پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : نگاه سلبی و تصلبی از آفتهای معرفت بشری است. هیچ انسانی نمیتواند مدعی شود همه حقایق عالم هستی نزد اوست، حتی پیامبران الهی که به وحی خداوندی مفتخر بودند چنین ادعای بزرگی نداشته اند. حتی بزرگان عرصه مرجعیت در اولین صفحۀ رسالۀ عملیه خود نوشته اند عمل به این رساله مجزیست انشاالله تعالی و نگفتهاند آنچه از فقه اسلام فهمیده شده و در این رساله آورده ایم، این است و جز این نیست.
منفیبافی در مورد هر پدیدهای مذموم است و دگم اندیشی و تصلب قطعاً فاقد منطق عقلانی است. آنجا که عرصه سیاست ورزی است نگاه مطلق سیاه یا سفید به یک امر اجتماعی و یا سیاسی الزاماً ما را به شناخت حقیقت و دستیابی به معرفت رهنمون نمی سازد. اگر هر شخصی بر اساس فهم و دریافت خود از مصالح جامعه و کشور ولو در خوشبینانهترین نگاه، بخواهد مخالفان خود را به دروغگویی و خیالبافی متهم کند و با استفاده از رانت و اعمال قدرت از تریبونهایی که در اختیار دارد، دیگران را خارج از گود تلقی کند و به ابراز عقاید و سوار شدن بر اذهان تودههای مردم بپردازد، دیر یا زود آن جامعه و انسجام ارکانش در معرض فروپاشی و از هم گسیختگی قرار می گیرد.
وحدت و همبستگی اجتماعی مهمترین نقش را در استحکام بنیادهای اخلاقی جامعه ایفا می کند و حفظ آن مستلزم بکارگیری اخلاق در عرصه سیاست ورزی است. انبوهی از توصیههای قرآن کریم و احادیث نبوی مبنی بر پرهیز از تهمت، غیبت، سوءظن، سخنچینی، حسد و سایر رذائل اخلاقی همگی حاکی از ضرورت پرهیز مردم از پرداختن به رفتارهای منفی و بازدارندۀ روح همبستگی است. در جامعهای که مردم و حاکمان نسبت به یکدیگر سوءظن دارند هرگز پیوند مستحکمی جهت ترمیم وضع موجود و ترسیم آیندهای روشن شکل نخواهد گرفت.
خداوند سبحان انسانها را در مراتب مختلفی از بهرههای فطری و غریزی آفریده است و در این تفاوتها، حکمت بالغۀ الهی نهفته است. حتی صحابه پیامبر (ص) نیز دارای درجات و مراتب یکسان نبودهاند. فردی امی همچون ابوذر به لحاظ ایمان و صداقت آنچنان مورد توجه پیامبر گرامی اسلام قرار می گیرد که پیامبر در وصف او می فرماید: آسمان خدا بر مردی راستگوتر از ابوذر سایه نیافکنده است و از سوی دیگر در میان صحابه عظام نبی مکرم اسلام، اندیشمند بزرگی از ایرانیان را میبینیم که پیامبر او را از اهل بیت خود می خواند و امین، مشاور و رازدار خود قرار میدهد و او کسی نیست جز سلمان فارسی (السلمان منا اهل البیت...). تفاوت دانش، آگاهی و معرفت این دو صحابه بزرگوار پیامبر آنچنان روشن است که در حدیثی آمده است: آنچه از ذهن سلمان میگذرد اگر ابوذر به آن آگاهی پیدا کند یا کافر می شود و یا تکفیر می کند.
ممکن است برخی از مناقشات، مجادلات و منازعات هم ناشی از خباثت و دخالت حب و بغضهای شخصی نباشد اما فهم طرفین مناقشه از موضوعات با هم متفاوت باشد و لذا نگرش مطلق انگارانه در اینجاست که انسان را به بیراهه می کشاند. خوارج نمونه بارز چنین جماعتی بودند که در تاریخ و فرهنگ دینی ما به اقدامات خصمانه و خطرناک صرفاً با پیروی از فهم نادرست و ناکافی خود علیه مومنانی که با آنها درک مشترکی نداشتند، دست یازیدند و خسارتهای زیادی را در عرصۀ دینداری به بار آوردند.
همچنان که مطلق اندیشی انسانهای غیرمطلق و سراسر نقص در عرصه دین و دینداری منجر به شکلگیری گروه افراطی خوارج شد، زمانی که این نوع نگاه در عرصه سیاستورزی نیز جریان پیدا کند و حاکم شود منجر به ظهور قدرتهای طغیانگر و افراطی همچون طالبان و داعش میگردد که خون بیگناهان زیادی را با برافراشتن پرچم مسلمانی و به تعبیر باطل خود، برپایی احکام اسلامی، در جای جای جهان و حتی کشورهای مسلمان بر زمین ریختند و موجب شکل گیری موج جدیدی از اسلام هراسی در دنیا گردیدند.
همگی باید از خطر قرار گرفتن در مسیر انحرافات گریزان باشیم و به قادر متعال پناه ببریم که مبادا به نام دین و سیاستورزی، اخلاق و منش انسانی و اسلامی را زیر پا بگذاریم. راهحل مشکلات و اختلاف نظرها گفتگوی منطقی و مودبانه در فضایی آکنده از خیرخواهی و مصلحت اندیشی است. وقتی همگی به این باور برسند که نظر و تفکر هیچ کس مطلق نیست و احتمال خطا در تشخیص و فهم انسانها از موضوعات منجز است، راه برای شنیدن و پذیرش آرای مخالف نیز هموار گشته و انتخاب راهحل احسن و راهگشا از میان تمام نظرات موافق و مخالف میسر میشود و فضای عمومی جامعه نیز از مناقشات و چند دستگیها در امان میماند.
انسانها بر اساس سطح آگاهی، دانش و بینش خود به معرفت کلی نسبت به مسائل و شرایط جامعه دست پیدا میکنند. تصریحها و تاکیدات فراوان قرآن مجید بر تفاوت دانایان و نادانان، ارج نهادن بر اندیشیدن، تعقل در تمام آفرینش، خردورزی و غیره حاکی از این است که ارزش و منزلت واقعی انسان به واسطه سطح دانایی، شعور، آگاهی و از همه مهمتر انطباق عمل خویش با این کمالات انسانی که در نهایت منجر به تقوا و بازدارندگی از تعرض به حقوق دیگران و حدود الهی میشود، تعیین میگردد.
همه باید به این باور دست یابیم که گام اول و اساسی برای اصلاح جامعه، اصلاح خویشتن است. انتقاد از حکومت، قانون و جامعه مجازاست مشروط براینکه هنر، شهامت و صداقت انتقاد از خود و ارزیابی رفتارهای شخصی خود را هم داشته باشیم.
چگونه انتظار داریم از جانب حکومت و جامعه بر ما ستمی نرود اما خود با قلم، بیان و رفتارمان به دیگران ستم می کنیم و اسم آن را هم تکلیف و انقلابی گری می گذاریم؟!
سید شهاب الدین چاوشی
عضو هیات علمی دانشگاه