دوشنبه ۰۶ تير ۱۴۰۱ | Monday, 27 June 2022
  • ارتباط با انتخاب
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیک
  • |
  • نظرسنجی
دوشنبه ۰۶ تير ۱۴۰۱ | Monday, 27 June 2022
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
جستجو
ویدئو جدیدترین اخبار پربیننده ترین
لایو خبر عکس خواندنی ها اخبار ویژه
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • ارتباط با انتخاب
  • پیوندها
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • مجله الکترونیک
  • نظرسنجی
  • آرشیو
ویدیو / لحظه دیدار دختر دامغانی فروخته شده با پدر و مادر واقعی‌اش بعد از ۲۳ سال

ویدیو / لحظه دیدار دختر دامغانی فروخته شده با پدر و مادر واقعی‌اش بعد از ۲۳ سال

ویدیو /  شادی خبرساز مربی زن ایرانی در تلویزیون عراق

ویدیو / شادی خبرساز مربی زن ایرانی در تلویزیون عراق

ویدیو /  کشف باغ وحش خانگی غیرمجاز در خمینی‌شهر

ویدیو / کشف باغ وحش خانگی غیرمجاز در خمینی‌شهر

ویدیو / سران گروه هفت، پوتین را مسخره کردند

ویدیو / سران گروه هفت، پوتین را مسخره کردند

ویدیو / مرگ ۵ نفر بر اثر ریزش استادیوم گاوبازی در کلمبیا

ویدیو / مرگ ۵ نفر بر اثر ریزش استادیوم گاوبازی در کلمبیا

ویدیو / مسیری که «نایک» آمد؛ این برند میلیارد دلاری چگونه راه افتاد؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / مسیری که «نایک» آمد؛ این برند میلیارد دلاری چگونه راه افتاد؟ + زیرنویس فارسی

کد خبر: ۵۹۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۲۳ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
تاریخ >> داخلی
پ
یادداشت‌های یک زندانی سیاسیِ زمان رضاشاه، قسمت ۱۰؛

ماجرای مرده‌ای که در زندان قصر زنده شد!

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ سال‌ها قبل از حبس خود گرفتار دل‌درد شدیدی بودم و با آن‌که در معالجه سخت اهتمام داشتم و به اغلب از اطبای رشت مراجعه کرده و صدها جور دوای فرنگی و ایرانی به دستور آن‌ها و همین‌قدرها هم معجون‌های مختلف و جوهر نعنا و غیره به تجویز «خاله خان‌باجی‌ها» خورده بودم مع‌هذا علاج نشده و وقتی به زندان افتادم در نتیجه عدم امکان رعایت رژیم غذایی روزی نبود که از این درد در رنج و زحمت نباشم و به پاسبان‌های زندان و افسر و مدیر و رئیس و طبیب زندان برای دادن یک دوای «مسکن» متوسل نشوم!

روزهای اول ورود به زندان شهر، تعجب می‌کردم که چرا این آقایان در قبال تمنای من و در برابر آه و ناله رقت‌انگیز ناشیه از درد غیر قابل تحمل من، لبخند می‌زنند و حرف مرا نشنیده می‌گیرند و می‌روند!

روزی که این درد بی‌درمان از طرفی و عدم اعتنای دکتر زندان از طرف دیگر، به کلی از زندگی بیزارم کرده بود، سر او فریاد کشیدم که «آخر شما چگونه بشری هستید که از رنج من نه فقط متاثر نمی‌شوید بلکه با نهایت قساوت قلب به تألم من می‌خندید. صرف‌نظر از وظیفه اداری، مگر وظیفه وجدانی و شغل شریف طبابت به شما امر نمی‌کند به تسکیل دردر و مداوای امراض هم‌نوعان خود همت بگمارید؟ می‌گویند شما سوگند یاد کرده‌اید که به وظیفه خود احترام گذارده و به آن سوگند هم وفادار باشید! پس کو؟ چه شد آن...؟»

آن‌قدر از این حرف‌ها، حرف‌هایی که در محیط ما صد تا یک غاز ارزش ندارد تا چه رسد در زندان شهربانی گفتم که دهنم کف آورد!

با تمام امیدی که به شیرین‌زبانی‌های خود داشتم، خنده مسخره‌آمیز دکتر خونم را منجمد کرد، و تا رفتم علت استهزا و خنده‌اش را بپرسم فریادی کشیده گفت: «آقا! من دکترم رئیس اداره سیاسی نیستم، کسالت شما یک مرض معمولی نیست که با دست یک طبیب و با دواهای طبی معالجه بشود! در تمام این سلول‌ها که ملاحظه می‌کنید یک نفر مثل شما با دست و پا و چشم و گوش و بینی و معده و مغز سالم زندانی است ولی متاسفانه تا به من می‌رسند یکی از دل‌درد، یکی از کمردرد، یکی از درد سر و یکی... نمی‌دانم از کجایش می‌نالد! در صورتی که با اطمینان قسم می‌خورم همه از من سالم‌تر و قوی‌ترند و اشتباه‌شان فقط این است که مرا به جای رئیس اداره سیاسی می‌گیرند و به جای آن‌که این دردهای فانتزی (!) را برای منظوری که دارند به او بگویند تا اجازه هواخوری و گردش در حیاط و خروج از سلول مجرد را به آقایان بدهد، به من می‌گویند، که صلاحیت این چیزها را ندارم. آقا! مرض شما هم مثل ناخوشی آن‌هاست که من در طب قدیم و جدید و هزار سال بعد هم جز مرضِ تمارض نمی‌توانم نام دیگری به او بگذارم!»

دکتر این‌ها را با عصبانیت – با تندی – با فریاد گفت و از دربِ اطاق خارج شد!

