سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در پاییز ۱۳۴۴ مجله زن روز طی اقدامی جالب پرسشهایی را درباره همسر ایدئال از نگاه دختران ایرانی مطرح کرد و در هر شماره پاسخ ده نفر از آنان را با ذکر نامشان منتشر نمود. جامعه آماری که زن روز آن سال انتخاب کرده بود، دختران بین ۱۷ تا ۲۲ سال بودند؛ یعنی امروز با گذشت ۵۵ سال میانگین سنی آن دختران دیروزی، بین ۷۲ تا ۷۷ سال است. در ادامه پاسخهای ده تن از آنها را که در مجله زن روز به اریخ شنبه ۱۳ آذر ۴۴ منتشر شده میخوانیم؛
مرد زندگیام باید بور و سفید باشد
زرینتاج جنت، ۲۱ ساله، اهل شیراز، ساکن تهران: مرد مورد علاقهام باید اجتماعی و مهربان و با گذشت باشد. پایبند آن نیستم که دین و ایمان درستی دارد یا ندارد یا دینش چیست. ثروت نیز مورد نظرم نیست چون پول را آسان میتوان به دست آورد. در زندگی آنقدر مسائل دیگر هست که مسئله پول و زیبایی نمیتواند هیچگونه اهمیتی داشته باشد. گذشت، صفا و یکرنگی از جمله مسائلی است که بیش از سایر مسائل مورد توجه من است. مرد مورد نظر من باید سنش از سی سال به بالا باشد، و در عین حال تحصیلات خوبی نیز داشته باشد. حق مسکن و طلاق را نیز به عهده مرد وامیگذارم زیرا به نظر من طلاق معنی و مفهومی ندارد و در مورد مسکن نیز حاضرم هرجا که او بخواهد زندگی کنم و چون خودم با گذشت و مهربان هستم میل دارم شریک زندگیام نیز همینطور باشد. از عروسی تشریفاتی و مجلل نیز چندان خوشم نمیآید. اما به یک مسئله بسیار اهمیت میدهم و آن اینکه مرد زندگیام باید بور و سفید باشد. خوم هم دختر خانهدار خوبی میباشم ولی یک عیب دارم و آن اینکه خربزه را خیلی کج قاچ میکنم. در مورد هنرها نیز به شعر و ادبیات علاقه مفرطی دارم. «هرکه خواهد مرا بیفتد راه».
قدبلند و چشمابرومشکی باشد
طاهره خشنودی، ۱۸ ساله، ساکن تهران، پنجم ادبی: با وجودی که اظهار عقیده در مورد مرد ایدئال بسیار مشکل است ولی من با توجه به محیطی که در آن زندگی میکنم مردی را میجویم که دارای قد بلند، چشم و ابروی مشکی، لبهای برجسته و در عین حال خوشتیپ باشد. دلم میخواهد که در عین سنگینی و وقار خشونت و جذبه مردانه نیز داشته باشد تا من از او حساب ببرم. از حرکات جلف مرد خوشم نمیآید. و دوست ندارم که عشق خود را به من ابراز کند. چون از چشمم میافتد. به شغل و ثروت او نیز اهمیت نمیدهم. تنها کافی است که بتواند خوب صحبت کند. با جشن عروسی نیز مخالفم زیرا معتقدم که انسان نباید پول خود را خرج شکم مردم بکند و تازه پشت سرش هم حرف بزنند. با حق مسکن و حق طلاق هم برای خودم موافق نیستم. نظرم این است که هر وقت مرد حس کرد که زنش را دوست ندارد همان بهتر که او را آزاد کند.
سن آقا باید پنج شش سال بیشتر از دخترخانم باشد
منیژه احمدی خلیلی، دیپلمه طبیعی، ۱۹ ساله، ساکن تهران: به نظر من بهترین شرط اساسی ازدواج برای دختران و پسران قبول و درک مسئولیت مشترک است. دختر وقتی که خودش را آماده ازدواج میکند باید آشیانهاش را بر پایه عشق، علاقه، گذشت و فداکاری بسازد و راه گریز همسر آیندهاش را ببندد. یه این اصل معتقدم که در ازدواج اختلاف طبقاتی نباید وجود داشته باشد، به این دلیل که در یک طبقه طرز تفکر پدران و مادران با پدران و مادرانی که در طبقه دیگر قرار دارند فرق میکند و قطعا این اختلاف فکر در افکار فرزندان نیز بیتاثیر نبوده و چنانچه این دو فکر متضاد به هم برسند معلوم است چه حادثه وحشتناکی به وجود میآید. معتقدم سن آقا باید پنج یا شش سال بیشتر از دختر خانم باشد، زیرا همانطوری که دختران زودتر از پسران به سن بلوغ میرسند به همین نسبت هم پیری زودتر به سراغشان میرود. به نظر من ثروت و پول وسیلهایست برای راحت زیستن ولی هرگز پول به تنهایی خوشبختی نمیآورد. پس نمیتوان مهریه زیاد و یا جشنهای مجلل و باشکوه و جهیزیه بیحدوحساب را عامل اصلی خوشبختی دانست.
