arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۸۴۴۶۶
تاریخ انتشار: ۳۵ : ۱۴ - ۲۳ آبان ۱۳۹۹

ایران چگونه می تواند از حضور بایدن در کاخ سفید، یک فرصت بسازد؟

سید هادی برهانی؛ استاد مطالعات اسرائیل: نباید شکی داشت که اسرائیل از هر فرصتی برای تخریب روابط بایدن و ایران استفاده خواهد کرد اما ایران نیز برای پیشبرد اهداف خود امکانات و فرصتهای زیادی در اختیار دارد. ایران می تواند سکوت کند، گوشه‌ای بنشیند و شاهد ترک‌تازی و ابتکار عمل اسرائیل برای تخریب مجدد برجام باشد و یا از این بدتر، می تواند دست به اقدامات و موضع گیری‌هایی بزند که بازگشت بایدن به برجام را سخت تر و پرهزینه تر نماید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بایدن یک فرصت است: شاید بهترین فرصت! شاید آخرین فرصت!

سید هادی برهانی، استاد مطالعات اسرائیل در دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان در یادداشتی برای «انتخاب» نوشت: انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا برگزار شد و براساس نتایج آن، دونالد ترامپ در این انتخابات از رقیب دموکرات خود، جو بایدن، شکست سختی خورد. شکست ترامپ می تواند شکست سیاست‌های او، به ویژه سیاست فشار حداکثری بر ایران، تلقی شود. ترامپ با خروج از برجام و اعمال تحریم‌های بی سابقه و کمرشکن تلاش نمود ایران را به پذیرش شروطی تحقیرآمیز وادار نماید. در برابر این سیاست ظالمانه و غیرعادلانه، نظام جمهوری اسلامی ایران به درستی تصمیم گرفت مقاومت نماید و تسلیم نشود. با خروج ترامپ از کاخ سفید سیاست ضدایرانی او دیگر شانسی برای موفقیت نخواهد داشت و براین اساس شکست ترامپ را می توان پیروزی مقاومت ایران به شمار آورد.

این پیروزی افتخارآمیز البته آسان به دست نیامده است. ایران در طول چهار سال ریاست جمهوری ترامپ و تحریم‌های حداکثری او، شرایط بسیار سخت و دردناکی را تحمل نمود. این تحریم‌ها همه راهها را بر اقتصاد ایران بست و هدف آن خفه کردن کامل اقتصاد کشور و درمانده کردن دولت و شکستن مقاومت و تحمل مردم بود. مسئولین کشور، به ویژه آنهایی که مسئول تامین مایحتاج مردم بودند، روزهای بسیار سخت و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشتند. سخت تر از آن حال و روز مردمی بود که به دلیل تحریم‌ها و شرایط اقتصادی کشور نمی توانستند از پس هزینه های هنگفت زندگی در این شرایط برآیند.

مسئولان مستقیم اداره اوضاع در کشور بخوبی می‌دانند این تجربه سخت می توانست بسیار سخت تر و پرهزینه تر باشد. این احتمال وجود داشت که اقتصاد کشور در سایه این فشارها فروریزد. که کشور دچار قحطی و نارسایی های فاجعه باری شود. که مردم تحمل خود را از دست بدهند و اوضاع از کنترل خارج شود. اما با همت و تلاش مردانی که برخی نامدار و بسیاری گمنام هستند از وقوع چنین فاجعه ای جلوگیری شد. اما اگر ترامپ موفق می‌شد برای یک دوره دیگر سرکار بماند بعید است این تلاش‌ها می‌توانست از وقوع آن فاجعه جلوگیری نماید.

اکنون آن دوران سخت در سایه پایمردی و مقاومت ملت به پایان رسیده اما داستان آن تمام نشده است. نمی توان و نباید هزینه های هنگفت آن دوران، آن خسارتهای عظیم و آن رنجهای طاقت فرسا را به فراموشی سپرد. اگرچه ایران و ملت ایران از این دوره جان به در برد اما بسیاری جان خود را در این دوره از دست دادند. بیماران بسیاری از پس هزینه های بالای دارو و درمان برنیامدند. پدران بسیاری نتوانستند بار سنگین اداره فرزندان، در چنین شرایط ناگواری، را بر دوش بکشند. کسب و کارهای بسیاری نابود شد. زندگی های زیادی فروپاشید و امیدهای بسیاری ناامید شد.