از این وقت چون دانستم که آن‌چه قبلا از درد خود نالیده‌ام مفت و مجانی از جیبم رفته و آن‌چه که بعدا بنالم جز تمارض و برای تحصیل هواخوری و گردش در حیاط به چیز دیگری تعبیر نخواهد شد، دیگر تا روزی که به زندان قصر منتقل شدم با لجاجت و سرسختی زیادی تحمل رنج و درد را نموده می‌سوختم و می‌ساختم و یک کلمه به زبان نمی‌آوردم!

باور کنید، در این اواقت (بی‌اعتنایی و لجاجت) از روزهایی که نزد هرکس از درد خود شکوه و شکایت می‌نمودم، راحت‌تر و آسوده‌تر بودم.

این یک قاعده طبیعی است که متاسفانه بیش‌تر بیماران و بیمارداران متوجه آن نیستند: بیماران نمی‌دانند اظهار درد، درد را مداوا نمی‌کند بلکه درد را تشدید می‌نماید و مریض‌دارها هم متوجه نیستند که توجه زیاد و بیش از حد لازم، مریض را گرفتار وحشت و ترس نموده بالنتیجه به شدت مرض نهایت مساعدت را می‌کند!

وقتی به زندان قصر منتقل شدم و در آن‌جا – در همان روزهای اول دانستم موجباتی را که آن روز دکتر برای تمارض زندانیان ذکر کرده بود از بین رفته، این‌جا «هواخوری و گردش در حیاط» آزاد است، به اولین چیزی که تصمیم و اراده نمودم مداوای دل‌درد کهنه من بود که واقعا مرا معذب و ناراحت می‌داشت.

دکتر [پزشک] احمدی (مرحوم!) بله... آن مرحوم، پس از معاینه مختصر و سوالات کوتاهی از من، مرضم را «آپاندیس» و محتاج به عمل تشخیص داد!

با این‌که می‌دانستم وسیله عمل در مریض‌خانه زندان قطعا فراهم نیست مع‌هذا چون رنج مرضم از مرگ سخت‌تر و ناگوارتر بود، به این کار رضایت دادم. اما تا چند روز بعد معلوم شد خود اطبا در تشخیص تردید دارند و به همین جهت برای عمل «دفع‌الوقت» می‌نمایند.

این دفع‌الوقت‌ها باعث شد هشت روز به انتظار عمل بمانم و در نتیجه استراحت این مدت و خوردن اغذیه مناسب من‌جمله «شیر» که می‌گفتند چون فروشنده آن شخص رئیس زندان است و به این جهت به طور وفور در اختیار بیماران بود، حمله دل‌دردم تخفیف یافته و شب نهم با اجازه پرستار به حیاط مریض‌خانه رفتم و موقع عبور از کریدور به اطاق شماره ۵ که جای مرده‌ها و بیماران نزدیک به مرگ بود سری زدم. از ۸ تخت‌خواب آن اطاق، تصادفا آن شب بیش از یکی اشغال نشده بود که اشغال‌کننده آن هم مرحوم حضرت‌قلی از محبوسین لُر، و عصر همان روز مرده بود!

کریدور مریض‌خانه خلوت بود. نزدیک پله‌ها به منوچهرخان اسعد بختیاری برخوردم که پیژامه بسیار عالی و ابریشمی در بر و چند مجله و روزنامه (آن چیزی که متهمین سیاسی برای هر صفحه آن جان می‌دادند) زیر بغل داشت!

از پله‌ها به حیاط و باغچه زیبای مریض‌خانه فرود آمدم. این باغچه واقعا بسیار باصفا و باطراوت بود زیرا آن‌جا گردشگاه مردمان متمکن و ثروتمندی چون مرحوم علیمردان‌خان که مدت‌ها در سایه درختان سبز و خرم آن لمیده و بستی زده و مرحوم تیمورتاش که اشک‌های فراوانی در پای دیوارهای آن ریخته و امیرجنگ که با دست خود علف‌های هرزه را از پای گُل‌ها کنده و امثال این‌ها مردمان باسلیقه بود و واقعا هم باید باصفا و باطراوت باشد.

چه بسا درخت‌ها که با دست این اشخاص سرشناس پیوند شده و چه بسا بوته‌های گلی در این حیاط دیده می‌شد که در این ایام عید از طرف وکلا و وزرا و اشراف جهت زندانیان متشخص آورده شده و آن‌ها به یادگار در باغچه‌های زیبای آن کاشته بودند. چون توانایی گردش زیادی در این حیاط باصفا را نداشتم پس از چند لحظه در زیر درختی که با اولین اطاق سمت غربی ساختمان مریض‌خانه یعنی اطاق دکتر کشیک بیش از سه متر فاصله نداشت نشستم – سایه طویل دکتر که پشت میز کار خود نشسته بود از پنجره بزرگ اطاقش تا جایی که نشسته بودم، ادامه داشت و من به خوبی بی‌حرکت سر و گردن و دست‌های او را از روی سایه او تماشا می‌کردم – مدتی گذشت و در این مدت با چه افکار و خیالاتی مشغول بودم خود نمی‌دانم ولی ناگهان رفت و آمد زیاد به این اطاق و سایه دراز و متحرک آن‌ها و صدای مخوف ناله انسانی که از کریدور مریض‌خانه شنیده می‌شد، مرا هراسان کرده و به وقوع حادثه‌ای غیرمترقبه متوجه کرد – وقتی به کریدور برگشتم با منظره عجیب و هول‌ناکی که پس از چند دقیقه صورت مسخره و مضحکی به خود گرفت، مواجه شدم که برای خود من هم تا حدی غیر قابل باور بود! حضرت‌قلی که عصر خبر فوتش را شنیده و شخصا جسد او را در اطاق شماره ۵ نیم ساعت قبل دیده بودم... با دهان خونین و پیراهن بلند سفید معمولی زندان که آن هم آغشته به خون بود جلوی درب اطاق شماره ۵ ایستاده دستی به چانه داشت و با دست دیگر – برای آن‌که به زمین نیفتد – دستگیره درب را گرفته و ناله می‌کرد!

