از آغاز به کار پروژه کارون ۳ تا آبگیری و سرانجام راهاندازی نهایی این ابر پروژه، نهتنها سودی عاید مردم ایذه و دهدز نشد، بلکه حیات و ممات مردم نواحی کارون مستقیماً تحت شعاع این رویداد صنعتی - اجتماعی قرار گرفته است.
به گزارش ایلنا از خوزستان، سد کارون ۳، پروژهای که از آغاز آمده بود تا باعث آبادانی منطقه و نجات مردم آن شود، حالا خود باعث خرابی روستاها، باغات و چراگاهها و مراتع دامپروری و آوارگی مردم این نواحی شده است.
آوارگی مردم ۶۳ روستا و آبادی در پی آبگیری سد کارون ۳
روستائیان مهاجری که در جریان آبگیری سد کارون ۳ از خانههای خود محروم شدند، با ایجاد طبقهی جدیدی در حاشیهی شهرهای ایذه و دهدز، بدون هیچ سرپناه و معیشتِ جایگزینی، به حال خود رها شدهاند.
مردمانی که در جریان یک مهاجرت اجباری، حالا نه شغل و منبع درآمدی دارند و نه زمینی و نه گاو و گوسفندی برای امرارمعاش.
یک کوچ اجباری بیسابقه در تاریخ معاصر و تحمیل یک زندگی مشقتبار بر مردم نواحی کارون، توسط سدسالارانی که هیچگاه نخواستند ابعاد فاجعهبار این ماجرا را قبول کنند و مسئولیت آن را به گردن بگیرند.
این شرایط تحمیلی تنها مختص به مردمان رانده شده نبود و با آبگیری سد کارون ۳، مردم دیگر نواحی کارون هم اوضاع چندان مساعدی پیدا نکردند.
کارون تاکنون عملاً فاقد هرگونه تأثیر مثبتی در زندگی مردم ایذه و دهدز بوده و تداوم این فشارها نهتنها باعث ناامیدی بیشازپیش مردم این نواحی گردیده، بلکه بانی ایجاد آسیبهای اجتماعی بسیاری در بدنهی جوامع محلی و شهری شده که هیچ سهمی از کارون تاکنون نبردهاند.
مردمی که گمان میکردند کارون به زندگی اجتماعی، کشاورزی و دامپروری آنها شکل و رونق تازهای میدهد، حالا باید در فاصلهی پنج تا ده کیلومتری این رود، با مشقت، آب شرب زندگی خود را توسط چارپایان از چاههای حفر شده و چشمههای جاری در منطقه تأمین میکنند و گاهی باید منتظر تانکرهای آب بمانند. آیا بیایند آیا نیایند؟
این مردم درمانده حالا از خود میپرسند: تأثیر اینهمه سدسازی بر روی کارون، در زندگی فلاکتبار آنها تاکنون چه بوده؟ کارون کجای زندگی آنها قرار دارد؟
آنها از خود میپرسند: چگونه میشود از اینهمه آب پشت سد هیچ سهمی عاید آنها نشود؟ پس اینهمه آب کجا میرود؟
مرگ دستهجمعی و فاجعهبار گدارشهپیر، خودکشیهای سریالی در کارون، مرگ احشام و نابودی دارایی مردمی که سالیانه در جریان عدم برنامهریزی درست مدیران کارون تلف میشوند، گوشهای از انبوه حوادثی است که طی سالیان اخیر، مدیران وزارت نیرو هیچگاه نخواستند در مقام پاسخگویی به اینهمه ظلم برآیند و همیشه از هرگونه پاسخگویی درستی شانه خالی کردند.
با نگاهی اجمالی و آماری به قربانیان کارون طی سالهای گذشته متوجه میشویم که این رود و سدهای بیشمار روی آن هیچگاه بهجز عزادار کردن مردم این نواحی نقش مثبت دیگری در زندگی آنها نداشته و کارون بیش از آنکه آب حیات باشد، دشمن حیات مردم حاشیهنشین خود بوده است.
سد کارون ۳ بهجای ساماندهی به زندگی مردم کنار رود و توجه ویژه به نقش اجتماعی خود در مناطق حاشیهای سد و نیروگاههای تازه تأسیس، عملاً به یکی از عمده دلایل مهم تولید آسیبهای اجتماعی در این مناطق تبدیل شد.
یک مطلع محلی دراینباره به خبرنگار ایلنا، میگوید: در یک روستای کوچک مثل قلعه سرد، سالیانه پنج مورد اقدام به خودکشی داریم که قطعاً دو مورد آن منجر به مرگ میشود. حالا شما این آمار را به کل منطقه تعمیم دهید تا به عمق فاجعه پی ببرید.
فشارهای اقتصادی، بیکاری، عدم آموزش مهارتهای زندگی و تشدید فقر پس از آبگیری سد، از عواملی بوده که کارون را از یک فرصت به یک تهدید تبدیل کرده است.
این مطلع محلی گفت: بخش مهمی از آسیبهای اجتماعی در این نواحی به شکل پنهان در حال سپری شدن است و تنها به یک جرقه نیاز است که به یک فاجعه ختم شود.
شرایط حادی که نیاز هست فوراً یک واکاوی آنی روی این مسئله صورت پذیرد تا از عفونت بیش از پیش آن جلوگیری شود.
تبدیل کارون از فرصت به تهدید
این مطلع محلی میگوید: مردم نواحی کارون برای فرار از فقر و تنگدستی و مشکلات بیشمار اقتصادی، راهی جز خودکشی در کارون برای نشان دادن اعتراض خود ندارند، یعنی کارون به قتلگاه مردم این نواحی تبدیل شده، و این دردی است مشترک برای ساکنین رودخانهای که روزگاری نانآور مردم بود.
اگر سدسازان و مدیران این پروژه عظیم، در کنار اقدامات صورت گرفته، کمی به مسئولیتهای اجتماعی خود توجه داشتند، اکنون شاهد این فروپاشی اقتصادی و نابودی امنیت روانی ساکنان حاشیهنشین سد کارون ۳ نبودیم.