دوشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ | Monday, 16 May 2022
  • ارتباط با انتخاب
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیک
  • |
  • نظرسنجی
دوشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ | Monday, 16 May 2022
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
جستجو
ویدئو جدیدترین اخبار پربیننده ترین
لایو خبر عکس خواندنی ها اخبار ویژه
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • ارتباط با انتخاب
  • پیوندها
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • مجله الکترونیک
  • نظرسنجی
  • آرشیو
ویدیو / چرا ارتش روسیه ضعیف از آب درآمد؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / چرا ارتش روسیه ضعیف از آب درآمد؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / عادل فردوسی پور: با رفتن هر ایرانی از کشور، انگار یک خنجر به قلب من وارد می‌کنند

ویدیو / عادل فردوسی پور: با رفتن هر ایرانی از کشور، انگار یک خنجر به قلب من وارد می‌کنند

ویدیو / حضور «مسی» در شهر جده عربستان

ویدیو / حضور «مسی» در شهر جده عربستان

ویدیو / سفر غیرمنتظره سناتورهای آمریکایی به کی‌یف

ویدیو / سفر غیرمنتظره سناتورهای آمریکایی به کی‌یف

ویدیو / نیویورک، امریکا؛ پخش زنده تیراندازی مرگبار نژادپرستانه

ویدیو / نیویورک، امریکا؛ پخش زنده تیراندازی مرگبار نژادپرستانه

ویدیو / قابلیت حیرت انگیز جدید گوگل: جستجو در دنیای واقعی!

ویدیو / قابلیت حیرت انگیز جدید گوگل: جستجو در دنیای واقعی!

کد خبر: ۵۹۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۲۳ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
تاریخ >> داخلی
پ
یادداشت‌های یک زندانی سیاسیِ زمان رضاشاه، قسمت ۱۰؛

ماجرای مرده‌ای که در زندان قصر زنده شد!

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ سال‌ها قبل از حبس خود گرفتار دل‌درد شدیدی بودم و با آن‌که در معالجه سخت اهتمام داشتم و به اغلب از اطبای رشت مراجعه کرده و صدها جور دوای فرنگی و ایرانی به دستور آن‌ها و همین‌قدرها هم معجون‌های مختلف و جوهر نعنا و غیره به تجویز «خاله خان‌باجی‌ها» خورده بودم مع‌هذا علاج نشده و وقتی به زندان افتادم در نتیجه عدم امکان رعایت رژیم غذایی روزی نبود که از این درد در رنج و زحمت نباشم و به پاسبان‌های زندان و افسر و مدیر و رئیس و طبیب زندان برای دادن یک دوای «مسکن» متوسل نشوم!

روزهای اول ورود به زندان شهر، تعجب می‌کردم که چرا این آقایان در قبال تمنای من و در برابر آه و ناله رقت‌انگیز ناشیه از درد غیر قابل تحمل من، لبخند می‌زنند و حرف مرا نشنیده می‌گیرند و می‌روند!

روزی که این درد بی‌درمان از طرفی و عدم اعتنای دکتر زندان از طرف دیگر، به کلی از زندگی بیزارم کرده بود، سر او فریاد کشیدم که «آخر شما چگونه بشری هستید که از رنج من نه فقط متاثر نمی‌شوید بلکه با نهایت قساوت قلب به تألم من می‌خندید. صرف‌نظر از وظیفه اداری، مگر وظیفه وجدانی و شغل شریف طبابت به شما امر نمی‌کند به تسکیل دردر و مداوای امراض هم‌نوعان خود همت بگمارید؟ می‌گویند شما سوگند یاد کرده‌اید که به وظیفه خود احترام گذارده و به آن سوگند هم وفادار باشید! پس کو؟ چه شد آن...؟»

آن‌قدر از این حرف‌ها، حرف‌هایی که در محیط ما صد تا یک غاز ارزش ندارد تا چه رسد در زندان شهربانی گفتم که دهنم کف آورد!

با تمام امیدی که به شیرین‌زبانی‌های خود داشتم، خنده مسخره‌آمیز دکتر خونم را منجمد کرد، و تا رفتم علت استهزا و خنده‌اش را بپرسم فریادی کشیده گفت: «آقا! من دکترم رئیس اداره سیاسی نیستم، کسالت شما یک مرض معمولی نیست که با دست یک طبیب و با دواهای طبی معالجه بشود! در تمام این سلول‌ها که ملاحظه می‌کنید یک نفر مثل شما با دست و پا و چشم و گوش و بینی و معده و مغز سالم زندانی است ولی متاسفانه تا به من می‌رسند یکی از دل‌درد، یکی از کمردرد، یکی از درد سر و یکی... نمی‌دانم از کجایش می‌نالد! در صورتی که با اطمینان قسم می‌خورم همه از من سالم‌تر و قوی‌ترند و اشتباه‌شان فقط این است که مرا به جای رئیس اداره سیاسی می‌گیرند و به جای آن‌که این دردهای فانتزی (!) را برای منظوری که دارند به او بگویند تا اجازه هواخوری و گردش در حیاط و خروج از سلول مجرد را به آقایان بدهد، به من می‌گویند، که صلاحیت این چیزها را ندارم. آقا! مرض شما هم مثل ناخوشی آن‌هاست که من در طب قدیم و جدید و هزار سال بعد هم جز مرضِ تمارض نمی‌توانم نام دیگری به او بگذارم!»

دکتر این‌ها را با عصبانیت – با تندی – با فریاد گفت و از دربِ اطاق خارج شد!