اینک مهم‌ترین مسئله برای مردمی که سختی آن دوران را با پوست و گوشت خود احساس کرده اند این است که آیا دادن چنین هزینه ای اجتناب ناپذیر بود؟ آیا اگر از فرصت‌های پیشین، از جمله فرصت سیاست ایرانی اوباما، درست استفاده شده بود ترامپ می توانست چنین هزینه‌ای را برما و ملت ما تحمیل نماید؟ آیا از همه امکانات و ظرفیت‌های کشور، از جمله ظرفیت‌های علمی و تخصصی، برای دورشدن از چنین بحران‌ها و مشکلاتی استفاده شده است؟ آیا دوره بحران‌ها، بحران‌هایی که یکی پس از دیگری روابط ایران با جهان و کیان ملت ایران را به لرزه درمی آورد، تمام شده است؟ آیا درسهای لازم از بحرانهای قبلی گرفته شده است؟ و آیا الان می‌توان اطمینان داشت بحران و درگیری دیگری در راه نیست؟

ترامپ، عامل فشار حداکثری و قاتل شهید سلیمانی، (به تعبیر یک روزنامه چاپ تهران) رفت و امروز یک فرصت جدید به نام بایدن ظهور کرده است. بایدن سیاستمداری است که به برجام متعهد است، مخالف سیاست فشار حداکثری علیه ایران است. او در جریان رقابت‌های انتخاباتی وعده داد آمریکا را به برجام بازگرداند. بازگشت او به برجام و متوقف شدن سیاست فشار حداکثری می‌تواند بزرگترین عوامل بحران فعلی در کشور را مرتفع نماید و به اقتصاد و سیاست ایران فرصت تنفس و تحرک بدهد.

بازگشت بایدن به برجام و اتخاذ سیاستی متفاوت در قبال ایران آسان نیست. این حرکت دشمنان فراوانی در جهان و ایران دارد. اولین دشمنان این حرکت در آمریکا و در نزدیکی کاخ سفید حضور دارند. متاسفانه به دلیل تاریخ منفی روابط دو کشور در سال‌های گذشته، نگاه مثبت به ایران در آمریکا و افکار عمومی آمریکا طرفداران چندانی ندارد. ترامپ و سیاست‌های او اگرچه از کاخ سفید رانده شده اند اما در آمریکا، براساس نتایج انتخابات اخیر، بیش از هفتاد میلیون رای دارند و متاسفانه بسیاری از ایرانیان مقیم آمریکا در همین گروه قرار دارند. همچنین ایران دشمنان فراوانی در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا دارد.

کشورهای دیگری مانند عربستان و امارات هستند که مخالف سیاست‌های بایدن در قبال ایران هستند اما مهم‌ترین، فعال‌ترین و موثرترین مخالف این سیاست دولت تندرو و راستگرای بنیامین نتانیاهو در اسرائیل است. اسرائیل در دوران دونالد ترامپ بهترین رئیس جمهور آمریکا را تجربه نمود. ترامپ برای اسرائیل کارهایی کرد که هیچ رئیس جمهوری در تاریخ آمریکا حاضر به انجام آن نبود. یکی از این کارها، اتخاذ موضع خصمانه و غیرقانونی علیه ایران بود. می‌توان ادعا نمود تمامی سیاست‌های ظالمانه آمریکا علیه ایران، اعم از خروج از برجام، اعمال فشار حداکثری و ترور شهیدسلیمانی، به درخواست و اصرار اسرائیل انجام شده است. این اقدامات موجب شد ترامپ به بدترین و خسارت آفرين ترين رئیس جمهور تاریخ آمریکا برای ایران تبدیل شود. این اسرائیل، که دستاوردهای چشمگیر دوره ترامپ آن را چاق و پرتوقع کرده است، از همه امکانات خود استفاده خواهد کرد تا مانع تحقق وعده های بایدن در مورد ایران شود و این کار را از همان ابتدا آغاز کرده است. تساهی هنگبی وزیر همکاریهای منطقه ای اسرائیل چندساعت پس از اعلام پیروزی بایدن هشدار داد اتخاذ سیاستی متفاوت در قبال ایران (از سوی آمریکا) می تواند به بروز جنگ (میان اسرائیل و ایران) در خاورمیانه منجر شود.

نباید شکی داشت که اسرائیل از هر فرصتی برای تخریب روابط بایدن و ایران استفاده خواهد کرد اما ایران نیز برای پیشبرد اهداف خود امکانات و فرصتهای زیادی در اختیار دارد. ایران می تواند سکوت کند، گوشه‌ای بنشیند و شاهد ترک‌تازی و ابتکار عمل اسرائیل برای تخریب مجدد برجام باشد و یا از این بدتر، می تواند دست به اقدامات و موضع گیری‌هایی بزند که بازگشت بایدن به برجام را سخت تر و پرهزینه تر نماید.

