرپرست حجاج ایرانی] خیرمقدم گفت و من دربارة حج و برائت از مشرکین و ضرورت وحدت مسلمین و عدم ماجراجویی در حج صحبت کردم.به جلسه هیأت دولت نرفتم و برای انجام کارها، در دفتر ماندم. تلفنی به دکتر [حسن] حبیبی، [معاون اول رییسجمهور]، تذکرات لازم را دادم.
غروب آقای زنگنه، [وزیر نیرو] آمد. در مورد اجرای طرح سد خداآفرین پیشنهادهایی داشت که پذیرفتم. خواست که مهدی در مذاکرات احداث خط لوله آب به قطر شرکت کند. شب در خانه با یاسر و محسن، دربارة درس یاسر مذاکره و قرار شد تا فردا تصمیم را تکمیل کنند.
سال ۱۳۷۴
به دانشگاه تفلیس رفتیم. در سالن دانشگاه، اجتماعی از اساتید و دانشجویان برای اعطای دکترای افتخاری به من جمع بودند. رییس دانشگاه دربارة خدمات علمی و فنی و فرهنگی من و سپس یک استاد و یک دانشجو و رییس بخش خاورشناسی دانشگاه صحبت کردند. با احساسات گرم حضار، دکترا را تقدیم کردند. من هم صحبت تشکرآمیز کردم و توضیحاتی دربارة اهمیت استقلال گرجستان و همکاری با ایران دادم. عفت و فائزه و همسر آقای شوارد نادزه هم آمده بودند.
از آنجا به تنها مسجد شهر رفتیم. جمعی از کودکان و نوجوانان دختر و پسر از منطقه مسلماننشین را آورده بودند. میان مجلس پرده کشیده بودند؛ نیمی را اهل سنت و نیم دیگر را اهل شیعه اداره میکردند. مسجد قدیمی است که اخیراً تعمیر شده است. با هر دو گروه صحبت کردم. دو قطعه قالی به دو قسمت دادم. دو رکعت نماز هدیه مسجد خواندم. امام شیعه که خادم هم هست، کنار من نماز میخواند و اقتدا کرده بود. مسأله نمیدانست، بلند هم میخواند. از من جلو افتاده بود. وقتی که حمد و سوره تمام شد، دوباره از اول شروع کرد. یک طلبه بدون عمامه از سوی دفتر تبلیغات اسلامی در آنجا بود که رهبریشان میکرد. با بچهها صحبت کردم. دختران حجاب خوبی داشتند. گفتم هدیهای به همه بدهند. به شهردار که همراهمان بود، گفتم مسجد را توسعه بدهد.
از کوچهای سربالا و با سنگفرش و خانههای محقر در اطراف مسجد به فرودگاه رفتیم و به سوی بندر باتومی پرواز کردیم. آقای شواردنادزه هم همراه من آمد. در پایگاه سابق نظامی شوروی اساکی در چهل کیلومتری بندر پیاده شدیم؛ فعلاً پایگاه خالی است. قبلاً به خاطر مواجهه با جبهه ناتو بسیار مهم بوده است. با اتومبیل به سوی بندر حرکت کردیم. منطقه بسیار سرسبز و بااستعداد است؛ نظیر وضع گیلان و مازندران با توسعه کمتر. در زمان شوروی، باتلاقها را به اراضی کشاورزی تبدیل کردهاند. در مسیر از رودهای فراوان و پُرآبی عبور کردیم که به دریای سیاه میریخت.
کنار یک سد انحرافی که با دریچههای قابل توجه باز و بسته میشد. به جای سد تنظیمی و در بندر پوتی که حدود پنجاه هزار جمعیت دارد و شهر کهنه و سرسبزی است، توقف کردیم. رییس بندر توضیح داد. ظرفیت بندر شش میلیون تن است با نُه متر آبخور که فعلاً با حدود یک میلیون تُن عمل میکند. در زمان شوروی کاملاً فعال بوده و طرح توسعه تا بیست میلیون تُن را توضیح داد. به ترانزیت کالاهای ایران امید بستهاند و آقای شواردنادزه گفت، در خواب هم مرتباً پوتی، باکو، بندرعباس را میبیند. قرار شد همانجا زمینی برای کامیونهای ایران بدهند که بناست از طریق کشتیهای کامیونبر به بندری در غرب، دریای سیاه منتقل شوند.
سپس به سوی کالیگوتی در آجارستان حرکت کردیم. شهر بسیار زیبایی در ساحل دریای سیاه است که قبلاً آسایشگاه و استراحتگاه کل شوروی بوده. گفتند حدود شش میلیون مسافر در سال به آنجا میآمده؛ در جمهوری خودمختار آجارستان است. رییسجمهورش به استقبال آمد و گفت پانصد هزار نفر جمعیت دارد که سیصد هزار نفر آن مسلمانند. در ساختمان جالبی نماز و استراحت و ناهار داشتیم. سپس در کنار ساحل توضیحی از شیوهای جدید ساحلسازی دادند که شاید به درد سواحل ما در دریای خزر بخورد؛ قرار شد گروهی به ایران بیایند.