از این وقت چون دانستم که آن‌چه قبلا از درد خود نالیده‌ام مفت و مجانی از جیبم رفته و آن‌چه که بعدا بنالم جز تمارض و برای تحصیل هواخوری و گردش در حیاط به چیز دیگری تعبیر نخواهد شد، دیگر تا روزی که به زندان قصر منتقل شدم با لجاجت و سرسختی زیادی تحمل رنج و درد را نموده می‌سوختم و می‌ساختم و یک کلمه به زبان نمی‌آوردم!

باور کنید، در این اواقت (بی‌اعتنایی و لجاجت) از روزهایی که نزد هرکس از درد خود شکوه و شکایت می‌نمودم، راحت‌تر و آسوده‌تر بودم.

این یک قاعده طبیعی است که متاسفانه بیش‌تر بیماران و بیمارداران متوجه آن نیستند: بیماران نمی‌دانند اظهار درد، درد را مداوا نمی‌کند بلکه درد را تشدید می‌نماید و مریض‌دارها هم متوجه نیستند که توجه زیاد و بیش از حد لازم، مریض را گرفتار وحشت و ترس نموده بالنتیجه به شدت مرض نهایت مساعدت را می‌کند!

وقتی به زندان قصر منتقل شدم و در آن‌جا – در همان روزهای اول دانستم موجباتی را که آن روز دکتر برای تمارض زندانیان ذکر کرده بود از بین رفته، این‌جا «هواخوری و گردش در حیاط» آزاد است، به اولین چیزی که تصمیم و اراده نمودم مداوای دل‌درد کهنه من بود که واقعا مرا معذب و ناراحت می‌داشت.

دکتر [پزشک] احمدی (مرحوم!) بله... آن مرحوم، پس از معاینه مختصر و سوالات کوتاهی از من، مرضم را «آپاندیس» و محتاج به عمل تشخیص داد!

با این‌که می‌دانستم وسیله عمل در مریض‌خانه زندان قطعا فراهم نیست مع‌هذا چون رنج مرضم از مرگ سخت‌تر و ناگوارتر بود، به این کار رضایت دادم. اما تا چند روز بعد معلوم شد خود اطبا در تشخیص تردید دارند و به همین جهت برای عمل «دفع‌الوقت» می‌نمایند.

این دفع‌الوقت‌ها باعث شد هشت روز به انتظار عمل بمانم و در نتیجه استراحت این مدت و خوردن اغذیه مناسب من‌جمله «شیر» که می‌گفتند چون فروشنده آن شخص رئیس زندان است و به این جهت به طور وفور در اختیار بیماران بود، حمله دل‌دردم تخفیف یافته و شب نهم با اجازه پرستار به حیاط مریض‌خانه رفتم و موقع عبور از کریدور به اطاق شماره ۵ که جای مرده‌ها و بیماران نزدیک به مرگ بود سری زدم. از ۸ تخت‌خواب آن اطاق، تصادفا آن شب بیش از یکی اشغال نشده بود که اشغال‌کننده آن هم مرحوم حضرت‌قلی از محبوسین لُر، و عصر همان روز مرده بود!

کریدور مریض‌خانه خلوت بود. نزدیک پله‌ها به منوچهرخان اسعد بختیاری برخوردم که پیژامه بسیار عالی و ابریشمی در بر و چند مجله و روزنامه (آن چیزی که متهمین سیاسی برای هر صفحه آن جان می‌دادند) زیر بغل داشت!

از پله‌ها به حیاط و باغچه زیبای مریض‌خانه فرود آمدم. این باغچه واقعا بسیار باصفا و باطراوت بود زیرا آن‌جا گردشگاه مردمان متمکن و ثروتمندی چون مرحوم علیمردان‌خان که مدت‌ها در سایه درختان سبز و خرم آن لمیده و بستی زده و مرحوم تیمورتاش که اشک‌های فراوانی در پای دیوارهای آن ریخته و امیرجنگ که با دست خود علف‌های هرزه را از پای گُل‌ها کنده و امثال این‌ها مردمان باسلیقه بود و واقعا هم باید باصفا و باطراوت باشد.

چه بسا درخت‌ها که با دست این اشخاص سرشناس پیوند شده و چه بسا بوته‌های گلی در این حیاط دیده می‌شد که در این ایام عید از طرف وکلا و وزرا و اشراف جهت زندانیان متشخص آورده شده و آن‌ها به یادگار در باغچه‌های زیبای آن کاشته بودند. چون توانایی گردش زیادی در این حیاط باصفا را نداشتم پس از چند لحظه در زیر درختی که با اولین اطاق سمت غربی ساختمان مریض‌خانه یعنی اطاق دکتر کشیک بیش از سه متر فاصله نداشت نشستم – سایه طویل دکتر که پشت میز کار خود نشسته بود از پنجره بزرگ اطاقش تا جایی که نشسته بودم، ادامه داشت و من به خوبی بی‌حرکت سر و گردن و دست‌های او را از روی سایه او تماشا می‌کردم – مدتی گذشت و در این مدت با چه افکار و خیالاتی مشغول بودم خود نمی‌دانم ولی ناگهان رفت و آمد زیاد به این اطاق و سایه دراز و متحرک آن‌ها و صدای مخوف ناله انسانی که از کریدور مریض‌خانه شنیده می‌شد، مرا هراسان کرده و به وقوع حادثه‌ای غیرمترقبه متوجه کرد – وقتی به کریدور برگشتم با منظره عجیب و هول‌ناکی که پس از چند دقیقه صورت مسخره و مضحکی به خود گرفت، مواجه شدم که برای خود من هم تا حدی غیر قابل باور بود! حضرت‌قلی که عصر خبر فوتش را شنیده و شخصا جسد او را در اطاق شماره ۵ نیم ساعت قبل دیده بودم... با دهان خونین و پیراهن بلند سفید معمولی زندان که آن هم آغشته به خون بود جلوی درب اطاق شماره ۵ ایستاده دستی به چانه داشت و با دست دیگر – برای آن‌که به زمین نیفتد – دستگیره درب را گرفته و ناله می‌کرد!