نباید با گرفتن حق طلاق غرور مرد را شکست
عزیزه سرچمی، ۲۲ ساله، آموزگار، ساکن میانه: من با عشق قبل از ازدواج موافقم و معتقدم پیروی از دستورات عقل سلیم پایه و اساس عشق پرشکوهی را استوار میکند. قرار است به زودی با مرد دلخواهم که دکتر و افسر ارتش است ازدواج کنم و به حد پرستش دوستش دارم نه به خاطر شغل و مقامش بلکه به خاطر وجود خودش. فکر میکنم مادیات در زندگی مشترک رُل مهمی را بازی میکند و به خوبی معلوم است که اساس بعضی از خانوادهها و بیسروسامانی آنها بر اثر فقر و نداری از هم میپاشد. چقدر برای پدر و مادری دردناک است که فرزندشان به خاطر نداشتن کفش و لباس گریه کند و آنها را خجالتزده نمایند. من در مرد مورد علاقهام فقط سه شرط میجویم: ۱- صدق گفتارش، ۲- عشقش، ۳- شرافتش. چون عقیده دارم مردی که این سه شرط را نداشته باشد غیر قابل تحمل میشود. من در پشت قباله ازدواجم هیچگونه قید و شرطی ننوشتم و ابدا حرفی در مقدار مهریه نزدم. و حق مسکن و حق طلاق را هم به عهده همسر آیندهام گذاشتم زیرا عقیده دارم نباید با گرفتن حق طلاق و مسکن غرور مرد را درهم شکست.
مرد ایدئال من حتما باید کوتاهقد باشد
مینا وحدانی، دانشآموز سال ششم طبیعی، ۱۷ ساله، ساکن تهران: مرد ایدئال من حتما باید کوتاهقد باشد یا حداکثر قدش متوسط باشد، چون من نسبت به مردان قدبلند حساسیت دارم با اینکه خودم قدم بلند است (۱۶۴ سانت) ولی از کوتولهها بیشتر خوشم میآید. به قیافه و وضع ظاهر اهمیت میدهم چون به هیچ وجه حاضر نیستم شوهر زشت بکنم و شبها دچار کابوس شوم. تربیت و شخصیت خانوادگی در نظرم خیلی مهم است. وضع مالی او هم باید خوب باشد و حقوق ماهیانهاش بتواند تکافوی زندگی راحتی را بکند. از اجارهنشینی و خانهبهدوشی هم هیچ خوشم نمیآید. در مورد مهریه و جشن عروسی باید عرض کنم تا به حال از این عقیده پیروی کردهام که چیز کم ارزش ندارد و به اصطلاح «کاچی بعض هیچی است!» یعنی یا به کلی از خیر مهریه میگذرم و یا از هشتاد هزار تومان به بالا... یا جشن عروسی نمیگیرم و یا جشنی میگیرم که چشمها را خیره کند. در موقع عقد هیچ شرطی نمیکنم، جز اینکه شوهرم نام فامیل مرا قبول کند. راستی فراموش کردم؛ شغل شریف آقا حتما باید ثابت و دولتی باشد. ولی من در عوض علاوه بر جهیزیه مفصل، قول میدهم به او وفادار باشم و زندگی راحتی را برایش فراهم کنم. در صورتی که او هم قول بدهد هوس بیش از سه بچه نکند.
شوهر لباس نیست که زود به زود بشود عوض کرد
پروانه توانگر، ۱۹ ساله، دیپلمه طبیعی، ساکن تهران: دلم میخواهد به این دخترخانمهایی که دنبال زیبایی ظاهری میگردند بگویم که زیبایی ظاهری به هیچ وجه نمیتواند ضامن خوشبختی و خوبی یک مرد باشد. من با مردی ازدواج میکنم که یک انسان باشد. انسانی که درد و رنج را مانند شادی و شادکامی حس نماید. انسانی که عواطف و احساسات دیگران را درک نماید و با ایمان و با خدا باشد. چون کسی که خدا را نشناخت خود را هم نمیشناسد و از کسی که خود را نمیشناسد چطور میتوانیم توقع داشته باشیم که حقیقت زندگی را بشناسد. با گرفتن جشن عروسی و اینگونه خرجها مخالفم. حق طلاق را به او میدهم چون خیال طلاق گرفتن به هیچ وجه ندارم. چون شوهر لباس نیست که زود به زود بشود عوض کرد. حق مسکن را هم به او میدهم. و هرجا که او مایل باشد با او خواهم رفت حتی آن طرف دنیا... جهیزیه هم میبرم و با خانواده او زندگی میکنم چون پدر و مادر گردن فرزند حق دارند و من نمیتوانم این حق را از آنها بگیرم.
