خبرآنلاین: قریب به یکسالی می شود که فراگیری کووید ۱۹ سبک زندگی مردم را تغییر داده است،اگر چه فاصله گذاری اجتماعی،محدودیت در معاشرت های خانوادگی واجتماعی وحتی تشدید دورکاریها ضامن سلامت جسمانی مردم شده اما سلامت روحی و روانی آنها را با بحران های جدید و نوظهوری مواجه کرده اند،بحرانی که روند صعودی طلاق پرتعداد شدن آمار خودکشی آلارم آن را به صدا در آورده است ،برای مقابله با این بحران چه باید کرد؟
متاسفانه پاندمی کرونا شرایط جدیدی را بر تعاملات اجتماعی غالب کرد،این شرایط در کشورهای مختلف بسته به فرهنگ شان متفاوت است،در کشور ما که خانه مفهومی از رفت وآمدهای دوستانه و دورهمیهای خانوادگی دارد. بیشترین سطح از مراودات اجتماعی و اوقات فراغت افراد بعد از روزهای کاری در خانه تعریف می شود، اگر نگوییم بخاطر محدودیت های کرونایی به صفر نزدیک شده حتما به حداقل میزان ممکن خود رسیده است. آن هم در جای خالی سیاست گذاری مناسب و موثری برای جبران این فقدان . البته بخشی از این آسیب اجتناب ناپذیر بود اما بخشی هم پس از گذار از دوره شوکی که همه گیری کرونا وارد کرد می توانست خیلی بهتر و موثرتر از سوی مسئولان فرهنگی مورد توجه قرار گیرد.
چه کارهایی باید مورد توجه قرار می گرفت که مغفول ماند ؟
دست اندرکاران فرهنگی و سیاست گذاران فرهنگی می بایست با کار به جا و مناسب این روند را پیش بینی می کردند از طریق رسانه و شبکه های ارتباط جمعی خیلی موثر وارد می شدند، خطرات را هشدار میدادند و برای گذر از آنها راهکار ارائه می کردند همانطور که فاصله گذاری اجتماعی را آموزش می دادند باید آموزش می دادند که جای خالی این تعاملات اجتماعی را چگونه و چطور پر کنند،باید به مردم آموزش داده می شد که چطور فرصت ابتلا به انزوا و افسردگی و نا امیدی را به فرصت دیگری بدل کنند ،مثلا باید به مردم آموزش داده می شد که اگر در اثر این موج همه گیری عزیزی را از دست می دهند چگونه با این فقدان کنار بیایند و چگونه در این شرایط سوگواری کنند، اما به جای این دست آموزشها همه تمرکز بر دوری از ویروس متمرکز شد وآنچنان که مردم در برهه ای از عزیزترین افراد زندگی شان هم فرار میکردند،همه اینها در کنار هم بحث سلامت روانی جامعه را نشانه گرفت آن هم جامعه ای که به خاطر شرایط سخت اقتصادی سال های اخیر بسیار شکنندهتر از قبل شده بود،من معتقدم که بحث سلامت روان نیز باید همچون بحث سلامت جسم و تامین معاش قشر فرودست جدی گرفته می شد.