به سوی بندر باتومی حرکت کردیم. در مسیر بسیار جالب با باغهای چای و مرکبات و به تقاضای من به خانه یک شهروند به نام جمال و همسرش نینا در کنار جاده رفتیم. پذیرایی کردند و به سئوالاتمان جواب دادند. به شهر باتومی رفتیم. مردم در خیابانها اجتماع باشکوهی داشتند. در مسجد شهر با چند نفر از روحانیهای به نظر کمسواد صحبت کردیم و دو فرش اهدا کردیم.
به بندر رفتیم. سوار کشتی شدیم و گشتی در دریا زدیم. در اصل بندر نفتی برای صدور نفت باکو بوده که فعلاً قطع شده و عمدتاً فعالیت غیرنفتی دارد. سه طرف اسکله، ارتفاعات سرسبز با مزارع چای و جنگلها و ساختمانهای زیبا است. نمیدانستم ساحل آنجا این قدر زیباست. قرار شد اگر ترکیه موافقت کند، ما کمی از کالاها را با ترانزیت از ترکیه از این بندر صادر کنیم.
گفتند دریای سیاه در حال مُردن است. اعماق آن کاملاً مُرده و آبهای سطحی ذیحیات است؛ احتمالاً به خاطر کثرت گوگرد از کف دریا. به فکر علاج هستند. از فرودگاه باتومی به سوی تفلیس پرواز کردیم. در راه مقداری با آقای نادزه در مورد مارکسیسم و سوسیالیسم بحث کردیم. گفت کاملاً بیاعتقاد شده است. در جوانی به شدت معتقد بوده. شب تنهایی شام خوردم.
سال ۱۳۷۵
اول وقت در حسینیه جماران، در مرحله دوم انتخابات [مجلس پنجم] تهران و انتخابات میاندورهای [مجلس] خبرگان رأی دادم و مصاحبه کوتاهی نمودم. مقداری از گزارشهای مربوط به انتخابات را خواندم و نظرخواهی از مردم تهران را که به نظر میرسد، وضع [جامعه] روحانیت مبارز و [حزب] کارگزاران، شبیه به هم باشد.
محسن، [رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیسجمهور]، اطلاع داد که از اطراف شعبههای رأیگیری خبر میرسد که گروهی موتورسوار، در اطراف شعبهها، با شعارها علیه بعضی از جناحها تبلیغ میکنند. به وزارت کشور گفتم جلوگیری کنند. گفته شد، اصولاً امروز به خاطر حفظ امنیت انتخابات، از حرکت موتورسیکلتها در سطح شهر جلوگیری میشود و تعدادی متخلف را توقیف کردهاند.
تا شب بارها با وزارت کشور و دفتر بازرسی ویژه تماس داشتم. انتخابات خوب و بیمسأله برگزار شد و دوبار هم تمدید کردند و عملاً بعد از ساعت هشت شب، رأیگیری تمام شد. در تهران، شرکت مردم کمتر از مرحله اول است. در گزارشها، مسأله تجاوز به لبنان از سوی اسراییل در رأس مسائل است و فشار بر اسراییل، از دیروز زیاد شده است.
سال ۱۳۷۶
تا ساعت ده صبح كارها را انجام دادم. مصاحبه راديو تلويزيونى در مورد سفر زنجان و طرحهاى توليد مس و قزل اوزن و ساخت سد استور داشتم. مهندس [محمد] غرضى، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] آمد. براى ارز طرحها و ماهواره استمداد كرد و از كم لطفى رهبرى به او گلايه داشت.
در جلسه كميته تخصيص ارز، سهميه ارزهاى صادراتى و شناور بررسى شد و بحث ناتمام ماند. عصر در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتيم و بحثهايى دربارة عكسالعملمان در برابر آلمان و توزيع ارز انجام شد.
آقاى [مهدی]كروبى، تلفنى از فشارهایى شكايت كرد كه انصار [حزبالله] عليه آقاى [سیدمحمد] خاتمى در مشهد دارند و در جلسات سخنرانى ايشان مزاحم شدهاند؛ آقايان [عطاالله] مهاجرانى و [غلامحسین]كرباسچى هم همين شكايت را داشتند.
شب میهمان رهبرى بودم. دربارة سفرم به زنجان و اهميت صنعت روى و سفر احتمالى ايشان به بندرعباس براى مانور و مسایل انتخابات و داغ شدن برخوردها و مسایل آلمان صحبت كرديم. ديروقت به خانه آمدم. دو روز خاطرات را نوشتم و ديروقت خوابيدم.
