پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
صبح من گزارش دیشب را برای حضرات نقل کردم. بعد در خصوص حرکت و توقف در حضور جمع گفتگو کردیم و مشاور [وزیر خارجه] اظهار کرد که «مبلغی که برای ما مانده کافی برای ماندن نیست.» میرزا حسینخان گفت: «من حاضرم که مرخص شده به لندن بروم.» من و انتظام الملک هم گفتیم: «ما حاضریم که به طهران برویم.» مسیو پرنی گفت: «من هم میل دارم بروم و برای افتتاح مدرسه در طهران باشم، اما، چون اینجا مشغول بودم کار خودم را در عدلیه سر و صورتی بدهم و این فقره در شرف انجام یافتن است و حالا من در پاریس مقام وکیل عمومی پیدا کردهام و برای اینکه این مقام درست پابرجا شود لازم است چند روزی اینجا بمانم و به این جهت است که تا اوایل ماه نمیتوانم حرکت کنم.» محتمل است که راست بگوید. به هر حال گفتیم ما نمیوانیم حرکت خود را به تاخیر بیندازیم و قرار شد فورا در صدد تحقیق برای وسایل حرکت برآییم.
بعد از ناهار به اداره کوک که در اداره کشتی و راهآهن است رفتیم و تحقیق کردیم. معلوم شد از تارنت هر روز شنبه یک کشتی به طرف اسلامبول میرود، اما برای شنبه و شنبه آینده ممکن نیست و اگر بشود برای شنبه ۲۳ ماه اوت خواهد بود و قرار شد که فردا صبح برویم و عمل را بگذرانیم.
بعد از آن من سراغ محلی که نشانی داده بودند برای بارومتر رفتم و یکی بارومتر جیبی و یک مجلسی خریدم، اولی بیست فرانک و دویم پنجاه، بعد به سراغ جایی که برای اسباب ریاضی نشانی داده بودند رفتم و از آنجا به جای دیگر. هیچ کدام ستاره مقیاسداری که سرتیپ خواسته نداشتند. بعد گردشکنان منزل آمدم.
در باب ممتازالسلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه] میرزاحسینخان زیر بار نرفت که برای چای مهمان ممتازالسلطنه بشود و گفت: «چای را شما دعوت کنید.» عیب کار آن است که این دو سه روز همه را گرفتار هستم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۸۷ و ۱۸۸.