بیمارانی که قدرت حرکت داشتند از اطاق‌ها خارج و با پاسبان‌ محافظ و پرستاران از دور او را نگاه می‌کردند. همه متعجب بودند و بیش از همه دکتر کشیک که با دهان نیمه‌باز فقط سرش را از درب اطاق خارج کرده بود، با نظر اعجاب به این حادثه باورنکردنی توجه داشت.

زودتر از همه کس پاسبان کریدور خون‌سردی خود را دست آورده و در حالی که به دکتر سلام نظامی می‌داد گفت: «آقای دکتر! این حضرت‌قلی است، حضرت‌قلی لُر زنده شده!!» با آن‌که در این گزارش مطلب تازه‌ای جز آن‌چه که همه ما به چشم دیده و می‌دیدیم وجود نداشت مع‌هذا هلهله شعف و صدای خنده همه بلند شد و به دکتر جرأتی داد که از اطاق خود بیرون بیاید و علت این معجزه بزرگ را که در تاریخ بشریت خیلی کم نظیر دارد تحقیق کند!

پرسش از خود حضرت‌قلی فورا چگونگی اعجاز را برای ما روشن کرد؛ عصر روز گذشته دکتر از حضرت‌قلی عیادت می‌کند و گویا در آن وقت او دچار حمله‌ای شده بود که قدرت تکلم نداشت ولی آن‌چه در اطرافش می‌گذشت همه را حس می‌کرد، همین آقای دکتر پس از معاینه کوتاهی گفته بود: «بیچاره تموم کرد.» حضرت‌قلی، با سابقه هفت هشت ساله‌ای که از مریض‌خانه زندان داشت در نتیجه شنیدن این حرف دکتر به کلی بی‌هوش می‌شود و اول شب او را به اطاق شماره ۵ منتقل می‌کنند که صبح تحویل مامور متوفیات بدهند. دو نفر از پرستارها که بالاخره معلوم نشد کی‌ها بودند و بیچاره حضرت‌قلی لر هم نتوانسته بود از شدت وحشت آن‌ها را بشناسد به اطاق خلوت شماره ۵ که پیش همه زندانیان شوم و به همین لحاظ جای امن و خالی از هرگونه خطری بود رفته – یکی چانه آن بدبخت را سخت نگهداشته دیگری شروع به در آوردن دندان‌های طلای حضرت‌قلی می‌کند. با آن‌که در نتیجه کشیدن دندان اول، خون‌ریزی شروع شده بود مع‌هذا چون حرکتی از حضرت‌قلی دیده نشد آقایان به عمل خیر! ادامه دادند! موقع کشیدن دندان چهارم، حضرت‌قلی از شدت درد به هوش آمده و با یک جَست غیرمنتظره از تخت‌خواب برمی‌خیزد و طبعا پرستاران مزبور با ترس و وحشت پا به فرار می‌گذراند.

وقتی حضرت‌قلی با آه و ناله این اظهارات را تمام کرد گفت: «آقای دکتر شما را به خدا فعلا دوایی به من بدهید که از خون‌ریزی لثه‌ام جلوگیری کند» و من به گفته او اضافه کردم «آقای دکتر حضرت‌قلی شکایتی هم البته از مرتکبین این کار ندارند زیرا اگر آن‌ها نبودند فردا حضرت‌قلی برای ابد ما را از دیدار خود محروم می‌کرد.»

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»

ادامه دارد...

منبع: فریدون جمشیدی، خواندنیها، سال یازدهم، شماره پنجاه‌ودوم، سه‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۲۹، صص ۹-۱۱.

لینک کوتاه
بیشتر بخوانید

فرخی در زندان قصر از بی‌پولی کت و شلوار تنش را حراج کرد!

تمارضِ داداشِ تقی‌زاده برای داشتن چراغِ پریموس در زندان قصر

چرا گروه ۵۳ نفر دکتر ارانی را بایکوت کردند؟!

جوان بدبخت را به نیمکت بسته... شلاق‌های سیمی را به پشت و کفل او می‌نواختند

بگومگوی دکتر ارانی با رئیس زندان قصر

تیرباران جهانسوز، مترجمِ کتاب نبرد من، به جرم فاشیست بودن!

فرخی [یزدی] مصمم بود که با نخوردن غذا خود را تلف کند!

ارسال به تلگرام
برچسب ها: فریدون جشمیدی ، پزشک احمدی ، زندان قصر
بازید از صفحه اول ارسال به دوستان نسخه چاپی
گزارش خطا
0
وب گردی
کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

بازیگر پیشکسوت سینما بستری شد

بازیگر پیشکسوت سینما بستری شد

آرایش غلیظ، لاک و براشینگ قبل از ورود به اتاق عمل ممنوع!

آرایش غلیظ، لاک و براشینگ قبل از ورود به اتاق عمل ممنوع!