بیمارانی که قدرت حرکت داشتند از اطاق‌ها خارج و با پاسبان‌ محافظ و پرستاران از دور او را نگاه می‌کردند. همه متعجب بودند و بیش از همه دکتر کشیک که با دهان نیمه‌باز فقط سرش را از درب اطاق خارج کرده بود، با نظر اعجاب به این حادثه باورنکردنی توجه داشت.

زودتر از همه کس پاسبان کریدور خون‌سردی خود را دست آورده و در حالی که به دکتر سلام نظامی می‌داد گفت: «آقای دکتر! این حضرت‌قلی است، حضرت‌قلی لُر زنده شده!!» با آن‌که در این گزارش مطلب تازه‌ای جز آن‌چه که همه ما به چشم دیده و می‌دیدیم وجود نداشت مع‌هذا هلهله شعف و صدای خنده همه بلند شد و به دکتر جرأتی داد که از اطاق خود بیرون بیاید و علت این معجزه بزرگ را که در تاریخ بشریت خیلی کم نظیر دارد تحقیق کند!

پرسش از خود حضرت‌قلی فورا چگونگی اعجاز را برای ما روشن کرد؛ عصر روز گذشته دکتر از حضرت‌قلی عیادت می‌کند و گویا در آن وقت او دچار حمله‌ای شده بود که قدرت تکلم نداشت ولی آن‌چه در اطرافش می‌گذشت همه را حس می‌کرد، همین آقای دکتر پس از معاینه کوتاهی گفته بود: «بیچاره تموم کرد.» حضرت‌قلی، با سابقه هفت هشت ساله‌ای که از مریض‌خانه زندان داشت در نتیجه شنیدن این حرف دکتر به کلی بی‌هوش می‌شود و اول شب او را به اطاق شماره ۵ منتقل می‌کنند که صبح تحویل مامور متوفیات بدهند. دو نفر از پرستارها که بالاخره معلوم نشد کی‌ها بودند و بیچاره حضرت‌قلی لر هم نتوانسته بود از شدت وحشت آن‌ها را بشناسد به اطاق خلوت شماره ۵ که پیش همه زندانیان شوم و به همین لحاظ جای امن و خالی از هرگونه خطری بود رفته – یکی چانه آن بدبخت را سخت نگهداشته دیگری شروع به در آوردن دندان‌های طلای حضرت‌قلی می‌کند. با آن‌که در نتیجه کشیدن دندان اول، خون‌ریزی شروع شده بود مع‌هذا چون حرکتی از حضرت‌قلی دیده نشد آقایان به عمل خیر! ادامه دادند! موقع کشیدن دندان چهارم، حضرت‌قلی از شدت درد به هوش آمده و با یک جَست غیرمنتظره از تخت‌خواب برمی‌خیزد و طبعا پرستاران مزبور با ترس و وحشت پا به فرار می‌گذراند.

وقتی حضرت‌قلی با آه و ناله این اظهارات را تمام کرد گفت: «آقای دکتر شما را به خدا فعلا دوایی به من بدهید که از خون‌ریزی لثه‌ام جلوگیری کند» و من به گفته او اضافه کردم «آقای دکتر حضرت‌قلی شکایتی هم البته از مرتکبین این کار ندارند زیرا اگر آن‌ها نبودند فردا حضرت‌قلی برای ابد ما را از دیدار خود محروم می‌کرد.»

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»

ادامه دارد...

منبع: فریدون جمشیدی، خواندنیها، سال یازدهم، شماره پنجاه‌ودوم، سه‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۲۹، صص ۹-۱۱.

لینک کوتاه
بیشتر بخوانید

فرخی در زندان قصر از بی‌پولی کت و شلوار تنش را حراج کرد!

تمارضِ داداشِ تقی‌زاده برای داشتن چراغِ پریموس در زندان قصر

چرا گروه ۵۳ نفر دکتر ارانی را بایکوت کردند؟!

جوان بدبخت را به نیمکت بسته... شلاق‌های سیمی را به پشت و کفل او می‌نواختند

بگومگوی دکتر ارانی با رئیس زندان قصر

تیرباران جهانسوز، مترجمِ کتاب نبرد من، به جرم فاشیست بودن!

فرخی [یزدی] مصمم بود که با نخوردن غذا خود را تلف کند!

ارسال به تلگرام
برچسب ها: فریدون جشمیدی ، پزشک احمدی ، زندان قصر
بازید از صفحه اول ارسال به دوستان نسخه چاپی
گزارش خطا
0
وب گردی
کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

مسمومیت ۶ نفر در حادثه گازگرفتگی یک نانوایی در تهران

مسمومیت ۶ نفر در حادثه گازگرفتگی یک نانوایی در تهران

آمار هولناک میزان سرقت در ایران

آمار هولناک میزان سرقت در ایران

چرا جوانان ژاپنی حاضر به ازدواج نیستند؟

چرا جوانان ژاپنی حاضر به ازدواج نیستند؟

جلال حسینی: محبت مردم شگفت‌زده‌ام می‌کند

جلال حسینی: محبت مردم شگفت‌زده‌ام می‌کند

دختر باد بالاخره حرف مانده در دلش را گفت

دختر باد بالاخره حرف مانده در دلش را گفت

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
رپورتاژ / تریبون 2
تصاویر
۱/۴
۱/۴
تصاویر: استقبال رسمی از نخست وزیر عراق

