سرویس تاریخ «انتخاب»: ساعت ۷ و ۲۵ دقیقه بعدازظهر روز شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ امیرعباس هویدا، نخستوزیر ۱۳ ساله رژیم شاه در پی شش و نیم ساعت محاکمه، با شلیک گلولهای، که مشخص نشد دقیقا از جانب چه کسی، کشته شد. اینکه هویدا در هنگام اعلام تنفس دادگاه کشته شد روایتی است که پیشتر هنگام گزارش دادگاه هویدا آن را بر اساس روایت ابراهیم یزدی مطرح کردیم، اما دستکم بر اساس گزارش روزنامههای وقت از جمله آیندگان میدانیم که جلسه دادگاه تا ساعت ۶ و نیم به طول انجامید و باز گزارش همین روزنامه میگوید که هویدا در ساعت ۷ و ۲۵ دقیقه هدف گلوله قرار گرفت. یعنی چیزی حدود یک ساعت از اتمام جلسه دادگاه تا تیر خوردن او فاصله بوده است. پس احتمال قریب به یقین او را به سلولش منتقل کرده بودند و شلیک گلوله از جانب خلخالی یا شخص دیگری در زمانی اتفاق افتاده که او در سلولش به سر میبرده و نه هنگامی که در حال انتقال به سلول بوده است.
این مقدمه فتح بابی است برای نقل روایتی تازه به دست آمده از ماجرای دادگاه و کشته شدن هویدا، روایت اسدالله مبشری، رئیس دادگستری وقت که در تیرماه ۵۸ برای جمعی از اعضای تحریریه کیهان از جمله محمد بلوری، تعریف کرده است، در این زمان مبشری به عنوان نامزد سردبیری کیهان، چهرههای شاخص روزنامه از جمله بلوری را به خانهاش دعوت کرده بود که ایدههایشان را برای سر و سامان دادن به تحریریه بشنود. محمد بلوری این روایت را در خاطراتش (محمد بلوری؛ خاطرات شش دهه روزنامهنگاری [۵۲۶-۵۲۸]) که اواخر سال گذشته (۱۳۹۸) توسط نشر نی منتشر شد، از زبان مبشری اینطور نقل کرده است:
هویدا از زندان نامهای برایم فرستاد. نوشته بود «من درباره گذشته و ارتباط بعضی از چهرهها با رژیم شاهنشاهی حرفهایی دارم که حاضرم در یک دادگاه علنی فاش کنم، به شرطی که تا برگزاری چنین محکمهای حافظ جانم باشید.» در آن زمان بیم آن را داشتیم که آقای خلخالی در یک تصمیم ناگهانی به زندان برود و با یک محاکمه به اصطلاح سرپایی کار هویدا را یکسره کند. با رسیدن این نامه (هنگام ظهر بود) به سرعت با قسمت حمل و نقل کاخ دادگستری تماس گرفتم و دستور دادم هرچه زودتر یک ماشین حاضر کنند تا من را به قم برساند. آن روزها امام خمینی در قم به سر میبردند. تصمیم داشتم تا حادثهای در زندان برای هویدا پیش نیامده به دیدن امام بروم و با شرح موضوع نامه درخواست کنم هویدا تحت محافظت خاص قرار بگیرد تا محاکمه مورد نظر برگزار شود و او ناگفتهها را افشا کند. ساعتی از ظهر گذشته بود که در محوطه کاخ دادگستری سوار بر استیشن آهوی بیابان متعلق به دادگستری شدم و به راننده گفتم باید هرچه زودتر من را به قم برساند، بدون آنکه یک لحظه توقف کنیم. قبل از آنکه راه بیفتیم، به زندانبانان دستور اکید داده بودم درهایی را که به سلول انفرادی هویدا منتهی میشد قفل کنند و تا دستور ندادهام هیچکس اجازه ورود به سلول او را نداشته باشد.
خسته و کوفته وارد قم شدم و به طرف خانهای که امام خمینی در آن اقامت داشت رفتیم، اما به نزدیکی منزل که رسیدیم، با کوچههایی پر از انبوه جمعیت روبهرو شدیم که برای دیدن امام راه افتاده بودند و راهی برای عبور ماشین نبود. رهبر انقلاب بر فراز بام ساختمان ایستاده بودند و برای سیل جمعیت دست تکان میدادند. به هر زحمتی که بود، سواره و پیاده به محل اقامت رسیدیم. از میان موج بههمفشرده مردم گذشتیم و وارد خانه شدیم. خودم را به احمد آقا رساندم و گفتم: «من همین حالا از تهران رسیدهام و باید چند لحظه آقا را ببینم و مطلب مهمی را به عرض ایشان برسانم.» احمد آقا گفت: «آقای دکتر، وضع را که میبینید؛ به هیچ ترتیبی نمیتوانیم این ملاقات را برقرار کنیم. باید همینجا بنشینید تا این مراسم تمام شود.»
