arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۹۹۲۱۶
تاریخ انتشار: ۰۲ : ۰۰ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۹

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، جمعه ۱۱ بهمن ۱۲۴۶؛ یکبار از توی نی‌ها آهو درآمد، گرفته زنده آوردند... بسیار خوشحال شدم

رفتم توی کالسکه. بادِ سردی می‌آمد، عرق کرده بودم. چای [و] پرتقال خورده شد... بعد قره‌خانِ غلام آمد [که] میرشکار زخمی ما را خوابانده است. سوار کالسکه شده راندیم. رسیدیم به میرشکار، گفت: «آهو این‌جا خوابیده بود، حالا برخاسته زد به آبِ مرداب رفت آن طرف توی نی‌ها.» دو پیاده با یک تازی [نوعی سگ شکاری] فرستاده بود می‌گشتند. یکبار از توی نی‌ها آهو درآمد؛ تازی چسبید. کله‌کوها [از عشایر منطقه فارس و ایلات خمسه ساکن در مناطق جنوبی ورامین هستند] گرفته زنده آوردند. سرش را بریدیم. همان تکه زخمی ما بود، بسیار خوشحال شدم. آمدیم منزل. قره‌چادرِ سرداری را زده بودند، بسیار خوب بود. بعد از شام قُرُق شد، مردانه شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امروز باید رفت مسیله. صبح رفتم حمام، سرد بود. خیلی ایستاده، به زحمت گرم شد. بعد از حمام رخت پوشیده سوار شدیم. با امیرآخور و غیره [و] نسقچی‌باشی صحبت‌کنان رفتم. آقا مستوفی [مستوفی‌الممالک] چاهِ زیادی می‌کند؛ پُرزور کار می‌کردند، می‌خواهد از آب کرج به دیر ببرد، آبادی کند.

سواره‌ها را مرخص کرده، در دامنه ماهور سیاه‌پرده نشسته، ناهار خوردیم. میرزا نظام و دکتر [میرزا حسین پسر میرزا احمد طبیب افشار از اطبای حضور ناصرالدین‌شاه (شرح حال رجالة ص ۸۰۱)] بحث کردند، خندیدیم. افشاربیک هم آمده بود.

بعد از ناهار اغلب سواره‌ها را مرخص کرده، خودمان با تفنگ‌دارها، آقا کیشی‌خان، قهرمان‌خان و غیره، میرشکار، اتباع، رحمت‌الله‌خان، حسین‌قلی‌خان، سیاچی، آقا وجیه، محقق، عرفان‌چی، موچول‌خان، حسین‌خان، ماشاءالله‌خانة میرزا عبدالله‌، عباس‌قلی‌خان لاریجانی [رفتیم].

خلاصه، رسیدیم به صحرا. آهوی زیادی دسته دسته از اطراف می‌دویدند. چهار پنج دفعه دماغ آهو گرفتم (۱)، بسیار خسته شدم. یک تکه بزرگی را زخمِ کاری زدیم، رفت نیفتاد.

بعد باز دماغ گرفته، چیزی نشد. بعد نزدیک اردو به دسته آهویی رسیدیم، تنها بودم. دماغ گرفته آهو آمد. یک میشِ سرکَل را زدم جابه‌جا خوابید.

بعد کالسکه آوردند رفتم توی کالسکه. بادِ سردی می‌آمد، عرق کرده بودم. چای [و] پرتقال خورده شد. آیی آمد، تکه آهویی زده بود. «ولی» هم دو عدد زده بود. رحمت‌الله یک عدد، صادق دو عدد. بعد قره‌خانِ غلام آمد [که] میرشکار زخمی ما را خوابانده است. سوار کالسکه شده راندیم. رسیدیم به میرشکار، گفت: «آهو این‌جا خوابیده بود، حالا برخاسته زد به آبِ مرداب رفت آن طرف توی نی‌ها.» دو پیاده با یک تازی [نوعی سگ شکاری] فرستاده بود می‌گشتند. یکبار از توی نی‌ها آهو درآمد؛ تازی چسبید. کله‌کوها [از عشایر منطقه فارس و ایلات خمسه ساکن در مناطق جنوبی ورامین هستند] گرفته زنده آوردند. سرش را بریدیم. همان تکه زخمی ما بود، بسیار خوشحال شدم. آمدیم منزل. قره‌چادرِ سرداری را زده بودند، بسیار خوب بود. بعد از شام قُرُق شد، مردانه شد.

بعد خوابیدیم؛ الحمدالله ... معصومه بله شد.

پی‌نوشت:

۱- آهوها در هنگام فرار مسیر مشخصی را در نظر می‌گیرند و حتی با دیدن انسان و شکارچی در جلوی خود، حاضر به تغییر مسیر نیستند. شکارچیان از این خصوصیت آهوها استفاده نموده، زاویه حرکت و سرعت اسب خود را طوری تنظیم می‌کردند که در مسیر عبور آهوها قرار بگیرند. به این عمل دماغ گرفتنِ آهو می‌گویند.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از رجب ۱۲۸۴ تا صفر ۱۲۸۷ ق. به انضمام سفرنامه‌های قم، لار، کجور و گیلان، به کوشش مجید عبدامین، تهران: دکتر محمود افشار، چاپ اول، بهار ۱۳۹۷، صص ۳۰ و ۳۱.

برچسب ها: ناصرالدین شاه
نظرات بینندگان