تصاویر: استقبال رسمی از نخست وزیر عراق

۲/۴
تصاویر: اولین دوره مسابقات چتربازی سقوط آزاد رشته هدف‌زنی

تصاویر: اولین دوره مسابقات چتربازی سقوط آزاد رشته هدف‌زنی

۳/۴
تصاویر: آخرین روزهای جشنواره تئاتر کودک و نوجوان - همدان

تصاویر: آخرین روزهای جشنواره تئاتر کودک و نوجوان - همدان

۴/۴
تصاویر: گرما در مدار ۴۰ درجه

تصاویر: گرما در مدار ۴۰ درجه

خرید و فروش بیتکوین
ببینید!

ویدیو / واکنش پیمان معادی به حرکت جنجالی نوید محمدزاده و فرشته حسینی در جشنواره کن

ویدیو / سرو نوشیدنی با ورق طلا در قلب تهران

ویدیو / تشویق طناز طباطبایی و جواد عزتی در کنسرت نمایش سی صد

ویدیو / سفیر اسبق ایران: چاوز اواخر عمر به امام مهدی (عج) اعتقاد پیدا کرده بود

ویدیو / صدای مهیب زلزله در عمق خلیج‌فارس / غواص: مجبور شدیم گوشمان را با دست نگه داریم

ویدیو / بن سلمان شخصا خودروی تشریفاتی نخست وزیر عراق را راند

ویدیو / گشت و گذار جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در خیابان های تهران

آرشیو
خرید و فروش بیتکوین
پربازدیدها
روز هفته ماه سال

دادستان کل کشور: استفاده از اراذل و اوباش در ساخت‌وساز بسیار عجیب است/ این موضوع را از طریق دادستانی پیگیری کنید

مشاهده یک توله یوزپلنگ آسیایی در حاشیه شمالی پناهگاه حیات وحش میاندشت

خاطرات حسن روحانی، شماره ۷۵: برای زبان انگلیسی مدتی به کلاسی که شهید بهشتی در مدرسه دین و دانش تشکیل داده بود، رفتم

آیا ایران و امریکا به حل و فصل اختلافات نزدیک شده اند؟ / تهران و واشنگتن هر دو دارند «نرمش» به خرج می‌دهند

تصاویر: استقبال رسمی از نخست وزیر عراق

تصاویر: دیدار جوزف بورل با حسین امیرعبداللهیان

سردار مجید خادمی، رئیس سازمان حفاظت اطلاعات سپاه شد

کشف شیر آفریقایی در استان اصفهان

وزارت کار: حقوق بازنشستگان در سه دسته جداگانه افزایش می‌یابد

ویدیو / پسر گوگوش: مصداقی شوهر مادرم من را ساعت ۳ نصف شب از خانه بیرون انداخت

سرنوشت بازیگران سریال «آینه عبرت» چه شد؟

ویدیو / صدایی که همایون شجریان مبهوتش شد

دادستان کل کشور: استفاده از اراذل و اوباش در ساخت‌وساز بسیار عجیب است/ این موضوع را از طریق دادستانی پیگیری کنید

شهردار: برج خلیج فارس قزوین ظرف یک هفته تخلیه شود

تصویر جدیدی که از حسین طائب منتشر شد

مذاکرات احیای برجام، توافق ابراهیم و پیمان امنیتی آمریکا - اعراب - اسرائیل؛ حالا همه شرط‌بندی‌ها بر سر پاسخ‌ ایران است

صداوسیما: توقف پخش برنامه طبیب / مجری نتوانست اظهارات غیرعلمی مهمان درمورد نماز را تصحیح کند

روایتی از شلیک یک «مامور گشت ارشاد» به بوکسور سابق تیم ملی

وزارت کار: حقوق بازنشستگان در سه دسته جداگانه افزایش می‌یابد

ویدیو / پسر گوگوش: مصداقی شوهر مادرم من را ساعت ۳ نصف شب از خانه بیرون انداخت

رییس سازمان امور مالیاتی: فعالان اقتصادی و پزشکان نه خود را به زحمت بیندازند نه مردم را / ما در پایان سال هم حساب‌های تجاری را بررسی می‌کنیم هم پوزها را

سرنوشت بازیگران سریال «آینه عبرت» چه شد؟

حمید جبلی به تلویزیون بازمی‌گردد / فصل هفتم "پایتخت" ساخته می‌شود

شهردار کرج عزل شد

ویدیو / این حیوان عجیب الخلقه در عراق، شیر منقرض شده آشوری است؟

سازمان جهانی بهداشت: قرنطینه امیکرون ۵ روز نیست

معاوضه شماره موبایل با آپارتمان لوکس / قیمت شماره‌های رند به ۵۰ میلیارد تومان رسید

شرط تحویل آپارتمان ۱۵۰ متری در نیاوران به رضا رویگری / مجری صداوسیما: مالک منزل گفته خانه را با چند پرستار آماده کرده‌ام؛ فقط رضا باید تنها بیاید / وقتش رسیده بگویم که چقدر به رضا ظلم شده / او مدت‌هاست که در روابط‌ش دچار مشکل شده / مو‌های رضا به طرز عجیبی سوزانده شده بود؛ به گریمور گفتم جوری درست کن که فکر کند مو دارد

تماشا کنید: خداحافظی ایران با ارس؟ / پروژه «داپ» ترکیه چگونه در سکوت منابع آبی ایران را خشک می کند؟