حمله سالانه سگ‌ها به ۲۰۰ هزار ایرانی

حمله سالانه سگ‌ها به ۲۰۰ هزار ایرانی

ماجرای ارتباط مجدد بازیگر معروف با همسر سابقش

ماجرای ارتباط مجدد بازیگر معروف با همسر سابقش

زلاتان، شیشه اتوبوس میلان را شکست!

زلاتان، شیشه اتوبوس میلان را شکست!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
رپورتاژ / تریبون 2
تصاویر
۱/۴
۱/۴
تصاویر: جشنواره گل و گلاب

تصاویر: جشنواره گل و گلاب

۲/۴
تصاویر: مارال های آینالو جنگل های ارسباران

تصاویر: مارال های آینالو جنگل های ارسباران

۳/۴
تصاویر: خشکسالی در حوضه رود کرخه

تصاویر: خشکسالی در حوضه رود کرخه

۴/۴
تصاویر: هفدهمین شب بازیگر

تصاویر: هفدهمین شب بازیگر

رپورتاژ / تریبون 2
ببینید!

ویدیو / وریا غفوری در پایان دیدار با فولاد: این حق مردم ایران است که سعادتمند زندگی کنند

ویدیو / کانال سوئز چگونه دنیا را تغییر داد؟ +زیرنویس فارسی

ویدیو / فرزند دیکتاتور بدنام فیلیپین چگونه در کمال تعجب انتخابات را برد؟ +زیرنویس فارسی

تماشا کنید: انقلابی های نئولیبرال! / دولت چگونه در حال پیاده سازی مدل شیلی در ایران است؟ / آش شله قلمکار تیم اقتصادی رئیسی

ویدیو / جشن قهرمانی بازیکنان استقلال پس از شکست پرسپولیس مقابل سپاهان

ویدیو / واکنش رشیدپور به ادعای ضرر ۷۰ میلیونی یک خودروساز: به درک، نسازید!

ویدیو / انتقال اجساد نظامیان روسی به کی‌یف با قطارهای یخچال‌دار

آرشیو
رپورتاژ / تریبون 2
پربازدیدها
روز هفته ماه سال

فرزند بریتنی اسپرز و سام اصغری سقط شد

ویدیو / چرا ارتش روسیه ضعیف از آب درآمد؟ + زیرنویس فارسی

آیت‌الله فاطمی‌نیا درگذشت

تماشا کنید: انقلابی های نئولیبرال! / دولت چگونه در حال پیاده سازی مدل شیلی در ایران است؟ / آش شله قلمکار تیم اقتصادی رئیسی

قیمت دلار در صرافی‌های بانکی، امروز ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

قیمت انواع برنج ایرانی و خارجی در بازار / دم سیاه به ۱۱۵ هزار تومان رسید، پاکستانی ۴۳ هزار تومان

قیمت دلار در بازار آزاد، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

اجرای یک نمایش در قم به دلیل حجاب تماشاگران و رنگ چتر توقیف شد

خداحافظی سحر قریشی از سینما / اعلام رسمی ازدواج با امیر تتلو

هتل شهر با دستور دادستان تهران تخلیه شد

روز‌های پر استرسی که همچنان ادامه دارد/ اردیبهشت ۱۴۰۱ با فیش‌های ۱۴۰۰ مستمری تامین اجتماعی!

ویدیو / سعید پیردوست: نماز گوگوش هیچوقت ترک نمی‌شد

معیار دهک بندی‌ها؛ از درآمد فرزندان گرفته تا خودرو، سود‌های بانکی و گردش مالی

سازمان نجات حیوانات درباره توله یوز‌های «ایران»: شیردهی به توله‌ها به صورت وارونه باعث ورود شیر به ریه‌ها و مرگ یکی از آن‌ها شد / گرفتن بوی انسان علت نپذیرفتن فرزندان توسط مادر است

ویدیو / تجلیل آیت الله هاشمی رفسنجانی از مقام علمی مریم میرزاخانی در سال ۱۳۷۴: شما مایه افتخار ما هستید

تصاویر: آیین پنجاه بدر در قزوین

قیمت جدید نان‌های صنعتی بعد از آزاد شدن آرد؛ نان باگت معمولی ۱۰ هزارتومان شد

خداحافظی سحر قریشی از سینما / اعلام رسمی ازدواج با امیر تتلو

هتل شهر با دستور دادستان تهران تخلیه شد

روز‌های پر استرسی که همچنان ادامه دارد/ اردیبهشت ۱۴۰۱ با فیش‌های ۱۴۰۰ مستمری تامین اجتماعی!

ویدیویی از توله های یوز ایرانی که دیروز متولد شدند

فردا در ایران عید فطر نیست

ویدیو / مزاحمت برای پرویز پرستویی و گوهر خيرانديش در آمریکا

افزایش ۵۷ درصدی حقوق کارگران منتفی می‌شود؟ / رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس: احتمال دارد در طول هفته آینده، به دستور رئیسی، تعدیلاتی اعمال و در نرخ افزایش حقوق بازنگری شود

زمان بازی های تیم ملی فوتبال ایران در مقدماتی جام جهانی

ویدیو / این حیوان عجیب الخلقه در عراق، شیر منقرض شده آشوری است؟

سازمان جهانی بهداشت: قرنطینه امیکرون ۵ روز نیست

معاوضه شماره موبایل با آپارتمان لوکس / قیمت شماره‌های رند به ۵۰ میلیارد تومان رسید

تماشا کنید: خداحافظی ایران با ارس؟ / پروژه «داپ» ترکیه چگونه در سکوت منابع آبی ایران را خشک می کند؟