هرچه اصرار کردم که باید موضوع مهمی را به عرض ایشان برسانم، جوابم همان بود که باید منتظر بمانم. به ناچار در اتاقی نشستم. خدا خدا میکردم این مراسم هرچه زودتر تمام شود. علت اضطراب و شتابم برای دیدن رهبر انقلاب این بود که خبر داده بودند خلخالی از موضوع نامه هویدا مطلع شده و هر لحظه ممکن است برای خاموش کردن هویدا اقدام کند. ناگزیر باید منتظر میماندیم. هوا رو به تاریکی میرفت که یکی از مسئولان مورد اعتماد از زندان قصر با من تماس گرفت و خبر از واقعه ناگواری داد. گفت: «حدود نیم ساعت پیش، خلخالی با عجله وارد زندان شد و به طرف سلول هویدا رفت. ابتدا دستور داد همه تلفنهای زندان را قطع کنند تا هیچکس نتواند از زندان با بیرون تماس بگیرد یا از بیرون تلفن کنند. بعد، وارد سلول هویدا شد و دستور داد از سلول بیرونش بیاورند. وقتی هویدا را از بند بیرون آوردند، خلخالی تپانچهاش را درآورد و در حالی که رو به صورت او نشانه رفته بود، در سکوت حاضران گفت من ایشان را محاکمه و به اعدام محکومش میکنم. با گفتن این جمله، گلولهای به پیشانی هویدا شلیک کرد که نقش زمین شد. بعد در حالی که از آنجا دور میشد، به اطرافیان گفت، حالا ببریدش. و از کنار جنازه هویدا گذشت و دور شد. عکاسی که همراه من به پزشکی قانونی آمد از جنازه هویدا در سردخانه عکسی برای چاپ در روزنامه گرفت و من با نگاهی به چهره هویدا جای گلوله را در وسط پیشانیاش دیدم.» [در عکسهایی که از جنازه هویدا موجود است جای گلوله در پیشانیاش به چشم نمیخورد – انتخاب]
پس از شنیدن این خبر دیدم دیگر ملاقات با رهبر انقلاب ثمربخش نیست. به همین خاطر از محل اقامت ایشان بیرون آمدم تا سوار ماشین دادگستری شوم و به تهران برگردم.
صادق خلخالی: من نگفتم اسم خلیجفارس عوض شود، آنچه را که من گفتم این بود که خلیجفارس قبل از انقلاب اسلامی در ایران، خلیجفارس بود و نه خلیج عرب، بلکه خلیج آمریکا بود، زیرا همه منافع آن به جیب کارتر و تراستها و امپریالیزم و صهیونیزم سرازیر میشد؛ ولی الان پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، اسلامی میباشد، یعنی متعلق به کشور جمهوری اسلامی ایران است. ما که میگوییم ایران کشور اسلامی است و یا فلان کس مسلمان است در صدد نیستیم که اسم واقعی اشخاص و یا کشور را تغییر دهیم. قبل از من هم مسئله را بزرگان عنوان کردهاند.
خوب یا بد بودن آقای هویدا رو به تاریخ واگذار میکنیم اما به هر صورت یک انسان بود و ما مسلمان هستیم و پیرو دین عزیز اسلام و دین عزیزمون به ما میگه که نباید به جسد یک انسان توهین کرد، یامولاعلی.
دورغگوهای شیاد این عکس دورغهای شما رابرملا می کند این جسد که نشان میدهد پیشانیش وسرش سالم هستند کجا تیر خورده به سرش
افکار .کردار .وخدمت به مردم .تعین کننده رحمت خداوند مهربان است
هرکس به فکر مردم ونان سفره مردم هس تا هیچ مردی شرمنده خانوادش نباشه خدا جد ابادشو رحمت کنه
آن هم که باتوجه به تصویربکل دروغ است!
مسیول مورد اعتماد از زندان قصر با ایشون چگونه تماس گرفته ؟؟
موبایل داشتند ؟
بی سیم با برد 120 کیلومتر داشتند ؟!!
با توجه به شواهد به نظر این یک داستان غیر واقعی می باشد.
توی عکس که در غسالخانه از هویدا گرفتن هم مشخصه که پیشونی هویدا سالم سالم بوده .
تا الان هرچی در این باره خوندیم این بوده که هویدا را از پشت سر زدن
انتخاب جان مجبور نیستی برای جلب مخاطب دست به اینجور خبرهای کذب بزنی .اونم با این عکس که مشخص میکنه خبرت بی اساس هست.ممنون
و تیر خلاص هم به گیجگاه ایشان اصابت کرد و او را کشت
با همان معیارها باشد، در حال حاضر هم کم نیستند افرادی که سایستگی محاکمه سرپایی و اجرای حکم دارند