arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۹۲۵۶
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۲۲ - ۲۰ مهر ۱۳۹۹
«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۲۴؛

تسلط شیطانی «بریا» بر افکار پدرم عامل بسیاری از حادثه‌ها بود

«بریا» به سستی‌ها و ضعف‌های پنهانی پدرم آگاهی داشت و از روی بدخواهی همیشه به آتش وجود او دامن می‌زد یا بهتر بگویم سعی داشت آتش بدبینی و نفرت پدرم همیشه شعله‌ور باشد و او این آتش را روز به روز تیزتر می‌کرد و با شیوه مخصوص مردم شرقی با یک نوع وقاحت آشکار از او تملق می‌گفت و او را فریب می‌داد... شک نیست که تسلط شیطانی بریا بر افکار پدرم عامل بسیاری از حادثه‌ها بود چون این روباه حیله‌گر بیش از آن‌چه که به تصور بیاید استالین را مطیع و همراه خود ساخته بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ من معتقدم و سخت هم در این مورد پافشاری می‌کنم که «بریا» با حیله و روش خائنانه‌اش و هدف‌های مشخص خود و بیش‌تر از همه خشونت حیوانی عجیبی که در او وجود داشت از استالین مقتدرتر و تواناتر بود.

پدرم با وجود ظاهر خشن و تحمل‌ناپذیرش ضعف‌های بی‌شماری را در خودش پنهان داشت؛ او گاهی در کارها تردید می‌کرد، به آدم‌ها اعتقاد پیدا می‌نمود و روی هم رفته مردی طبیعی و بدون پیرایه بود و این خصیصه‌ها پیش‌رفت روباه مکاری مثل بریا را برای انجام نقشه‌هایش خیلی کمک می‌کرد و می‌توانست پدرم را تا آخرین نقطه دل‌خواه به دنبال خود بکشاند. او به سستی‌ها و ضعف‌های پنهانی پدرم آگاهی داشت و از روی بدخواهی همیشه به آتش وجود او دامن می‌زد یا بهتر بگویم سعی داشت آتش بدبینی و نفرت پدرم همیشه شعله‌ور باشد و او این آتش را روز به روز تیزتر می‌کرد و با شیوه مخصوص مردم شرقی با یک نوع وقاحت آشکار از او تملق می‌گفت و او را فریب می‌داد.

من بارها گفته‌ام و در این خاطرات تاکید کرده‌ام که در بسیاری از اشتباهات سیاسی پدرم و بریا هردو محکوم هستند. البته من نمی‌خواهم تقصیر خطاها و ناروایی‌های دوره حکومت استالین را به دوش شخص دیگری تحمیل کنم اما شک نیست که تسلط شیطانی بریا بر افکار پدرم عامل بسیاری از حادثه‌ها بود چون این روباه حیله‌گر بیش از آن‌چه که به تصور بیاید استالین را مطیع و همراه خود ساخته بود.

یک بلشویک قدیمی و باتجربه از مردم قفقاز به نام «شائو نوسکایا» برایم تعریف کرد که بریا در ایام جنگ داخلی قفقاز نقش دوجانبه و ریاکارانه‌ای را به عهده داشت و با تغییر وضع گاهی با دشمنان حکومت همکاری می‌کرد و زمانی با بلشویک‌ها تماس دوستانه داشت و با هر پیش‌رفتی که در این دو جناح پیش می‌آمد او هم روش خود را تغییر می‌داد و مثل یک جاسوس پست و بی‌شرم همیشه دنبال صاحب‌ قدرت می‌رفت.

شائو نوسکایا همچنین با اطمینان به من گوشزد کرد که بریا حتی یک بار در ضمن جنگ‌های داخلی در اردوی دشمن توسط بلشویک‌ها دستگیر شد و به زندان افتاد و بعد از مدت کوتاهی فرمان تیرباران او از طرف «گیروف» سرکرده نیروهای چریکی قفقاز صادر شد که متاسفانه به علت گرفتاری‌های تازه و ناراحتی‌های داخلی این دستور که در آن صریحا مرگ خائنی مثل بریا را درخواست کرده بود مورد اجرا قرار نگرفت. همه از این فرمان تلگرافی گیروف اطلاع داشتند و شک نیست که خود بریا نیز آن را می‌دانست.

آیا نباید وقایع بعدی و انتقام‌جویان بریا را نسبت به گیروف و قتل او را مربوط به این واقعه دانست؟! به نظر من شکی باقی نمی‌ماند که بریا بعد از سالیان دراز کینه حیوانی خود را بروز داد و به بهانه‌ای دروغین گیروف را به زندان فرستاد و او را محکوم به مرگ ساخت.

منبع: اطلاعات، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۴۶، ص ۵.

نظرات بینندگان