وبسایت «گروه بین المللی بحران» نوشت: توافق هسته ای سال 2015، در خطر فروپاشی است. باوجود قول دولت جدید آمریکا برای بازگشت به برجام، تحریم های دوره ترامپ هنوز سر جایش باقیت. تهران و اشنگتن نیز در یک دور باطل گرفتار شدند که چه کسی باید گام نخست را بردارد. اکنون زمان آن است که اتحادیه اروپا بن بست را بشکند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ بر سر دو اصل، ایران و دولت جدید ایالات متحده اتفاق نظر دارند: اول ، سیاست "فشار حداکثری" دولت ترامپ یک شکست بود و ثانیا احیای برجام یک ضرورت استراتژیک است. از آنجایی که دو طرف مشکل را به درستی تشخیص داده و نحوه ی درمان آن را می دانند، ممکن است کسی فکر کند که قسمت سخت ماجرا حل شده است. با این حال واشنگتن و تهران در بن بست دیپلماتیک قابل اجتناب گرفتار شده اند و هرکدام اصرار دارند که دیگری گام اول را بردارند. برای فرار از بن بست و جلوگیری از فروپاشی برجام، آنها باید سریع و قاطعانه عمل کنند. بهترین راه مذاکرات مستقیم و بی سرو صدا است. اما اگر این امکان وجود نداشته باشد، اتحادیه اروپا می تواند با تشویق هر دو طرف برای برداشتن گام های حاکی از حسن نیت، زمینه را برای گفتگوهای مستقیم چند جانبه فراهم کند.
پس از حضور پشت میز مذاکره، همه طرفین می توانند بر ایجاد یک تفاهم موقت متمرکز شوند که مانع از وخیم تر شدن وضعیت شود، که بر اساس آن، مراحل گام های همزمان و هماهنگ ایران و ایالات متحده برای بازگشت به برجام تنظیم شود.
با این حال، در شرایط فعلی، تندوریهای دولت بایدن نسبت به اقدامات مثبتش پیشی گرفته، چراکه به بحثهای غیرضروری در مورد اینکه چه کسی قدم اول را بردارد دامن زده؛ دائم انگشت اتهام به سوی ایران گرفته؛ اندکی از بار تحریمها کم نکرده؛ گامی مؤثر برای تنشزدایی (مثل موافقت با وام صندوق بینالمللی پول) برنداشته است.
ایران هم گام خاصی برنداشته، چراکه تنشهای منطقهای را افزایش داده؛ در کنار گسترش سایر فعالیت های هستهای، غنیسازی اورانیوم را به ۲۰٪ افزایش داده و دسترسیهای آژانس را محدود کرده است.
این بنبست دیپلماتیک نشانگر یک واقعیت تلخ است: ایران و آمریکا با انتظارات زیادی وارد دوران پساترامپ شدند اما هر یک دیگری را محتاج بازگشت به برجام میبینند و بیش از اندازه روی اهرمهای فشار خود تمرکز کردهاند.
در واقع، واشنگتن فکر میکند ایران زیر بار فشار اقتصادی کوتاه میآید و با حمله به نیروهای تحت حمایت ایران در عراق و سوریه، بازدارندگی ایجاد میکند. تهران هم فکر میکند اگر فعالیتهای هستهایاش را افزایش دهد آمریکا عقب نشینی و تحریمها را لغو خواهد کرد.
بنابراین، گرچه در سطح کلام رابطه ایران و آمریکا تغییر کرده اما در عرصه عمل همان آش و همان کاسه است که در زمان ترامپ بود.
اما این آخر کار نیست: در روزهای گذشته نشانههای مثبتی از آمادگی برای احیای برجام دیدهایم: توافق ایران و آژانس در مورد اجرای پروتکل الحاقی، و در پاسخ به آن، صرفنظر کردن تروئیکای اروپا/آمریکا از ارائه پیشنویس قطعنامه علیه ایران در شورای حکام آژانس.
این فرصت باید سریعاً با توافقی بر سر اقدامات متقابل مغتنم شمرده شود، تا این بنبست بشکند. این مسیر مستلزم گفتوگوهای دوجانبه بی سروصدا و یا با حضور یک بازیگر ثالث به عنوان میانجی است. اتحادیه اروپا بهترین گزینه برای ایفای این نقش بنظر میرسد.
اقدامات اولیه برای اعتمادسازی و کاهش تنش، از جمله آزادسازی بخشی از حسابهای بلوکه شده ایران در برابر توقف برخی از اقدامات هستهای حساسیت برانگیز، پیشنیاز شروع مذاکرات است.
به محض شروع مذاکرات، اول باید بر سر یک توافق موقت به منظور جلوگیری از بدتر شدن اوضاع توافق شود. و بعد از آن، طرفین باید در مورد جدول زمانی برای اقدامات متقابل برای بازگشت به برجام به نتیجه برسند.
این تنگنایی که ایران و آمریکا در اوایل دولت بایدن در آن گیر افتادهاند میتواند موقت باشد اما این وقتکشی لزوماً به نتیجه مثبت نمیانجامد چراکه با توجه به بالا بودن تنشهای هستهای، منطقهای و غیره قطعاً مسیر بازگشت به دیپلماسی در گذر زمان سختتر می شود.
در آخر لازم به ذکر است منطقی که برجام را ایجاد کرد و منجر به زنده ماندن آن با وجود تمام فشارهای سالهای اخیر شد، هنوز پابرجاست: مسابقه تحریم و سانتریفیوژ که میتواند به اقدامات نظامی هم منجر شود، در برابر یک توافق برد برد.