سیلی «ویل اسمیت» به صورت مجری اسکار به خاطر شوخی با همسرش / تصویر واکنش حاضران در سالن / گریه و عذرخواهی اسمیت پس از دریافت جایزه: عشق موجب می‌شود کارهای دیوانه‌واری انجام دهیم؛ وقتی در اوج هستی، شیطان دقیقا همان موقع سراغت می‌آید +عکس و ویدیو

درگذشت ناگهانی بازیگر مشهور سینمای ایران/ علت فوت به روایت خبرگزاری قوه قضاییه: خودکشی

ویدیو / حمله با چاقو به چند طلبه در حرم امام رضا؛ ضارب دستگیر شد

خرید و فروش بیتکوین
خواندنی ها
ناسا حراج خاک ماه و چند سوسک‌ به قیمت ۴۰۰ هزار دلار را متوقف کرد

ناسا حراج خاک ماه و چند سوسک‌ به قیمت ۴۰۰ هزار دلار را متوقف کرد

۲۰ واقعیت جالب، بامزه و باورنکردنی برای ذهن های کنجکاو که آموزنده نیز هستند

۲۰ واقعیت جالب، بامزه و باورنکردنی برای ذهن های کنجکاو که آموزنده نیز هستند

فاش شدن علت مرگ دی‌کاپریو در «تایتانیک» ۲۵ سال پس از اکران

فاش شدن علت مرگ دی‌کاپریو در «تایتانیک» ۲۵ سال پس از اکران

بزرگترین تلسکوپ زمینی دنیا یک قدم به ستاره‌ها نزدیک‌تر می‌شود

بزرگترین تلسکوپ زمینی دنیا یک قدم به ستاره‌ها نزدیک‌تر می‌شود

خرید و فروش بیتکوین
آخرین اخبار مهمترین عناوین روز

سیاهکلی، عضو کمیسیون صنایع: استیضاح وزیر صمت حدنصاب لازم را دارد / هیئت رییسه باید فردا تقاضای استیضاح را اعلام وصول کند

رئیس کمیسیون اروپا: اقتصاد روسیه به دلیل تحریم‌ها به آرامی در حال تخریب است

اصابت موشک روسیه به مرکز خرید کرمنچوک؛ شمار تلفات به دست‌کم ۱۰ کشته و ۴۰ زخمی رسید

ناسا حراج خاک ماه و چند سوسک‌ به قیمت ۴۰۰ هزار دلار را متوقف کرد

تلاش برخی نمایندگان برای برگزاری انتخابات ۱۴۰۲ به شیوه جدید

ویدیو / لحظه دیدار دختر دامغانی فروخته شده با پدر و مادر واقعی‌اش بعد از ۲۳ سال

دو مقام آمریکایی: «انتظارات بسیار کمی» از مذاکرات دوحه وجود دارد /مذاکرات احتمالا بیش از دو یا سه روز به طول نخواهد انجامید

ویدیو / شادی خبرساز مربی زن ایرانی در تلویزیون عراق

سازمان بنادر: کشتی ایرانی توقیف شده توسط یونان آزاد شد

سیاهکلی، عضو کمیسیون صنایع: استیضاح وزیر صمت حدنصاب لازم را دارد / هیئت رییسه باید فردا تقاضای استیضاح را اعلام وصول کند

اصابت موشک روسیه به مرکز خرید کرمنچوک؛ شمار تلفات به دست‌کم ۱۰ کشته و ۴۰ زخمی رسید

خبرگزاری دولت: ادامه مذاکرات احیای برجام فردا در دوحه آغاز می‌شود

امیرعبداللهیان: چاووش اوغلو را در جریان سفر آقای بورل به تهران و توافق برای ادامه مذاکرات قرار دادم / با رفتار واقع بینانه آمریکا و سه کشور اروپایی امیدواریم شاهد رسیدن به توافق باشیم

کرملین: پوتین چهارشنبه آینده با رئیسی در ترکمنستان دیدار می‌کند

استاد مهدوی دامغانی در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد

پرونده تهاتر نفت با ساخت مسکن بسته شد

سخنگوی فرماندهی انتظامی: بیش از نفر از ۱۴ هزار نفر از مخلان بازار دستگیر شدند / شناسایی ۸۶ کانال در زمینه معاملات فردایی؛ در یک گروه بالغ بر ۳ تن طلای صوری معامله می‌شد

واشنگتن پست به نقل از مقام ارشد آمریکایی: مذاکرات با ایران طی هفته جاری از سرگرفته می‌شود

تعداد استان‌های بیابانی کشور از ۱۴ مورد به ۲۱ مورد افزایش یافته

مشاهده ۲ قلاده پلنگ ایرانی در کوه بیرمی

جانشین معاون وزارت کار: تورم فعلی ناشی از سه محل مختلف است؛ پرداخت یارانه‌ها فقط یک بخش آن را پوشش می‌دهد / تبدیل پرداخت یارانه نقدی به کالابر تأثیری بر تورم نخواهد داشت

راغفر: افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت‌ها نشان داد ارز ۴۲۰۰ تومانی اثرگذار بود/ اقتصاد رها شده

فرانسه: خواستار بازگشت نفت ایران به بازار هستیم

وزش باد شدید و خیزش گرد و خاک در تهران

شناسایی قطعی ۵ بیمار مبتلا به وبا در کشور

شاخص کل بورس، امروز ۶ تیر ۱۴۰۱

قیمت طلا و سکه، امروز ۶ تير ۱۴۰۱

مقام ایرانی به الجزیره: ادعای هدف قرار دادن گردشگران اسرائیلی در ترکیه کذب و ساختگی است / پاسخ ما به اسرائیل، قاطع و محکم خواهد بود؛ اینگونه نیست که افراد عادی را در یک کشور سوم هدف قرار دهیم