سیلی «ویل اسمیت» به صورت مجری اسکار به خاطر شوخی با همسرش / تصویر واکنش حاضران در سالن / گریه و عذرخواهی اسمیت پس از دریافت جایزه: عشق موجب می‌شود کارهای دیوانه‌واری انجام دهیم؛ وقتی در اوج هستی، شیطان دقیقا همان موقع سراغت می‌آید +عکس و ویدیو

درگذشت ناگهانی بازیگر مشهور سینمای ایران/ علت فوت به روایت خبرگزاری قوه قضاییه: خودکشی

شرط تحویل آپارتمان ۱۵۰ متری در نیاوران به رضا رویگری / مجری صداوسیما: مالک منزل گفته خانه را با چند پرستار آماده کرده‌ام؛ فقط رضا باید تنها بیاید / وقتش رسیده بگویم که چقدر به رضا ظلم شده / او مدت‌هاست که در روابط‌ش دچار مشکل شده / مو‌های رضا به طرز عجیبی سوزانده شده بود؛ به گریمور گفتم جوری درست کن که فکر کند مو دارد

رپورتاژ / تریبون 2
خواندنی ها
عکس کاوشگر مریخ از «دریچه مخفی» بر روی سطح سیاره سرخ خبرساز شد

عکس کاوشگر مریخ از «دریچه مخفی» بر روی سطح سیاره سرخ خبرساز شد

ایلان ماسک: شاید بیش از ۹۰ درصد کاربران روزانه توییتر غیرواقعی باشند / ماسک به افشای اطلاعات شرکت متهم شد

ایلان ماسک: شاید بیش از ۹۰ درصد کاربران روزانه توییتر غیرواقعی باشند / ماسک به افشای اطلاعات شرکت متهم شد

گروه موسیقی اوکراینی برنده مسابقه یوروویژن ۲۰۲۲ شد

گروه موسیقی اوکراینی برنده مسابقه یوروویژن ۲۰۲۲ شد

جزئیات رسمی جدید از «برادران لیلا» / انتشار تصاویر جدید از ساخته سعید روستایی

جزئیات رسمی جدید از «برادران لیلا» / انتشار تصاویر جدید از ساخته سعید روستایی

رپورتاژ / تریبون 2
آخرین اخبار مهمترین عناوین روز

استاندار لرستان: مردم از یارانه جدید راضی هستند

«کاوه» قائم‌مقام برون مرزی صدا و سیما شد

واکنش معاون وزارت ورزش به پناهندگی یکتا جمالی: دشمنان درِ باغ سبز به ورزشکاران نشان می‌دهند

میزان گردوخاک در آبادان به ۷ برابر حد مجاز رسید

رکوردشکنی صادرات ترکیه به اسرائیل در ماه آوریل

خطیب زاده در واکنش به اظهارات سخنگوی وزارت خارجه آمریکا: مصون سازی اقتصاد ایران قطعی است، هر چقدر که آمریکا دردش بیاید

غلظت گرد و غبار دشت آزادگان استان خوزستان، ۴۲ برابر حد مجاز

لوکاشنکو: با جنگ ترکیبی تمام عیار مواجهیم / غرب در تلاش برای حفظ نفوذ خود در جهان است

سرلشکر باقری در دیدار با وزیر دفاع تاجیکستان: توسعه همکاری نظامی پیرامون مبارزه با تروریسم، باید در اولویت نیروهای مسلح دو کشور قرار گیرد

واکنش معاون وزارت ورزش به پناهندگی یکتا جمالی: دشمنان درِ باغ سبز به ورزشکاران نشان می‌دهند

خطیب زاده در واکنش به اظهارات سخنگوی وزارت خارجه آمریکا: مصون سازی اقتصاد ایران قطعی است، هر چقدر که آمریکا دردش بیاید

سفر هیات بلندپایه امریکایی به ریاست «کاملا هریس» به امارات؛ تلاش برای بهبود روابط فیمابین

محسن هاشمی: کتاب خاطرات پدر در سال ۱۳۷۸ به زودی منتشر می‌شود / برای بعضی از ممیزی‌ها دچار چالش شدیم اما حالا این مشکلات حل شده

مقام شهرداری تهران: خانواده کامل یعنی خانواده‌ای که حداقل چهار فرزند دارد

پوتین: پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو را بی‌پاسخ نمی‌گذاریم

نماینده وزارت فرهنگ عمان در نمایشگاه کتاب: امسال اکثر کسانی که می‌آیند از اقامت در عمان می‌پرسند

روایت مربی جمالی از پناهندگی او: حتی وسایل شخصی خودش را هم نتوانست ببرد / مسیر یکتا را هم مشخص کرده بودند؛ از راه دریا فرار کرد تا پلیس ردی از او پیدا نکند / جمالی نیز مانند سایر ورزشکاران رفت؛ آخرین مورد هم نیست

‌ساخت کریدور جدید بین ایران و ارمنستان / ‌وزیر امور زیرساخت‌ ارمنستان: امکان ترانزیت کالا از خلیج فارس به اروپا فراهم است

اعزام موشک‌های اتمی روسیه به مرز با فنلاند

رئیس مجلس قانون تثبیت ساعت رسمی کشور را به دولت ابلاغ کرد

شکر همچنان ۳۰ هزار تومان به فروش می‌رسد

مخبر: قیمت نان نباید یک ریال تغییر کند

آخرین آمار کرونا در ایران، ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱: فوت ۸ نفر در شبانه روز گذشته / شناسایی ۳۸۳ بیمار جدید کرونایی

