arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۰۵۱۹۲
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۲ اسفند ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۲ اسفند ۱۳۷۶: گزارشی از سفر به ظهران / قرار شد خط پروازی بین ایران و منطقه شیعه نشین عربستان ایجاد شود

خاطرات آیت الله هاشمی: آقاى نورى شاهرودي، [سفیر ایـران در عربـستان ] آمـد. گفـت ، ممکـن است فردا که براى دیدن پل بحرین مى رویم، امیر بحـرین هـم از آن طـرف بیایـد. پیـشنهاد داشت که گرم بگیرم و اگر اصرار کرد، به داخـل بحـرین بـروم. گفـتم ، مـشورت و بررسـى کنند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات روزنوشت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۶، هرشب در «انتخاب» منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات ایشان از سال ۵۸ تا ۷۵ در سرویس تاریخ «انتخاب» به صورت روزانه پوشش داده شده است

 

با اذان صبح بلند شدم و دیگر نخوابیدم. بعد از نماز صبح، دعـاى جوشـن کبیـر خوانـدم؛ بـه خـاطر اشـتیاقی کـه زیـارت کعبـه در جهـت یـاد اسـماء و صـفات الهـى ایجـادکرده، بـسیار روح بخش افتاد سپس براى آخرین طواف به حرم رفتیم و آماده حرکت از مکه شـدیم. در مسیر به قبرستان ابوطالب، براى زیارت رفتیم. سپس به سوى جده حرکـت کـردیم. سـاعت ده و نیم مطار [فرودگاه] جده رسیدیم. نایب امیر مکه و جده و شخصیت‌های دیگر برای بدرقه آمده بودند. مقدارى صحبت کردیم و با بدرقه آنها با هواپیماى ایرباس سعودى‌ها، به سوى ظهران ظهران کردیم.


در مسیر، آقاى [عباس] آخوندى از عدم کنترل خطوط فکری و اوضاع سیاسى در کشور بــه مناســبت حــوادث دیــروز دانــشگاه هــا و تحرکــات مربــوط بــه شــهردارى تهــران اظهار نگرانى کرد. ساعت یک و نیم بعد از ظهر در فرودگاه ظهران فرود آمدیم. امیر منطقـه شرقیه، شاهزاده محمد بن فهد و سران منطقه استقبال کردند. پس از کمى استراحت، به سوى قصرالضیافه که بین دمام و ظهران است، حرکت کردیم. امیرمحمد همراه مـن بـود و دربـاره وضع منطقه سه شهر دمام، الخبـر و ظهـران توضـیحات می‌داد؛ تقریبـاً بـه هـم چـسبیده انـد. اقامتگاه ما که کاخ ملک فهد هم هست، در بین آنهاست و خیلى وسیع است.

بعد از نماز و ناهار و استراحت، با امین عام شـهردارى‌های منطقـه بـراى دیـدن کـورنیش ساحل ظهران و الخبر رفتیم که ساخته شده است؛ به خوبى کورنیش جده نیست؛ توضیحات زیادى داد منجمله گفت در اینجا عـلاوه بـر وام بـدون بهـره، بـه مـردم زمـین مجـانى داده مى‌شود که منزل بسازند. گفت 80 درصد هزینه های عمران شهرى را دولت مـى پردازد. در محل شهردارى نماز مغرب و عشا را خواندیم. سپس از روى نقشه وضع منطقه شرقى را توضیح دادند که ده استاندارى دارد و مناطق نفتى و صنایع پتروشیمى و بندر مهم عبدالعزیز و جمعیتى در حدود سـه و نـیم میلیـون نفـر ، بـه عـلاوه نـیم میلیـون نفر کـارگر خـارجى در اینجاست.

به قصر برگشتیم . آقاى نورى شاهرودي، [سفیر ایـران در عربـستان ] آمـد. گفـت ، ممکـن است فردا که براى دیدن پل بحرین مى رویم، امیر بحـرین هـم از آن طـرف بیایـد. پیـشنهاد داشت که گرم بگیرم و اگر اصرار کرد، به داخـل بحـرین بـروم. گفـتم ، مـشورت و بررسـى کنند.

رئیس اتاق بازرگانى منطقه آمد. دعوت کرد، به میهمانى آنها بروم و از خدمات من براى توسـعه روابـط اظهار قـدردانى و تـشکر کرد و گفـت، همـسرش خـواهر مرتـضى فیـروزى، [سردبیر روزنامه ایران نیوز] است که اخیراً در ایران محکوم به اعدام شده و خواست، تلفنـى به او وعده بدهم ، اعدام نمى شود. تلفن او را گرفـت ؛ پـشت تلفـن گریـه مـى کـرد. گفـتم بـه احتمال قوی اعدام نمی‌شود.

در مراسم ضیافت امیر ، مثل جاهاى دیگر، بزرگان منطقه دعوت داشتند و معارفه داشـتیم. چندنفر از علماى شیعه را هم دعوت کرده بودند. پسر امیر‌ نایف هم طرف دیگر من بود .

سئوالات زیادى درباره منطقه کردم. گفتند آقاى امیرعبداالله 25 فرزند دارد و آقـاى فهـد 10 فرزند و آقاى نایف هم 9 فرزند؛ با زنان متعدد. از تعـداد شـیعیان منطقـه شـرقیه، سـئوال کردم. از جواب طفره رفتند و گفت تفاوتى بین شیعه و سـنى نمـى گـذاریم. گویـا اکثریـت مردم شیعه هستند. قرار شد، پروازى بین ایران و منطقـه شـرقیه دایر شـود. گفـت، در حـال انتقال به فرودگاه جدید هستند. تأکید زیادى براى سفر به ایران براى صـید و تفـریح دارنـد. من هم تأکید بیشترى بر سفر مردم و بازرگانان داشتم.

در جلسه مقدماتى معرفى، رییس قضات را پهلوى من نشانده بودند؛ پیرمرد موقرى است. از وضع تحصیل علوم دینى سئوالاتى کردم؛ معلوم شد به تدریج تحصیلات رسمى مى شود، به جاى حلقـه هـاى درسـى در مـساجد و از رواج حفـظ و قرائـت قـرآن در جوانـان اظهـار خوشحالى کردند.
در مورد صنایع نفت گفتند، مدیریت صنعت در اختیار نیروهاى عربستانی است و گفـت، طرح ساماندهى سواحل را با اقتباس از طرح سـواحل جـده انجـام مـى دهنـد. مایـل بـودم بـا علماى شیعه که در میهمانى بودند ، بیشتر صحبت کنم؛ نشد. به سفیرمان گفتم، بررسى کنند اگر خودشان مایل اند، ترتیب ملاقات مفصلى را بدهد.

نظرات بینندگان