خسیس و خجالتی نباشد
پروین عباسی محسنی، دانشجوی تربیتمعلم، ساکن تهران: مرد دلخواه من بایستی اولا مردی باشد که حقیقتا شایستگی کلمه «مرد» را داشته باشد. زبون و ترسو در مقابل حوادث زندگی نباشد. به قیافه ظاهر اهمیت نمیدهم فقط خوی انسانی او مورد توجه من است. دوما مردی باشد که برای خود شخصیتی بالاتر از آنچه هست قائل شود. تحصیلات او بالاتر از دیپلمه باشد. ولی به تیتر و مقام اهمیت میدهم. خوشبیان و خوشپوش، بلندنظر، لایق و دلرحم باشد. خسیس و خجالتی نباشد.
چشمچران نباشد
مهرانگیز حسینیزاده مهردادی، ۱۸ ساله، دیپلمه خیاطی، ساکن تهران: اولا به دو چیز خیلی اهمیت میدهم و آن این است که او حتما باید تاریخ ازدواج و روز تولد مرا فراموش نکند. دوما از لحاظ ظاهری سفیدرو موطلایی، چشممیشی، قدبلند، خوشپوش و خوشبرخورد باشد. وضع خانوادگی او برایم مهم نیست فقط مهم این است که خودش باشد. طالب مردی نیستم که مقامهای بلند داشته باشد. شغل متوسط را برای همسرم کافی میدانم با مهریه سنگین مخالفم چون اگر طرفین به هم وفادار نباشند و با هم نسازند هیچ قوه مهمی حتی مهریه سنگین نمیتواند از طلاق جلوگیری نماید. چشمچران نباشد و اعتیاد نداشته باشد. از مردانی که خودخواه و مغرور باشند متنفرم و در ضمن دروغگو نباشد.
از کار کردن مرد در خانه بدم میآید
ترانه شاهانی، دیپلمه طبیعی، خانهدار، ۲۰ ساله: مرد مورد نظرم باید درستکار و پاک باشد. من افراد خانواده و بستگانش را محترم میشمارم و همسر آیندهام را وادار خواهم کرد که لااقل نصف و یا یکچهارم درآمدش را به پدر و مادرش بدهد.
معلوماتش حتما باید از خود من بیشتر باشد و خیلی هم تمیز باشد. در قضاوت کردن عجله نکند و کینهتوز نباشد. قدش بیش از صدوهشتاد سانت باشد. هیکلش ورزیده و مردانه باشد. هرگز کارهای خانه را نکند؛ مثل ظرفشویی و جاروکشی و غیره چون از کار کردن مرد در خانه بدم میآید.
جشن عروسی بستگی به قدرت مالی او دارد. به مهریه هیچ اهمیت نمیدهم. مهریه من فقط یک جلد قرآن و یک شاخه نبات است. عقیده دارم زندگی نیش و نوش است باید با هردو ساخت و من هم در مقابل همسر آیندهام همین کار را میکنم.
معتقدم مرد ایرانی بهترین مردان روی زمین است اگر...
پروین فرخنده، ساکن تهران، محصل پنجم ادبی: من بر خلاف آنچه که بعضیها معتقدند مرد ایرانی قدر زن را نمیداند و یا به زن به چشم کنیز زرخرید مینگرد، معتقدم چنانچه زن سعی کند آنچه شوهرش میخواهد باشد نه تنها مرد ایرانی بداخلاق و کوتاهفکر نیست بلکه بهترین مردان روی زمین است. اعتقاد دارم آنچه در زندگی دو نفر مهم است و سعادتشان را تضمین میکند در وهله اول وجود عشق است و گذشت و فداکاری طرفین. به مهریه سنگین هم اهمیت قائل نیستم و در مقابل جهیزیه دختر را هم لازم نمیبینم. من در هنگام عقد از مرد ایدئالم حق طلاق را نخواهم خواست بلکه از او میخواهم که همیشه نسبت به من وفادار باشد.