اما رویکرد عاقلانه و واقع‌بینانه ایران به موضوع می تواند زمینه استفاده از فرصت را فراهم نموده و راه بازگشت بایدن به برجام و اتخاذ مواضعی بهتر (در قبال ایران) در کاخ سفید را تسهیل نماید. این امر مستلزم وجود درک درستی از سیاست داخلی آمریکا و منافع، چالشها و انتخابهای بایدن و دولت اوست. ایران می تواند به گونه ای حرکت نماید که در سپهر سیاست آمریکا بازگشت بایدن به برجام و روابط با ایران یک امتیاز بشمار رود. ایران همچنین می تواند رفتاری در پیش گیرد که راه بایدن به سوی برجام و ایران را پرهزینه و ناهموار نماید. متاسفانه اظهارنظرهای رسمی و نیمه رسمی که مبتنی بر آمریکاشناسی جدی نیست و ایران شناسی آن هم نوعی روایت پوپولیستی و غیرعلمی از جایگاه و مرکزیت ایران در جهان است به گزینه دوم خدمت می نماید.

ترامپ و بسیاری از نخبگان سیاسی آمریکا اعتقاد دارند توافق هسته‌ای و مشارکت آمریکا در این امر موجب شد ایران به پول هنگفتی دست پیدا کند و از این پول برای حمله به منافع آمریکا در خاورمیانه استفاده نماید در حالی‌که بنابر گفته ی آنان، امروزه به دلیل خروج آمریکا از برجام و فشار حداکثری، ایران توان و سرمایه لازم برای حمله به منافع آمریکا در منطقه و حمایت از هم پیمانان ضدآمریکایی خود را ندارد و به همین دلیل سیاستهای آن در عراق، افغانستان، سوریه و سایر مناطق منفعل و کم تحرک شده است. این عده اعتقاد دارند آمریکا نباید به برجام بازگردد و یا در صورت بازگشت شرط و شروطی برای سیاست خاورمیانه‌ای ایران بگذارد تا مانع از تکرار اتفاقات قبلی شود.

دولت جمهوری اسلامی ایران به این شرط و شروط به چشم تهدید می نگرد و در واقع برخی از شروط مطرح شده جنبه های تهدیدآمیز دارد اما نویسنده اعتقاد دارد با توجه به رویکرد بایدن، ماهیت دولت او و هویت هوادارانش در آمریکا، می توان به این شرط و شروط به چشم فرصت نیز نگاه کرد. در بندهای زیر به دو نمونه از این موارد اشاره می شود:

سیاست خاورمیانه ای ایران: سیاست خاورمیانه ای ایران در سالهای اخیر دچار چالشهای شدیدی شده است. ایران تا سرحد جنگ با رقبای منطقه ای خود، به ویژه کشورهای محافظه کار عرب مانند امارات، بحرین و عربستان، پیش رفته است. این سیاستها روابط ایران با کشورهای منطقه را به خطر انداخته است. سیاست‌های منطقه‌ای ایران نه تنها از ناحیه اتحادیه عرب بلکه حتی از سوی سازمان همکاری اسلامی تقبیح و محکوم شده است. هزینه‌های سنگینی از سوی این سیاست‌ها بر اقتصاد کشور تحمیل شده و محبوبیت این سیاست‌ها را در کشور بشدت کاهش داده است. این هزینه‌ها موجب شده ایران در دوره اخیر راه مسالمت در پیش گیرد و پیام آشتی (طرح صلح هرمز برای مثال) برای کشورهای منطقه بفرستد اما این پیام‌ها در دوران فشار حداکثری ترامپ بر جمهوری اسلامی ایران و امیدواری به تاثیر (دیر یا زود) سیاست‌های خصمانه ترامپ و نتانیاهو علیه ایران گوشهای شنوایی پیدا نمی کرد. دوران بایدن از این نظر می تواند کاملا متفاوت باشد. اولا بایدن علاقه ای به فشار حداکثری ندارد. ثانیا جنگ ایران و اعراب را منفعت و مصلحتی برای آمریکا به شمار نمی‌آورد. نویسنده اعتقاد دارد در دوران بایدن یک فرصت حقیقی و متفاوت برای آشتی ایران و کشورهای عربی فراهم آمده است. همچنین دولت بایدن، برخلاف دولت ترامپ، مایل است جنگ در یمن و حمله عربستان به این کشور متوقف شود. این تمایل نیز فرصت خوبی برای خاتمه این برادرکشی و حل و فصل اختلافات ایران و عربستان فراهم می‌نماید.