قیمت دلار در صرافی‌های بانکی، امروز ۶ تیر ۱۴۰۱

وزیر دادگستری: تاریخ ۳۱ اردیبهشت مبنای قیمت‌گذاری کالاهاست؛ همه قیمت‌ها باید به قیمت‌های آن زمان برگردد

وضعیت آب و هوا، امروز ۶ تیر ۱۴۰۱ / نفوذ توده گرد و خاک از عراق به مناطق غربی کشور / تهرانی‌ها امروز دمای ۴۰ درجه را تجربه می‌کنند

وضعیت جاده‌ها و راه ها، امروز ۶ تیر ۱۴۰۱ / تردد روان در جاده‌های شمال

مشاور تیم مذاکره کننده هسته‌ای: امضای توافق منوط به برداشتن تحریم‌ها و دادن تضمین قابل قبول به ایران است / آمریکایی‌ها هنوز تصمیمات لازم درمورد اختلافات موجود را اتخاذ نکرده‌اند / انتخاب قطر به عنوان محل مذاکرات از سوی ایران انجام شد

روزنامه اسرائیلی: احتمالا اسراییل در آستانه از سرگیری مذاکرات احیای برجام، با صادرات نفت ایران به سوریه و لبنان تحت نظارت آمریکا کنار بیاید

خطیب‌زاده: عربستان آمادگی دارد مذاکرات در سطح دیپلماتیک در بغداد ادامه یابد / متعاقب آن، هیات های فنی به سفارتخانه ها می روند

فولاد خوزستان: هدف حمله سایبری قرار گرفتیم / شرکت به دلیل معضلات فنی قادر به ادامه فعالیت نبوده و تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهد بود

استاندار سمنان: ۱۲ تیم نظارتی برای رعایت عفاف و حجاب در ادارات استان فعال شد

دولت با طرح تشکیل وزارت بازرگانی موافقت کرد

اقدام ضد ایمنی زاکانی به بهانه تسریع صدور پروانه / عضو شورای شهر تهران: شهرداری می‌خواهد آزمایش ژئوتکنیک خاک را حذف کند / در حادثه متروپل هم نظارت آزمایشگاهی دارای اشتباهی فاحش بود

آرشیو
خرید و فروش بیتکوین
وبگردی

جلال حسینی: محبت مردم شگفت‌زده‌ام می‌کند

تام کروز برای اولین بار میلیاردی شد/ ماوریک «دکتر استرنج» را گرفت

چرا جوانان ژاپنی حاضر به ازدواج نیستند؟

دختر باد بالاخره حرف مانده در دلش را گفت

مسمومیت ۶ نفر در حادثه گازگرفتگی یک نانوایی در تهران

بیانیه دوم کی‌روش؛ عصبانی‌تر از همیشه!

سارق گردنبند فوتبالیست پیشکسوت پرسپولیس، بازیگر تئاتر بود؟

تعرض به دختر نوجوان با وعده خواستگاری

نوید محمدزاده علت توقیف نمایش «شب شک» بود؟

آمار هولناک میزان سرقت در ایران

چهره‌ای جدید از جواد عزتی و طناز طباطبایی/ عکس

مرگ جوان ۲۱ ساله پس از زلزله کیش

  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
کد خبر: ۵۹۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۲۳ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
تاریخ >> داخلی
پ
یادداشت‌های یک زندانی سیاسیِ زمان رضاشاه، قسمت ۱۰؛

ماجرای مرده‌ای که در زندان قصر زنده شد!

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ سال‌ها قبل از حبس خود گرفتار دل‌درد شدیدی بودم و با آن‌که در معالجه سخت اهتمام داشتم و به اغلب از اطبای رشت مراجعه کرده و صدها جور دوای فرنگی و ایرانی به دستور آن‌ها و همین‌قدرها هم معجون‌های مختلف و جوهر نعنا و غیره به تجویز «خاله خان‌باجی‌ها» خورده بودم مع‌هذا علاج نشده و وقتی به زندان افتادم در نتیجه عدم امکان رعایت رژیم غذایی روزی نبود که از این درد در رنج و زحمت نباشم و به پاسبان‌های زندان و افسر و مدیر و رئیس و طبیب زندان برای دادن یک دوای «مسکن» متوسل نشوم!

روزهای اول ورود به زندان شهر، تعجب می‌کردم که چرا این آقایان در قبال تمنای من و در برابر آه و ناله رقت‌انگیز ناشیه از درد غیر قابل تحمل من، لبخند می‌زنند و حرف مرا نشنیده می‌گیرند و می‌روند!

روزی که این درد بی‌درمان از طرفی و عدم اعتنای دکتر زندان از طرف دیگر، به کلی از زندگی بیزارم کرده بود، سر او فریاد کشیدم که «آخر شما چگونه بشری هستید که از رنج من نه فقط متاثر نمی‌شوید بلکه با نهایت قساوت قلب به تألم من می‌خندید. صرف‌نظر از وظیفه اداری، مگر وظیفه وجدانی و شغل شریف طبابت به شما امر نمی‌کند به تسکیل دردر و مداوای امراض هم‌نوعان خود همت بگمارید؟ می‌گویند شما سوگند یاد کرده‌اید که به وظیفه خود احترام گذارده و به آن سوگند هم وفادار باشید! پس کو؟ چه شد آن...؟»

آن‌قدر از این حرف‌ها، حرف‌هایی که در محیط ما صد تا یک غاز ارزش ندارد تا چه رسد در زندان شهربانی گفتم که دهنم کف آورد!

