پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه به حمدالله سرحال بودند، چون سه چهار روز است در تهران هر روز ۷_۸ میلیمتر متناوباً باران میبارد. فرمودند: هیچ خرداد به این قشنگی و سردی نداشته ایم.
خبری که پریروز راجع به سالیوان ( سفیر جدید آمریکا) عرض کرده بودم، خود شاهنشاه خوانده بودند. از آن مسئله که در ایران [ دسته مخالف ] مذهبی هست و سالیوان به آن اشاره کرده است ناراحت بودند. عرض کردم: این مطلب را که پریروز من عرض کردم. فرض کنیم آنها این طور خیال کنند، چه تاثیری در کار ما دارد؟ وقتی که این جا آمد، خواهد فهمید. فرمودند: آخر این مردکه نمیفهمد که اینها مارکسیست اسلامی و در دست روسها هستند؟ عرض کردم: تماماً که این طور نیست. آن هم یک شاخه است. ملاحظه فرمایید که در مدارس و دانشگاهها دخترها با چادر و چاقچود میروند. اگر انگشتی در زیر نباشد این کار نمیشود. فرمودند: انگشت مارکسیستهای اسلامی که قطعا هست. عرض کردم: از انگشت خود آمریکایی ها غفلت نفرمایید، اینها خیلی خرند. بدبخت انگلیسیها دیگر قدرتی ندارند که به این کارها بپردازند. ولی شاهنشاه مسلّم بدانند که آمریکاییها همه جا را احتیاطاً میپایند و میل دارند همه جا انگشت داشته باشند. اگر نظر مبارک باشد میخواستند با دادن چهار تا جیپ، سپاه دانش را هم در زمان نخست وزیری غلام ملوّث کنند که رد کردم.
عرض کردم: با وضع دنیا و تلویزیون و رادیو این همه دانشگاه و مدارس عالی و مجله و جراید، اگر باز هم دختری چادر سر کند و به دانشگاه برود و از مسخره شدن هراس نکند، شاهنشاه یقین بدانند از جایی آب میخورد. تنها قسمتی مربوط به روسها ( مارکسیستهای اسلامی )، قسمتی هم به آمریکاییها، و قسمتی هم به حمق و تعصّب است. چنان که الان پیام [ آیت الله کاظم ] شریعتمداری را به عرض میرسانم که به [ عبدالعظیم ] ولیان نیابت تولیت [ آستان قدس رضوی ] داده است. شاهنشاه فرمودند: به هر حال مثل آدم روسری سر کردن، نه در مدارس و نه در دانشگاه مانعی ندارد. ولی مقنع و چادر و غیره غلط است. عرض کردم: مقنع نیست، مقنعه است، یعنی سرپوشی که فقط صورت را در خارج از بدن نشان بدهد و کلمه عربی است. فرمودند: خوب شد که به من گفتی و به هر حال به دفتر مخصوص بگو این مطلب روسری مانعی ندارد، فوری به دولت ابلاغ کند.
عرض کردم: مجله اشترن آلمانی ممکن است در هفته آینده اخبار بسیار هیجان انگیز دروغ راجع به شکنجه در ایران بنویسد. اجازه فرمایید از سفیر شاهنشاه بپرسم که آیا میتوان در این زمینه کاری بکندکه لااقل دروغ نشود. فرمودند: اقدام بکن، ولی اینها اگر دروغ هیجان انگیز ننویسند که خریدار ندارند.
بعد من مرخص شدم، دختر خانم ایران را دیدم. بعد از ظهر تمام در منزل کار کردم، منجمله سفیر هلند را برای خداحافظی پذیرفتم و به او نشان اهدا کردم.
شاهنشاه بعد از ظهر گردش تشریف بردند.