عربستان: ما و کویت خواهان گفت‌وگو با ایران در خصوص میدان گازی آرش هستیم / از تهران به صورت رسمی، برای مذاکره، دعوت کرده‌ایم

واکنش آمریکا به برخی اعتراضات در ایران

شاخص کل بورس، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

پیشنهاد وام ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیون تومانی خرید مسکن در تهران

قیمت طلا و سکه، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

قیمت دلار در بازار آزاد، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

قیمت لیر ترکیه، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

قیمت سکه پارسیان، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

پلیس برای فعالیت دوباره پارکبان‌ها مجوز داد/ تعیین نرخ بر عهده «شرکت‌های انتظام» است

وضعیت جاده‌ها و راه ها، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ / بارش باران در برخی جاده‌های آذربایجان شرقی و غربی

قیمت دلار در صرافی‌های بانکی، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

سخنگوی وزارت خارجه: رئیسی عازم یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس است

وضعیت آب و هوا، امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ / رگبار پراکنده باران و وزش باد شدید در استان‌های ساحلی خزر و البرز مرکزی / خیزش گردوخاک در جنوب‌شرق / آب‌های شمال و جنوب کشور متلاطم و توفانی است

ادعای طالبان: نشست علمای شیعه افغانستان را برای جلوگیری از فاجعه لغو کردیم / گزارش هایی به ما رسیده بود که ممکن است حادثه دلخراشی رخ دهد

مقتدی صدر به «اپوزیسیون ملی» پیوست

رئیس اتاق بازرگانی ایران و سوئیس: افزایش سطح مبادلات ما با سوئیس به برجام بستگی دارد / حتی اگر برجام برای مدت کوتاهی احیا شود، شکوفایی اقتصادی به همراه خواهد آورد

آرشیو
رپورتاژ / تریبون 2
وبگردی

امباپه: در مورد آینده تصمیم قطعی گرفته‌ام

پسر ۱۵ساله پس از مرگ دوباره زنده شد!

قتل فجیع جوان ثروتمند تهرانی در باغ

زلاتان، شیشه اتوبوس میلان را شکست!

ترک تحصیلی‌هایی که پولشان از پارو بالا می‌رود

ماجرای ارتباط مجدد بازیگر معروف با همسر سابقش

حمله سالانه سگ‌ها به ۲۰۰ هزار ایرانی

بازیگر پیشکسوت سینما بستری شد

آرایش غلیظ، لاک و براشینگ قبل از ورود به اتاق عمل ممنوع!

اقدام خیرخواهانه مسی و راموس در قطر/عکس

چرا الکل‌های دست‌ساز مسمومیت‌های حاد می‌دهند؟

احتمال «مرگ آرام» برای یک شیر در باغ وحش ارم

  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
کد خبر: ۵۹۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۲۳ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
تاریخ >> داخلی
پ
یادداشت‌های یک زندانی سیاسیِ زمان رضاشاه، قسمت ۱۰؛

ماجرای مرده‌ای که در زندان قصر زنده شد!

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ سال‌ها قبل از حبس خود گرفتار دل‌درد شدیدی بودم و با آن‌که در معالجه سخت اهتمام داشتم و به اغلب از اطبای رشت مراجعه کرده و صدها جور دوای فرنگی و ایرانی به دستور آن‌ها و همین‌قدرها هم معجون‌های مختلف و جوهر نعنا و غیره به تجویز «خاله خان‌باجی‌ها» خورده بودم مع‌هذا علاج نشده و وقتی به زندان افتادم در نتیجه عدم امکان رعایت رژیم غذایی روزی نبود که از این درد در رنج و زحمت نباشم و به پاسبان‌های زندان و افسر و مدیر و رئیس و طبیب زندان برای دادن یک دوای «مسکن» متوسل نشوم!

روزهای اول ورود به زندان شهر، تعجب می‌کردم که چرا این آقایان در قبال تمنای من و در برابر آه و ناله رقت‌انگیز ناشیه از درد غیر قابل تحمل من، لبخند می‌زنند و حرف مرا نشنیده می‌گیرند و می‌روند!

روزی که این درد بی‌درمان از طرفی و عدم اعتنای دکتر زندان از طرف دیگر، به کلی از زندگی بیزارم کرده بود، سر او فریاد کشیدم که «آخر شما چگونه بشری هستید که از رنج من نه فقط متاثر نمی‌شوید بلکه با نهایت قساوت قلب به تألم من می‌خندید. صرف‌نظر از وظیفه اداری، مگر وظیفه وجدانی و شغل شریف طبابت به شما امر نمی‌کند به تسکیل دردر و مداوای امراض هم‌نوعان خود همت بگمارید؟ می‌گویند شما سوگند یاد کرده‌اید که به وظیفه خود احترام گذارده و به آن سوگند هم وفادار باشید! پس کو؟ چه شد آن...؟»

آن‌قدر از این حرف‌ها، حرف‌هایی که در محیط ما صد تا یک غاز ارزش ندارد تا چه رسد در زندان شهربانی گفتم که دهنم کف آورد!