با تمام امیدی که به شیرین‌زبانی‌های خود داشتم، خنده مسخره‌آمیز دکتر خونم را منجمد کرد، و تا رفتم علت استهزا و خنده‌اش را بپرسم فریادی کشیده گفت: «آقا! من دکترم رئیس اداره سیاسی نیستم، کسالت شما یک مرض معمولی نیست که با دست یک طبیب و با دواهای طبی معالجه بشود! در تمام این سلول‌ها که ملاحظه می‌کنید یک نفر مثل شما با دست و پا و چشم و گوش و بینی و معده و مغز سالم زندانی است ولی متاسفانه تا به من می‌رسند یکی از دل‌درد، یکی از کمردرد، یکی از درد سر و یکی... نمی‌دانم از کجایش می‌نالد! در صورتی که با اطمینان قسم می‌خورم همه از من سالم‌تر و قوی‌ترند و اشتباه‌شان فقط این است که مرا به جای رئیس اداره سیاسی می‌گیرند و به جای آن‌که این دردهای فانتزی (!) را برای منظوری که دارند به او بگویند تا اجازه هواخوری و گردش در حیاط و خروج از سلول مجرد را به آقایان بدهد، به من می‌گویند، که صلاحیت این چیزها را ندارم. آقا! مرض شما هم مثل ناخوشی آن‌هاست که من در طب قدیم و جدید و هزار سال بعد هم جز مرضِ تمارض نمی‌توانم نام دیگری به او بگذارم!»

دکتر این‌ها را با عصبانیت – با تندی – با فریاد گفت و از دربِ اطاق خارج شد!

از این وقت چون دانستم که آن‌چه قبلا از درد خود نالیده‌ام مفت و مجانی از جیبم رفته و آن‌چه که بعدا بنالم جز تمارض و برای تحصیل هواخوری و گردش در حیاط به چیز دیگری تعبیر نخواهد شد، دیگر تا روزی که به زندان قصر منتقل شدم با لجاجت و سرسختی زیادی تحمل رنج و درد را نموده می‌سوختم و می‌ساختم و یک کلمه به زبان نمی‌آوردم!

باور کنید، در این اواقت (بی‌اعتنایی و لجاجت) از روزهایی که نزد هرکس از درد خود شکوه و شکایت می‌نمودم، راحت‌تر و آسوده‌تر بودم.

این یک قاعده طبیعی است که متاسفانه بیش‌تر بیماران و بیمارداران متوجه آن نیستند: بیماران نمی‌دانند اظهار درد، درد را مداوا نمی‌کند بلکه درد را تشدید می‌نماید و مریض‌دارها هم متوجه نیستند که توجه زیاد و بیش از حد لازم، مریض را گرفتار وحشت و ترس نموده بالنتیجه به شدت مرض نهایت مساعدت را می‌کند!

وقتی به زندان قصر منتقل شدم و در آن‌جا – در همان روزهای اول دانستم موجباتی را که آن روز دکتر برای تمارض زندانیان ذکر کرده بود از بین رفته، این‌جا «هواخوری و گردش در حیاط» آزاد است، به اولین چیزی که تصمیم و اراده نمودم مداوای دل‌درد کهنه من بود که واقعا مرا معذب و ناراحت می‌داشت.

دکتر [پزشک] احمدی (مرحوم!) بله... آن مرحوم، پس از معاینه مختصر و سوالات کوتاهی از من، مرضم را «آپاندیس» و محتاج به عمل تشخیص داد!

با این‌که می‌دانستم وسیله عمل در مریض‌خانه زندان قطعا فراهم نیست مع‌هذا چون رنج مرضم از مرگ سخت‌تر و ناگوارتر بود، به این کار رضایت دادم. اما تا چند روز بعد معلوم شد خود اطبا در تشخیص تردید دارند و به همین جهت برای عمل «دفع‌الوقت» می‌نمایند.

این دفع‌الوقت‌ها باعث شد هشت روز به انتظار عمل بمانم و در نتیجه استراحت این مدت و خوردن اغذیه مناسب من‌جمله «شیر» که می‌گفتند چون فروشنده آن شخص رئیس زندان است و به این جهت به طور وفور در اختیار بیماران بود، حمله دل‌دردم تخفیف یافته و شب نهم با اجازه پرستار به حیاط مریض‌خانه رفتم و موقع عبور از کریدور به اطاق شماره ۵ که جای مرده‌ها و بیماران نزدیک به مرگ بود سری زدم. از ۸ تخت‌خواب آن اطاق، تصادفا آن شب بیش از یکی اشغال نشده بود که اشغال‌کننده آن هم مرحوم حضرت‌قلی از محبوسین لُر، و عصر همان روز مرده بود!

کریدور مریض‌خانه خلوت بود. نزدیک پله‌ها به منوچهرخان اسعد بختیاری برخوردم که پیژامه بسیار عالی و ابریشمی در بر و چند مجله و روزنامه (آن چیزی که متهمین سیاسی برای هر صفحه آن جان می‌دادند) زیر بغل داشت!

از پله‌ها به حیاط و باغچه زیبای مریض‌خانه فرود آمدم. این باغچه واقعا بسیار باصفا و باطراوت بود زیرا آن‌جا گردشگاه مردمان متمکن و ثروتمندی چون مرحوم علیمردان‌خان که مدت‌ها در سایه درختان سبز و خرم آن لمیده و بستی زده و مرحوم تیمورتاش که اشک‌های فراوانی در پای دیوارهای آن ریخته و امیرجنگ که با دست خود علف‌های هرزه را از پای گُل‌ها کنده و امثال این‌ها مردمان باسلیقه بود و واقعا هم باید باصفا و باطراوت باشد.