سیاست فلسطینی ایران: سیاست فلسطینی کشور افتخاری برای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به حساب می آید. جمهوری اسلامی توانست سیاست اسرائیل گرای پهلوی را، که حامی اشغال و نقض حقوق بشر بود، به حمایت از مظلومان فلسطینی تغییر دهد. اما واقعیت‌های صحنه در سال‌های اخیر نشان می دهد برخی از مولفه های این سیاست بیش از آنکه فرصت‌سازی نماید فرصت‌سوزی و هزینه سازی کرده و از این‌رو مخالفت‌های بسیاری برانگیخته است. ورزش کشور در اثر این سیاست در معرض تهدید و تعلیق قرار گرفته است. به دلیل این سیاست ایران از پی‌گیری وصول بدهی (تقریبا) یک و نیم میلیارد دلاری خود از رژیم صهیونیستی اجتناب می‌کند. ایران در مواضع فلسطینی خود تنها شده و بیش از آنکه این سیاست‌ها به اسرائیل فشار آورد، ایران را منزوی می‌نماید. سیاست فلسطینی ایران کاملا یکجانبه‌گرایانه شده و از همکاری با سایر کشورهای اسلامی سودی نمی‌برد و همه این‌ها موجب شده اسرائیل (و دوستان آن) سیاست فلسطینی ایران را در جهان بدنام نمایند. این سیاست اینک در سطوح بسیاری، از جمله در داخل کشور، و حتی در فلسطین و کشورهای اسلامی محبوبیت گذشته خود را از دست داده است و برخی شعارها و مواضع تکراری آن برای اسرائیل فرصت‌سازی می‌کند. در این شرایط، تجدیدنظر در این سیاست‌ها و اصلاح آن به شکلی که بیشترین فایده را برای ملت فلسطین و ایران و بیشترین هزینه را برای رژیم صهیونیستی داشته باشد، یک ضرورت اساسی به نظر می رسد.

هدف از بیان دو مورد فوق (تجدید نظر در سیاست خاورمیانه‌ای و سیاست فلسطینی کشور) این است که رد کردن پیشنهاد آمریکایی گفتگو و مذاکره بر سر سیاست‌های خاورمیانه ای ایران الزاما ضروری نیست. ایران می تواند (و باید) تمامی پیشنهادها و نظراتی را که مغایر منافع ملی کشور است رد نماید. اما این تمام داستان نیست. اتفاقا در این حوزه مسائل و موضوعاتی وجود دارد که بررسی، مذاکره و پیگیری آن می تواند ضامن منافع ایران باشد. از این طریق ایران می تواند سیاست خاورمیانه ای خود را اصلاح کند، مشکلات جدی با کشورهای عربی منطقه را حل و فصل نماید، موقعیت خود را در خاورمیانه بهبود ببخشد، هزینه های خود در منطقه را کاهش دهد. حضور بایدن در کاخ سفید فرصت مناسبی را برای تامین این اهداف ایرانی فراهم آورده است. علاوه براین، ایران (از طریق این مذاکرات) می تواند این تغییرات و اصلاحات را به کاخ سفید بفروشد. دولت جدید دموکرات در آمریکا می تواند به این تحولات به چشم مثبتی بنگرد و آن را جزو دستاوردهای سیاست خارجی خود بشمار آورد. این امر، در عین اینکه ضامن تامین منافع ایران است، می تواند امتیازی را به نفع دموکراتها در آمریکا و جهان ثبت نماید.

چنین رویکردی به موضوع، نه تنها می‌تواند مسیر بایدن برای بازگشت به برجام و توقف تحریمهای موجود علیه ایران را هموار نماید بلکه زمینه خروج ایران از انزوای منطقه‌ای را فراهم می‌کند و روابط ایران با کشورهای عربی را بهبود می بخشد. این تحول زمینه نزدیکی کشورهای عربی به اسرائیل را از بین خواهد برد و ضربه اساسی به روند سازش و عادی سازی در منطقه وارد خواهد کرد. دور از انتظار نیست در سایه چنین سیاستی رژیم یهودی اسرائیل، که اینک در خاورمیانه مسلمان میدان‌دار شده است، منزوی و منفور گردد.

نظرات بینندگان