همانطور که اشاره کردید بخشی از بحرانی که سلامت روان جامعه را هدف گرفته معلول شرایط اقتصادی است که به صورت جدی بر دوش بخش اعظمی از مردم سنگینی می کند،اما مردم ما تجربه دوره های سخت تری را مثل زمان جنگ پشت سر گذاشته اند ، چرا این یاس اجتماعی الان نمود بیشتری دارد؟
موضوعات را باید در ظرف زمانی آنها دید ، در ایام جنگ تازه انقلاب مردم به ثمر رسیده بود و مردم نتیجه کارهای جمعی شان را گرفته بودند بعد هم که جنگ تحمیل شد همه در کنار هم برای دفاع از کشور منسجم شدند؛همه کنار هم بودند و برای ایمان و اعتقاد و کشورشان می جنگیدند خط مقدم و پشت جبهه فرقی نداشت .همه هدف مقدسی داشتند که بر سر رسیدن به آن از جانشان ایثار میکردند به خاطر همین تحمل مشکلات اقتصادی و کاستیهای رفاهی و خدماتی در برابر آن به چشم نمی آمد، در سالهای اخیر اما بازگشت تحریم های ظالمانه امریکا علیه نظام جمهوری اسلامی در پی تزریق یک حباب بزرگ امیدواری و تصویر سازی از مدینه فاضله برای مردم مجسم شده بود تصوری که نه تنها شمای کوچکی از آن هویدا نشد که به ناگاه حباب ساختگی آن ترکید ،بعد از ترکیدن این امید حبابی شکل، برنامه ای برای مقابله با آن اتخاذ نشد،مردم ماندند با امیدهای شکست خورده ، ناکامیها و روند معیوبی که عزمی برای ترمیم آن دیده نشده بود.در این فضا نوسانات بی سابقه بازار و افزایش لحظه ای قیمت ها از یک سو و عدم اقناع مردم به شرایط تحمیلی و تقلیل آن به جدل های سیاسی داخلی از سوی دیگر اعتماد مردم به بهبود شرایط را نشانه گرفت. این در حالی بود که ما در این شرایط باید به کمک مردم می آمدیم و نشاط و امید را به زندگی آنها تزریق می کردیم .
یعنی اگر مردم شاد بودند نارضایتی کمتر بود؟
جامعه ای که با نشاط و امیدوار است، راحتتر با مشکلات مقابله می کند، اما متاسفانه در چهره جامعه ما از کلانشهرها گرفته تا شهرهای کوچک و محلهها خبری از نشاط و زندگی نیست، آنچه ما در طول روز با آن مواجه می شویم مسیر تردد نقطه به نقطه است،کوچ از خانه به محل کار، کوچ از محل کار به خانه ،طی مسیر برای رفتن به دانشگاه و مدرسه و بازگشت از آن و نهایتا قدم زدن بازنشستگان در پارکها و بردن کودکان به زمین های بازی حداقلی! پایان هفته ها هم که مشخص است جمعی یا درگیر پاساژگردی می شوند و نارضایتی شان را در خرید های مکرر جبران می کنند ، جمعی دیگر هم به رستوران ها و کافه ها پناه میبرند، همه تفریح و گذران اوقات فراغت ما خرید و خوردن شده !خب، جامعه ای که فرصت رفع خستگی را ندارند و خستگی شان را با خرید و خوردن از هفته ای به هفته ی دیگر منتقل می کند، چطور می توانند روحیه شان را حفظ کنند آن هم در زمانی که جیبشان خالی است یا بهخاطر کرونا باید فاصله اجتماعی را رعایت کنند .
چطور می شود به جامعه نشاط و امیدواری تزریق کرد؟
بخشی از نشاط و امیدواری جامعه به طرح و پیگیری مطالبات اقتصادی و سیاسی آنها که در کارزارهای انتخاباتی نمایان می شود بر میگردد اما بخش مهم تری از آن که نادیده گرفته می شود و به حساب سیاستمداران نمی آید اجتماعی و فرهنگی است. و به طریقه زیستن در اجتماع مربوط می شود که ما در همه این سالها از آن غفلت کرده ایم ،متاسفانه همانطور که گفتم چهره اغلب شهرها نشانی از زندگی با نشاط ندارد، شهر بی نشاط ،شهروندان را دلمرده می کند،شهروندان دلمرده ،جامعه ناامید را می سازند،ما باید برای داشتن جامعه امیدوار،زندگی در شهرها و محله هایش را بانشاط کنیم ، شهرها به معنی واقعی کلمه باید جای زندگی باشند، کار، تحصیل و مهارت آموزی باید در کنار تفریحات درست دیده شوند. شما بگویید یک شهروند در کلانشهری مثل تهران که ۵ روز هفته را کار مدام می کند چه امکاناتی برای گذراندن اوقات فراغت پایان هفته اش دارد؟در کل این کلانشهر ما چند شهر بازی در خور داریم ؟
یک شهروند تهرانی وقتی که به مشهد مقدس می رود در کنار برنامه زیارتش ، حتما صرف رفتن به پارک های آبی آنجا می کند،در حالی که در خود تهران این امکان چنان دور از دسترس است که حس و حالی برای برنامه ریزی و رفتن به آنجا ندارد.ما بدون توجه به ضرورت و اهمیت پرداختن به داشتن اوقات خوش و زمان تفریح مباح آمده ایم و کلا صورت مسئله را پاک کرده ایم و گفته ایم چون کشور اسلامی هستیم تفریحات را کلا حذف کنیم . این در حالی است که بر مبنای شرع هم می توان زمینه های تفریحات مباح و صحیح را که در چارچوب احکام اسلامی و فرهنگ ایرانی است فراهم آورد.