چه بسا درخت‌ها که با دست این اشخاص سرشناس پیوند شده و چه بسا بوته‌های گلی در این حیاط دیده می‌شد که در این ایام عید از طرف وکلا و وزرا و اشراف جهت زندانیان متشخص آورده شده و آن‌ها به یادگار در باغچه‌های زیبای آن کاشته بودند. چون توانایی گردش زیادی در این حیاط باصفا را نداشتم پس از چند لحظه در زیر درختی که با اولین اطاق سمت غربی ساختمان مریض‌خانه یعنی اطاق دکتر کشیک بیش از سه متر فاصله نداشت نشستم – سایه طویل دکتر که پشت میز کار خود نشسته بود از پنجره بزرگ اطاقش تا جایی که نشسته بودم، ادامه داشت و من به خوبی بی‌حرکت سر و گردن و دست‌های او را از روی سایه او تماشا می‌کردم – مدتی گذشت و در این مدت با چه افکار و خیالاتی مشغول بودم خود نمی‌دانم ولی ناگهان رفت و آمد زیاد به این اطاق و سایه دراز و متحرک آن‌ها و صدای مخوف ناله انسانی که از کریدور مریض‌خانه شنیده می‌شد، مرا هراسان کرده و به وقوع حادثه‌ای غیرمترقبه متوجه کرد – وقتی به کریدور برگشتم با منظره عجیب و هول‌ناکی که پس از چند دقیقه صورت مسخره و مضحکی به خود گرفت، مواجه شدم که برای خود من هم تا حدی غیر قابل باور بود! حضرت‌قلی که عصر خبر فوتش را شنیده و شخصا جسد او را در اطاق شماره ۵ نیم ساعت قبل دیده بودم... با دهان خونین و پیراهن بلند سفید معمولی زندان که آن هم آغشته به خون بود جلوی درب اطاق شماره ۵ ایستاده دستی به چانه داشت و با دست دیگر – برای آن‌که به زمین نیفتد – دستگیره درب را گرفته و ناله می‌کرد!

بیمارانی که قدرت حرکت داشتند از اطاق‌ها خارج و با پاسبان‌ محافظ و پرستاران از دور او را نگاه می‌کردند. همه متعجب بودند و بیش از همه دکتر کشیک که با دهان نیمه‌باز فقط سرش را از درب اطاق خارج کرده بود، با نظر اعجاب به این حادثه باورنکردنی توجه داشت.

زودتر از همه کس پاسبان کریدور خون‌سردی خود را دست آورده و در حالی که به دکتر سلام نظامی می‌داد گفت: «آقای دکتر! این حضرت‌قلی است، حضرت‌قلی لُر زنده شده!!» با آن‌که در این گزارش مطلب تازه‌ای جز آن‌چه که همه ما به چشم دیده و می‌دیدیم وجود نداشت مع‌هذا هلهله شعف و صدای خنده همه بلند شد و به دکتر جرأتی داد که از اطاق خود بیرون بیاید و علت این معجزه بزرگ را که در تاریخ بشریت خیلی کم نظیر دارد تحقیق کند!

پرسش از خود حضرت‌قلی فورا چگونگی اعجاز را برای ما روشن کرد؛ عصر روز گذشته دکتر از حضرت‌قلی عیادت می‌کند و گویا در آن وقت او دچار حمله‌ای شده بود که قدرت تکلم نداشت ولی آن‌چه در اطرافش می‌گذشت همه را حس می‌کرد، همین آقای دکتر پس از معاینه کوتاهی گفته بود: «بیچاره تموم کرد.» حضرت‌قلی، با سابقه هفت هشت ساله‌ای که از مریض‌خانه زندان داشت در نتیجه شنیدن این حرف دکتر به کلی بی‌هوش می‌شود و اول شب او را به اطاق شماره ۵ منتقل می‌کنند که صبح تحویل مامور متوفیات بدهند. دو نفر از پرستارها که بالاخره معلوم نشد کی‌ها بودند و بیچاره حضرت‌قلی لر هم نتوانسته بود از شدت وحشت آن‌ها را بشناسد به اطاق خلوت شماره ۵ که پیش همه زندانیان شوم و به همین لحاظ جای امن و خالی از هرگونه خطری بود رفته – یکی چانه آن بدبخت را سخت نگهداشته دیگری شروع به در آوردن دندان‌های طلای حضرت‌قلی می‌کند. با آن‌که در نتیجه کشیدن دندان اول، خون‌ریزی شروع شده بود مع‌هذا چون حرکتی از حضرت‌قلی دیده نشد آقایان به عمل خیر! ادامه دادند! موقع کشیدن دندان چهارم، حضرت‌قلی از شدت درد به هوش آمده و با یک جَست غیرمنتظره از تخت‌خواب برمی‌خیزد و طبعا پرستاران مزبور با ترس و وحشت پا به فرار می‌گذراند.

وقتی حضرت‌قلی با آه و ناله این اظهارات را تمام کرد گفت: «آقای دکتر شما را به خدا فعلا دوایی به من بدهید که از خون‌ریزی لثه‌ام جلوگیری کند» و من به گفته او اضافه کردم «آقای دکتر حضرت‌قلی شکایتی هم البته از مرتکبین این کار ندارند زیرا اگر آن‌ها نبودند فردا حضرت‌قلی برای ابد ما را از دیدار خود محروم می‌کرد.»

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»

ادامه دارد...

منبع: فریدون جمشیدی، خواندنیها، سال یازدهم، شماره پنجاه‌ودوم، سه‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۲۹، صص ۹-۱۱.

رازیانه د
رومیس د
ارسال به تلگرام
برچسب ها: فریدون جشمیدی ، پزشک احمدی ، زندان قصر
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"