با تمام امیدی که به شیرین‌زبانی‌های خود داشتم، خنده مسخره‌آمیز دکتر خونم را منجمد کرد، و تا رفتم علت استهزا و خنده‌اش را بپرسم فریادی کشیده گفت: «آقا! من دکترم رئیس اداره سیاسی نیستم، کسالت شما یک مرض معمولی نیست که با دست یک طبیب و با دواهای طبی معالجه بشود! در تمام این سلول‌ها که ملاحظه می‌کنید یک نفر مثل شما با دست و پا و چشم و گوش و بینی و معده و مغز سالم زندانی است ولی متاسفانه تا به من می‌رسند یکی از دل‌درد، یکی از کمردرد، یکی از درد سر و یکی... نمی‌دانم از کجایش می‌نالد! در صورتی که با اطمینان قسم می‌خورم همه از من سالم‌تر و قوی‌ترند و اشتباه‌شان فقط این است که مرا به جای رئیس اداره سیاسی می‌گیرند و به جای آن‌که این دردهای فانتزی (!) را برای منظوری که دارند به او بگویند تا اجازه هواخوری و گردش در حیاط و خروج از سلول مجرد را به آقایان بدهد، به من می‌گویند، که صلاحیت این چیزها را ندارم. آقا! مرض شما هم مثل ناخوشی آن‌هاست که من در طب قدیم و جدید و هزار سال بعد هم جز مرضِ تمارض نمی‌توانم نام دیگری به او بگذارم!»

دکتر این‌ها را با عصبانیت – با تندی – با فریاد گفت و از دربِ اطاق خارج شد!

از این وقت چون دانستم که آن‌چه قبلا از درد خود نالیده‌ام مفت و مجانی از جیبم رفته و آن‌چه که بعدا بنالم جز تمارض و برای تحصیل هواخوری و گردش در حیاط به چیز دیگری تعبیر نخواهد شد، دیگر تا روزی که به زندان قصر منتقل شدم با لجاجت و سرسختی زیادی تحمل رنج و درد را نموده می‌سوختم و می‌ساختم و یک کلمه به زبان نمی‌آوردم!

باور کنید، در این اواقت (بی‌اعتنایی و لجاجت) از روزهایی که نزد هرکس از درد خود شکوه و شکایت می‌نمودم، راحت‌تر و آسوده‌تر بودم.

این یک قاعده طبیعی است که متاسفانه بیش‌تر بیماران و بیمارداران متوجه آن نیستند: بیماران نمی‌دانند اظهار درد، درد را مداوا نمی‌کند بلکه درد را تشدید می‌نماید و مریض‌دارها هم متوجه نیستند که توجه زیاد و بیش از حد لازم، مریض را گرفتار وحشت و ترس نموده بالنتیجه به شدت مرض نهایت مساعدت را می‌کند!

وقتی به زندان قصر منتقل شدم و در آن‌جا – در همان روزهای اول دانستم موجباتی را که آن روز دکتر برای تمارض زندانیان ذکر کرده بود از بین رفته، این‌جا «هواخوری و گردش در حیاط» آزاد است، به اولین چیزی که تصمیم و اراده نمودم مداوای دل‌درد کهنه من بود که واقعا مرا معذب و ناراحت می‌داشت.

دکتر [پزشک] احمدی (مرحوم!) بله... آن مرحوم، پس از معاینه مختصر و سوالات کوتاهی از من، مرضم را «آپاندیس» و محتاج به عمل تشخیص داد!

با این‌که می‌دانستم وسیله عمل در مریض‌خانه زندان قطعا فراهم نیست مع‌هذا چون رنج مرضم از مرگ سخت‌تر و ناگوارتر بود، به این کار رضایت دادم. اما تا چند روز بعد معلوم شد خود اطبا در تشخیص تردید دارند و به همین جهت برای عمل «دفع‌الوقت» می‌نمایند.

این دفع‌الوقت‌ها باعث شد هشت روز به انتظار عمل بمانم و در نتیجه استراحت این مدت و خوردن اغذیه مناسب من‌جمله «شیر» که می‌گفتند چون فروشنده آن شخص رئیس زندان است و به این جهت به طور وفور در اختیار بیماران بود، حمله دل‌دردم تخفیف یافته و شب نهم با اجازه پرستار به حیاط مریض‌خانه رفتم و موقع عبور از کریدور به اطاق شماره ۵ که جای مرده‌ها و بیماران نزدیک به مرگ بود سری زدم. از ۸ تخت‌خواب آن اطاق، تصادفا آن شب بیش از یکی اشغال نشده بود که اشغال‌کننده آن هم مرحوم حضرت‌قلی از محبوسین لُر، و عصر همان روز مرده بود!

کریدور مریض‌خانه خلوت بود. نزدیک پله‌ها به منوچهرخان اسعد بختیاری برخوردم که پیژامه بسیار عالی و ابریشمی در بر و چند مجله و روزنامه (آن چیزی که متهمین سیاسی برای هر صفحه آن جان می‌دادند) زیر بغل داشت!

از پله‌ها به حیاط و باغچه زیبای مریض‌خانه فرود آمدم. این باغچه واقعا بسیار باصفا و باطراوت بود زیرا آن‌جا گردشگاه مردمان متمکن و ثروتمندی چون مرحوم علیمردان‌خان که مدت‌ها در سایه درختان سبز و خرم آن لمیده و بستی زده و مرحوم تیمورتاش که اشک‌های فراوانی در پای دیوارهای آن ریخته و امیرجنگ که با دست خود علف‌های هرزه را از پای گُل‌ها کنده و امثال این‌ها مردمان باسلیقه بود و واقعا هم باید باصفا و باطراوت باشد.