منظورتان از تفریحات مباح چیست؟
تفریحاتی که زمینه سازی و بستر سازی برای اجرای آن بر اساس شرع و فرهنگ ما ایرانیان شدنی است،مثل رونق دادن به بحث کوهنوردی ،امکان سازی برای حضور زنان و خانواده ها در کوهنوردی، ایجاد بیشتری از پارک های تفریحی برای زنان که نیازی به رعایت شئون اسلامی همچون محیط عمومی در آنجا نداشته باشند،احداث ورزشگاه های به روز و در دسترس همگان،افزایش شمار باشگاههای ویژه بانوان ،ما نباید بخاطر ایجاد یک اشکال کلا صورت مسئله را پاک کنیم.
باید سرود خوانی و تئاتر را چنان فراگیر کنیم که هر محله گروه سرود و تئاتر خودش را داشته باشد و وقتی از تئاتر شهر صحبت می کنیم ،تئاتر شهر فستیوال شهری به معنای واقعی شهری خود باشد.ما کشوری اسلامی با مردمی متدین و فرهنگ ویژه خودمان هستیم چرا نباید در این چارچوب امکان تفریح و فعالیت فرهنگی و هنری داشته باشیم؟چرا باید آنقدر به مسئله سلامت جسم و روان بی تفاوت باشیم که سرانه فضای سبزهای محلات شهری ما حتی با توسعه این دهه کم باشد و جدال مردم ما بر سر ساختن و خریدن خانه های بزرگتر باشد که زندگی را در چارچوب آن محدود کنند و اثری از زندگی در شهر نباشد؟
به نظرتان امری که در این ۴ دهه مغفول مانده را می شود، مورد توجه قرار داد و برای به جریان انداختن آن تلاش کرد، چیست؟
کار درست همیشه شدنی است،کاری که بین مذهب و شهروند شاد و با نشاط بودن مرزی ایجاد نکند حتما شدنی است، حتی اگر نگاههای مخالف و گاردهای جدی ای نسبت به آن وجود داشته باشد،نباید بین مذهب و شهروند شاد مرز گذاشت. زمانی که در شهرداری بودم بنا به درخواست جمعی از بانوان میانسال شرایط را برای داشتن گروه کّری برای آنها فراهم کردم، این گروه ابتدا با چند نفر شروع شد اما چنان در میان آن منطقه مورد اقبال واقع شد و سبب افزایش روحیه آنها شد که در پایان کار شمارشان به بیش از ۱۰۰ نفر رسید و حالا سالهای سال است که در کنار هم کاری که دوست دارند را انجام می دهند، این گروه همواره پای ثابت برنامه های شهری آن ایام بودند که اتفاقا نه نقدی به حضورشان می شد و نه تخطئه می شدند بلکه مدام مورد تشویق مدیران ارشد شهری قرار می گرفتند.
ما در شهر به جاری شدن زندگی ، نشاط و امید نیاز داریم ، شهرها جامعه ما را می سازند و در جامعه بانشاط هم موفقیت روز افزون می شود و هم همدلی و همراهی در مواقع سختی دو چندان .ما به جای پرداختن به مسئله و حل آن متاسفانه راحت ترین کار را انتخاب میکنیم و مسائل را پاک می کنیم .