قاسم عزالدين در المیادین نوشت: شروع خارج کردن موشکهای پاتریوت و سربازان آمریکایی از عربستان سعودی، نشان دهنده تغییری بزرگ در «استراتژی شراکت» بین آمریکا و عربستان است که از زمان توافق بین روز ولت-عبدالعزیز، مبتنی بر حمایت در مقابل نفت بود.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا دوران ریاست خود را با باجگیری در مقابل حمایت اغاز کرد و همچنان به اظهارات صریح خود در این باره ادامه می دهد. اما اعلام دولت ایالات متحده در خصوص استقرار سامانه پاتریوت در مکانهای دیگر و تفسیر این اقدام تحت عنوان کاهش تهدید ایران، شاخصی است که از عقب نشینی آمریکا از حمایت سعودیها حکایت دارد و چه بسا تاکید پمپئو در مورد عقب نشینی نکردن، معنای عکس داده و دقیقا به مفهوم تاکید عقب نشینی از حمایت از سعودیهاست.
شاید ترامپ از تجربه های موفق باجگیری از عربستان و امارات، برای تعمیم این سیاست و استفاده از مترسک«حمایت» در مورد دولتهای اروپایی و برخی دولتهای آسیایی، نظیر کره جنوبی و ژاپن بهره ببرد.
ترامپ که به دنبال پیروزی در انتخابات است، برای تحقق این مهم، به حمایت شرکتهای سهامی و بانکها و شرکتهای بزرگی نیاز دارد که در دوران بحران کرونا، آسیب دیده اند و ترامپ ناچار باید چکهای رشوه هنگفتی را به آنها بپردازد تا همچنان از حمایت آنها برخوردار باشد. در این میان، وی هم پیمانان ثروتمند خود از جمله عربستان سعودی را منبع مالی خوبی برای پر کردن چالشهای اقتصادی و در نهایت راضی کردن شرکتهای مذکور می دانست.
رئیس جمهور ایالات متحده در نظر دارد تا فعالیتهای اقتصادی در این کشور پس از چند ماه راه اندازی شود. اما حتی در صورت از سر گرفتن فعالیتهای اقتصادی برای دو سال مداوم، اقتصاد ایالات متحده به این زودی به شرایط قبل از بحران کرونا باز نمی گردد.
در این حالت، نجات واقعی اقتصاد و شرکتهای کوچک و متوسط دشوار می شود و امکان نجات صدها میلیون نفری که تحت تاثیر کرونا بیکار شده اند، به این آسانی نخواهد بود.
این شرایط، احتمال درگیری جغرافیایی سیاسی و اقتصادی با چین را افزایش می دهد، چینی که قادر است آمریکا و اروپا را با کالاهای خود غرق کند. علاوه بر اینکه روسیه هم می تواند به همراه هم پیمان چینی خود یک شکاف استراتژیک در اروپای غربی ایجاد کرده و بساط پیمان ناتوی آمریکایی-اروپایی را برچیند. همین مساله، دولت آمریکا را به سمت تجدید نظر در موضع گیری اش در قبال عربستان و دولتهای خلیجی و گردش به سمت شرق، سوق می دهد.
اما تقویت حضور آمریکا در دریای جنوبی چین، به تدریج منجر به تغییر استراتژی«اژدهای آرام»، از درگیری اقتصادی محض، به سمت درگیری جغرافیایی سیاسی می شود که در آن، از اسلحه هم استفاده می شود. در مقابل، به نظر می رسد پمپئو و بازهای ترامپ، به تنش نظامی در اطراف روسیه و دریای بالتیک، اسکاندیناوی، لیتوانی، اوکراین و ...گرایش دارند.
رئیس جمهور روسیه تهدید به استفاده از قدرت اتمی، در پاسخ به موشکهای آمریکایی میان برد می کند. از زمان خروج ترامپ از معاهده استقرار موشکها که در سال 1987 امضا شد، پوتین معتقد است که روسیه در وارد آوردن ضربه اتمی، دست پیش دارد. از سال 2018 تا هفته گذشته، پوتین همواره تکرار می کرد که روسیه با موشکهایی که در نزدیکی ایالات متحده مستقر می کند، یا با موشکهای اتمی سریع و جدید خود وارد مقابله می شود و یا از هر دو گزینه استفاده می کند.
در میان این متغیرهای آمریکایی و بین المللی، عربستان سعودی اهمیت خود در«شراکت استراتژیک» با آمریکا را از دست می دهد، به این دلیل که نفت عربستان هم به زیانی برای نفت صخره ای امریکا تبدیل شده که باعث نگرانی شرکتهای نفتی و کنگره ایالات متحده می شود.
این در حالی است که عربستانی که تکیه شدیدی به نفت خود داشته و درآمد حاصل از آن، اهمیت داخلی و منطقه ای زیادی برای سعودیها دارد، اکنون درگیر یک بحران اقتصادی روز افزون است.
محمد الجدعان، وزیر اقتصاد و دارایی عربستان سعودی، تصریح کرده است که وامهای عربستان از 220 میلیارد دلار هم فراتر می رود، در حالی که صادرات نفت آن، به 66.7 میلیارد می رسد. در طول دو سال، شرکتهای مهم سعودی، از جمله آرامکو، سابک، ارتباطات و پتروشیمی، خسارتهای سنگینی دیدند و در ادامه، مسئولان سعودی ناقوس خطر را در مورد ورشکستگی شرکتهای سعودی به صدا در آوردند.
رویاهای بن سلمان در طرح«نیوم» با هزینه 500 میلیارد دلار هم نقش بر آب شده است. اما تامین مالی جنگ یمن و خرید دوستی سیاسی با بن سلمان در داخل عربستان و منطقه، با در تلاشهای ترامپ که برای سیطره بر آرامکو و سرمایه های سعودی در نیویورک عجله دارد، در تعارض است.
ممکن نیست بن سلمان پیش از غرق شدن در وامها و نابود کردن انچه باقی مانده، از گزینه های کُشنده خود عقب نشینی کند. چرا که حاکمان بدوی و صحرانشین، یا می کشند و یا کشته می شوند.