چه بسا درخت‌ها که با دست این اشخاص سرشناس پیوند شده و چه بسا بوته‌های گلی در این حیاط دیده می‌شد که در این ایام عید از طرف وکلا و وزرا و اشراف جهت زندانیان متشخص آورده شده و آن‌ها به یادگار در باغچه‌های زیبای آن کاشته بودند. چون توانایی گردش زیادی در این حیاط باصفا را نداشتم پس از چند لحظه در زیر درختی که با اولین اطاق سمت غربی ساختمان مریض‌خانه یعنی اطاق دکتر کشیک بیش از سه متر فاصله نداشت نشستم – سایه طویل دکتر که پشت میز کار خود نشسته بود از پنجره بزرگ اطاقش تا جایی که نشسته بودم، ادامه داشت و من به خوبی بی‌حرکت سر و گردن و دست‌های او را از روی سایه او تماشا می‌کردم – مدتی گذشت و در این مدت با چه افکار و خیالاتی مشغول بودم خود نمی‌دانم ولی ناگهان رفت و آمد زیاد به این اطاق و سایه دراز و متحرک آن‌ها و صدای مخوف ناله انسانی که از کریدور مریض‌خانه شنیده می‌شد، مرا هراسان کرده و به وقوع حادثه‌ای غیرمترقبه متوجه کرد – وقتی به کریدور برگشتم با منظره عجیب و هول‌ناکی که پس از چند دقیقه صورت مسخره و مضحکی به خود گرفت، مواجه شدم که برای خود من هم تا حدی غیر قابل باور بود! حضرت‌قلی که عصر خبر فوتش را شنیده و شخصا جسد او را در اطاق شماره ۵ نیم ساعت قبل دیده بودم... با دهان خونین و پیراهن بلند سفید معمولی زندان که آن هم آغشته به خون بود جلوی درب اطاق شماره ۵ ایستاده دستی به چانه داشت و با دست دیگر – برای آن‌که به زمین نیفتد – دستگیره درب را گرفته و ناله می‌کرد!

بیمارانی که قدرت حرکت داشتند از اطاق‌ها خارج و با پاسبان‌ محافظ و پرستاران از دور او را نگاه می‌کردند. همه متعجب بودند و بیش از همه دکتر کشیک که با دهان نیمه‌باز فقط سرش را از درب اطاق خارج کرده بود، با نظر اعجاب به این حادثه باورنکردنی توجه داشت.

زودتر از همه کس پاسبان کریدور خون‌سردی خود را دست آورده و در حالی که به دکتر سلام نظامی می‌داد گفت: «آقای دکتر! این حضرت‌قلی است، حضرت‌قلی لُر زنده شده!!» با آن‌که در این گزارش مطلب تازه‌ای جز آن‌چه که همه ما به چشم دیده و می‌دیدیم وجود نداشت مع‌هذا هلهله شعف و صدای خنده همه بلند شد و به دکتر جرأتی داد که از اطاق خود بیرون بیاید و علت این معجزه بزرگ را که در تاریخ بشریت خیلی کم نظیر دارد تحقیق کند!

پرسش از خود حضرت‌قلی فورا چگونگی اعجاز را برای ما روشن کرد؛ عصر روز گذشته دکتر از حضرت‌قلی عیادت می‌کند و گویا در آن وقت او دچار حمله‌ای شده بود که قدرت تکلم نداشت ولی آن‌چه در اطرافش می‌گذشت همه را حس می‌کرد، همین آقای دکتر پس از معاینه کوتاهی گفته بود: «بیچاره تموم کرد.» حضرت‌قلی، با سابقه هفت هشت ساله‌ای که از مریض‌خانه زندان داشت در نتیجه شنیدن این حرف دکتر به کلی بی‌هوش می‌شود و اول شب او را به اطاق شماره ۵ منتقل می‌کنند که صبح تحویل مامور متوفیات بدهند. دو نفر از پرستارها که بالاخره معلوم نشد کی‌ها بودند و بیچاره حضرت‌قلی لر هم نتوانسته بود از شدت وحشت آن‌ها را بشناسد به اطاق خلوت شماره ۵ که پیش همه زندانیان شوم و به همین لحاظ جای امن و خالی از هرگونه خطری بود رفته – یکی چانه آن بدبخت را سخت نگهداشته دیگری شروع به در آوردن دندان‌های طلای حضرت‌قلی می‌کند. با آن‌که در نتیجه کشیدن دندان اول، خون‌ریزی شروع شده بود مع‌هذا چون حرکتی از حضرت‌قلی دیده نشد آقایان به عمل خیر! ادامه دادند! موقع کشیدن دندان چهارم، حضرت‌قلی از شدت درد به هوش آمده و با یک جَست غیرمنتظره از تخت‌خواب برمی‌خیزد و طبعا پرستاران مزبور با ترس و وحشت پا به فرار می‌گذراند.

وقتی حضرت‌قلی با آه و ناله این اظهارات را تمام کرد گفت: «آقای دکتر شما را به خدا فعلا دوایی به من بدهید که از خون‌ریزی لثه‌ام جلوگیری کند» و من به گفته او اضافه کردم «آقای دکتر حضرت‌قلی شکایتی هم البته از مرتکبین این کار ندارند زیرا اگر آن‌ها نبودند فردا حضرت‌قلی برای ابد ما را از دیدار خود محروم می‌کرد.»

دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»

ادامه دارد...

منبع: فریدون جمشیدی، خواندنیها، سال یازدهم، شماره پنجاه‌ودوم، سه‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۲۹، صص ۹-۱۱.

رازیانه د
رومیس د
ارسال به تلگرام
برچسب ها: فریدون جشمیدی ، پزشک احمدی ، زندان قصر
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"